دلکده‌ی آنسه

Saturday, September 29, 2007

نظری در باب شایعات داغ داغ سرد سرد


*
آنسه ی نازنين درود
ا
در خصوص "شايعه" بايست بگويم كه در طول تاريخ وجود داشته است و اصولن شايعه با تاريخ همگام و همراه است و اين كه نه مردم بلكه همه ی ما دوست داريم در خصوص آن چه كه دوستش می داريم شايعات گاهی رخ بدهند و نمی دانم نام اين بيماری چيست!! و البته همانطور كه اشاره داشته ای شايعه هميشه حول و حوش آدم های بزرگ يا به تعبيری كسانی كه شهرت دارند نمود پيدا می كند!! همين جامعه ی اروپا و صد البته هاليوود هميشه شايعه ساز هست و خواهد بود.ر
*
شايعات پيرامون مرگ پرنسس دايانا يا شايعات پيرامون نيكول كيدمن و تام كروز و جولی و براد پيت... و هزار و يك هنرپيشه و خواننده ی معروف كه البته فرقش با هنرمندان و مردم ما اين است كه آن ها رسانه های ديداری و نوشتاری شان نظم و قانون دارد و خود اين هنرمندان می توانند از آن رسانه ها شكايت برند و حق و حقوق خود را در صورت كذب خبر دريافت كنند.ر
*
مطبوعات ِزرد ما اساسن بر همين دروغ ها و شايعات شكل می گيرند و از همين اخبار كذب تغذيه می كنند تا بتوانند پول چاپ خانه و ... را بدهند!!! شما را می دانم كه اهل خواندن نشريات تا حدودی هستی و حتمن هفته يی يك بار گذارت به دكه ها می افتد و نگاهی از سر كنجكاوی بر نشريات می اندازی و ديده ای كه چه اخبار دهان پركنی از هنرمندان درپيت و به اصطلاح ستاره چاپ شده است و حتا شنيده ام كه خودشان پول می دهند تا اخبار كذب برای شان تيتر بزنند كه اين مقوله به گمانم محشر است!!ا
*
باری سخن از اين ترانه كه باب بحث ات بود حتا اگر همان طور باشد كه مردم دوست می دارند باور كنند، چه اشكالی دارد؟ مگر دو سال پيش از انقلاب كدام يك از شاعران و نويسنده گان به اصطلاح روشن فكر ما ، خمينی را به خوبی می شناخت كه گوگوش و ترانه سرا و آهنگ سازش بشناسند؟؟
*
طبق گواهی تاريخ فقط و فقط دو نويسنده وشاعر بودند كه با رخ دادن انقلاب با اين حركت به جد مخالفت ورزيدند و آن ها كسانی نبودند جز مهشيد اميرشاهی و نادر نادرپور كه اين مطلب در كتاب 275روزبازرگان جناب مسعود بهنود و هم خودم بارها از طريق رسانه های برون مرزی شنيده ام.ر
*
پس می توان به جرات گفت بزرگان شاعر ما مثل شاملو و... بسيارانی ديگر حتا بعيد نيست كه پشت سر آخوند جماعت نماز خوانده باشند. ضمن اين كه شايد همين جناب شاملو كه من خود ارادتی بی حد به ايشان دارم، با اين شيخان مخالف بوده باشد كه البته بود و آن هنگام تنها راه چاره را از زير يد ديكتاتوری چون شاه ، همراهی و همگامي با ملا جماعت می ديد كه بُردی بيش تر در بين مردم و خلاصه عامه داشتند يا به تعبيری ديگر نه مخالف و نه موافق قصه بوده يعنی اين كه سياست بی طرفی را اتخاذ كرده بود برای گفتن يك حرف حساب و البته در سندی كه دارم و يك سخنرانی ست شاه را مشنگ خطاب می كرد كه سند زنده اش را دارم، هر چند بعد از انقلاب است.ا
*
*
باری از شايعه می گفتم كه به سياست و هوايش كشيد.ر
*
آنسه ی عزيز برايت مهرماهی پُر مدرسه و كار آرزو نمی كنم كه سروكله زدن با بچه ها می دانم كار شاقی ست و بسيار وقتگير و حوصله بَر. در كنار خانواده ات شادزی

