*
با درود
برای منی که دور از وطن و شرایط سیاسی و اجتماعی آن زندهگی میکنم هیچ حقی وجود ندارد که اظهار نظر کنم و از بیرون گود در امنیت کامل و آزادی مطلق، دستورالعمل صادر کنم.ر
*
منی که حتا شهامت نزدیک شدن به خاک ایران را ندارم، منی که فقط برای آوازخواندن، آنهم از نوع اجتماعی-عاشقانه، نه حتا سیاسی اثرگذار ترک وطن کردم و هیج از درد امروز هموطنانام نمیدانم. منی که اسم خودم را هنرمند گذاشتم هرچند که بنا براین بوده که فرهنگساز باشم و اثرگذار، تبدیل به کبریت بیخطر شدم. منی که فقط برای درآمد بیشتر و مثلن محبوب بودن، هزار نمایش بازی کردم و هر لحظه بنابه مصلحت خودم، تغییر رنگ دادم و موجسواری را بر حقیقتگویی ترجیح دادم، چه باید بگویم؟ نظر من چه ارزشی دارد؟
*
شاید مردم ایران خوب میدانند که از من ِهنرپیشهی مهاجر که از دردشان هیچ نمیدانم، انتظاری هم بهجز سرگرمکردن و خواندن و رقصیدن نباید داشته باشند. شاید امیدشان بهحق از امثال من به ناامیدی مبدّل شده و شاید به حقیقتمان پی بردهاند. رسانهها هم تکلیفشان کاملن مشخص است پُراز حرفهای قشنگ و تبلیغات وطنی خط دار. همه چیز حاضر است بهجز حرف مردم که غایبِ همیشه است. پس من چه بگویم که از خودم خجل نباشم؟
برای وطنام و مردم سرزمینام چه کردهام؟
*
با این حال شاید عذاب وجدان که برای وطن و مردمام هیچ نکردم، باعث شود چند خط در مورد اتفاقات امروز ایران بنویسم. پس جسارت مرا ببخشید و این چند خط را تحمل کنید.ر
**
رای مردم را دزدیدند!!ر
*
انتخابات فرمایشی!!ر
**
اعتراض سراسری به انتخابات فرمایشی آقای احمدینژاد و تحویل ریاست جمهوری به آقای موسوی!ر
*
آیا همهی مشکلات مردم ایران با ریاست آقای موسوی حل میشود؟
*
آیا با این انتخاب، مردم به آزادی مطلق خواهند رسید؟
*
آقای موسوی نیز خودش از فیلتر شورای نگهبان گذشته که توانسته نامزدی برای این ریاست باشد. به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی. با حمایت رفسنجانی و مدرسین حوزهی علمیهی قم باز هم یکی از خودشان سیاستمدارانه، طرف مردم را گرفته که مبادا کسی بیرون از نظام امید مردم شود و رهبری این مردم دلشکسته را به دست گیرد. به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی.ر
*
باز هم به شناسایی مخالفین نظام در همین تظاهرات گسترده، و دستگیری اندیشمندان مبارز، حکایت آقای خاتمی را یادآوری میکند و باز سر مردم بیکلاه میماند. دیدیم که در آن زمان هم چیزی عوض نشد و تا زمانیکه نمایندهگان حقیقی مردم بر سر مسند نباشند، هیچ چیز عوض نخواهد شد.ر
*
تا زمانیکه نمایندهگان تحمیلی شورای نگهبان به ریاست برسند، تا زمانیکه تغییر اساسی در قانون اساسی نظام صورت نگیرد، تا زمانیکه دست رهبری از مملکت کوتاه نشود، همین آش است و همین کاسه. به مرگ گرفتند تا به تب راضی باشی.ر
*
آقای احمدینژاد و آقای موسوی هر دو تربیت شدهی نظامی هستند که اساساش زیر سوال مردم ایران است. اینها نمایدندهگان تحمیلی هستند که برای مردم از پیش انتخاب شدهاند و امروز انتخاب بین بد و بدتر، تنها راه مردم ایران است که برایاش از جان خود میگذرند.ر
*
به مرگ گرفتند که به تب راضی باشی. من هم راضی به رضای خدا و مردم ایران هستم. هر آنچه که این مردم ستمدیده دوست میدارند را دوست میدارم و میدانم حتمن بهتر از غربتنشین ِخوشنشین، دلنگران آیندهی ایران و سرزمین مادریشان هستند.ر
*
من شک ندارم که جوانان و اندیشمندان مبارز داخل کشور با هوشمندی و سازمندی صحیح به هدف خود خواهند رسید.ر
*
با آرزوی پیروزی حق که همانا مردم مظلوم ایران هستند بر باطل ِمردمکُش، و با ابراز همدردی با خانوادههایی که عزیزانشان را در این راه از دست دادند.ر*
*
مهرداد آسمانی
*
بیستوهشتم خرداد ماه 1388 خورشیدی - هجدهم جون 2007 میلادی
* * *
*
نادر رفیعی گفت: مهرداد هنرمندی متعهد و تاثیرگذار بوده، جبههی جنگ رفته و درکنار همرزماناش از خاک ایران دفاع کرده و به همین دلیل این حق را دارد که نظر سیاسی خود را به این وضوح، در تلویزیونی که من مدیرش هستم، اعلام کند.ر
اوهمچنین گفت: مهرداد در زمان کمبود نفت و آذوقه و زمان جنگ در ایران بوده و درد مردم ایران را میداند.ر
*
نادر رفیعی پرسید: مهرداد! صادقانه بگو که آیا در این سالها هنرمندان وظیفهی خود را انجام دادند و متعهد بودند؟
مهرداد گفت: نه هنرمندان و نه رسانهها هیچکدام وظایفمان را درست انجام ندادیم.ر
*
نادر رفیعی گفت: شرکت در انتخابات بیسابقه بوده!ر
*
مهرداد گفت: این بسیار خوب است. اگر مردم واقعن فکر میکنند که آزادیشان در گرو انتخاب آقای موسوی است، من هم مخلص آقای موسوی هستم. رای مردم، حرف اول و آخر است.ر
*
نادر رفیعی گفت: تا همین الان هیچکدام از هنرمندان به این تلویزیون نیامدهاند که در مورد انتخابات و ایران حرفی بزنند، و شما اولین نفری هستی که آمدی و حرفهایت را در جهت حمایت از مردم ایران زدی.ر
*
مهرداد گفت: من خودم زنگ زدم و از شما خواستم این وقت را در اختیار من بگذارید که از شما نادر جان و تلویزیون امید ایران ممنونام که این اجازه را دادی که حرفهایم را بزنم.ر
*
*
سیام خرداد ماه 1388خورشیدی
*