*
محمود
بندر عباس - هفتم مهرماه
86
*

Friday, September 28, 2007

در باب شایعه

*
شایعات داغ داغ ، سرد سرد
*
*
*
*
گوگوش هنرمندی پُر شایعه است ، اصولن شایعه از بعضی هنرمندان خوشش می آید و از بعضی دیگر نه ، اما آن چه روشن است این که شایعه ، همیشه عاشق و مجنون گوگوش بوده است ، شاید بتوان شایعه را نیز یکی از گوگوش شیدایان دانست.ر
*
مردم نازنین ما هم که اصلن دوست ندارند از شایعات دل بکنند که هیچ ، خود نیز به رواج آن کمکی وافر می کنند ، هم چنین دوست ندارند که شایعات ، شایعه از آب در بیایند ، بیش تر دوست دارند که حقیقت باشد و با خود و دیگران بر سر آن کلنجار بروند.ر
*
چند روز پیش ، بیننده ای به برنامه ی آقای میبدی زنگ زد ... فکر می کنید پرسش این بیننده از آقای میبدی چه بود ؟ ... خیلی فیلسوف وار پرسید که : آقای میبدی ، این راسته که خانم گوگوش ترانه ی آقا خوبه را برای خمینی خوانده ؟؟؟؟؟!!!!!ا
*
یعنی اصلن این پرسش یکی از مهم ترین و اساسی ترین پرسش های قرن حاضر و شاید قرون آینده است ، فکرش را بکنید که خود خانم گوگوش در یک گفت و گوی تلویزیونی که از ده تلویزیون فارسی زبان به طور همزمان پخش شد خیلی محکم و استوار این شایعه را تکذیب کردند و شرح ماجرا را نیز کامل گفتند ...ر
*
وارطان آوانسیان ، صاحب کمپانی آونگ سابق و کمپانی ترانه ی فعلی ، نیز توضیحات لازم را در مورد این ترانه دادند و تاکید کردند که این ترانه دو سال پیش از انقلاب ضبط شده ...ر
*
صادق نوجوکی ، آهنگ ساز این ترانه نیز در باره ی ضبط پیش از انقلاب این ترانه توضیح دادند و این که این ترانه هیچ ربطی به خمینی ندارد ... و حالا پس از این همه توضیحات ، باز بیننده ی نازنین از آقای میبدی چنین پرسش فیلسوفانه ای فرمودند!!!!ا
*
البته آقای میبدی هم خیلی متین توضیح دادند که خیر قربان ، این ترانه دو سال پیش از انقلاب ضبط شده و داستان اش مربوط به عشق مادر ترانه سرا به همسرش بوده و هیچ ارتباطی با هیچکس دیگر ندارد ...ر
*
این را گفتم که بدانید گروهی از مردم ، بدجوری از شایعات استقبال می کنند و مثلن وقتی خود آواز خوان ، آهنگ ساز و صاحب کمپانی هم که شهادت می دهند و در باره ی شایعه از هیچ گونه توضیح عریض و طویلی دریغ نمی کنند باز هم برای مردم علامت سوال هم چنان چشمک می زند .ر
*
اصولن شایعات به خانم گوگوش که می رسند به شدت چاق و چله می شوند و قدرتمند به نظر می آیند ، حال چرا این گونه است ؟ ... به یقین مقصر ، نام گوگوش است که جذاب است و چشم ها را به دنبال خود می کشد.ر
*
اگر رسانه های نوشتاری پیش از انقلاب را ببینید ، کاملن متوجه می شوید که صاحبان این رسانه ها برای فروش بیش تر کالای نوشتاری شان ، هر نوع شایعه که دل تان بخواهد در مورد گوگوش می نوشتند ، فقط به این دلیل که تیراژ فروش مجله بالا برود که صد البته بالا هم می رفت ... مردم همزبان و هم سرزمین من نیز با دیدن نام
گوگوش مجله ها را می خریدند و با شایعات گریه دار اشک می ریختند و با شایعات فرح آور شادی می کردند و با شایعات شاخ دار ، شاخ در می آوردند ، اما بیش ترشان این شایعات را باور می کردند ، چنان که هنوز هم باور می کنند ... ر
*
هنوز هم حتا عده ای که خود را در ظاهر فن گوگوش می نامند آن مجله های شایعه پرداز را سند تاریخی!! و شایعات آن را تاریخ!! می نامند ... من نمی دانم چند ساعت شلیک خنده برای چنین برداشت های خنده داری کافی ست ؟؟؟ اما به یقین می دانم که مجله و روزنامه هایی که بعضی ها به دلیل نبوغ زیاد ، آن ها را سند تاریخی می نامند فقط به درد سبزی فروشی ها می خورد.
ر
*
*
*
*
جالب این که بیش تر شایعات را خود رسانه های نوشتاری می ساختند و چاپ می کردند و آب و تاب لازم و شاخ و برگ مناسب را نیز به آن می دادند و بعد با هنرمند انواع و اقسام گفت و گو ها از نوع صمیمانه و دوستانه و خودمانی و جدی و ... انجام می دادند و در مورد شایعاتی که خودشان ساخته و پرداخته بودند ، از هنرمند پرسش می کردند و در باره ی صحت و سقم آن توضیح می خواستند!!! یعنی این که با چاپ شایعات ، هم مجله شان به فروش بالایی می رسید و هم این که باب گفت و گویی تازه و هیجان انگیز با هنرمند گشوده می شد.ر
*
و اینک در این زمان ، وای به حال کسانی که این کاغذ پاره های بی ارزش را سند تاریخی می نامند و حذف آن ها را ، حذف تاریخ قلمداد می کنند. حالا چند ساعت شلیک خنده ؟؟؟؟
*
حتا زمانی که گوگوش برای بازی استثنایی اش در فیلم بی تا جایزه ی سپاس گرفت باز هم انواع و اقسام شایعات در باره ی جایزه گرفتن ایشان ساخته شد ، خُب ، مشخص است که منبع شایعات از کجا بوده ، و سرانجام بعد از داغ شدن این شایعه و تکمیل ماجرا ، گفت و گویی نیز با گوگوش از طرف یکی از همین رسانه های نوشتاری انجام شد ... به بخشی از این گفت و گو یا به عبارتی سند تاریخی !!!! توجه کنید و ببینید که سطح شایعه و پرسش های مربوط به آن تا چه حد نازل و ابتدایی و خنده دار است :ر
*
خبرنگار : می گویند قبلن می دانستی که جایزه می گیری که از پاریس به تهران آمدی.ر
*
گوگوش : بله ، کف دستم را بو کرده بودم!!!... اولن مراجعت من از پاریس فقط برای شرکت در مراسم سپاس نبود ، برای پُر کردن چند صفحه ، اول به ایتالیا رفته بودم و بعد سفری به پاریس داشتم برای گردش و استراحت و طبیعی بود که به تهران برگردم . در ثانی ، شرکت در مراسم سپاس مورد علاقه ام بود. بی تا از فیلم های موفق سال بود و من در آن بازی جالبی ارائه داده بودم و طبعن حدس می زدم که ممکن است برنده شوم ، حالا اگر حدسم تبدیل به یقین شد ، دلیل بند و بست قبلی ست ؟
*
خبرنگار : باز هم می گویند در همان شب مراسم سپاس که جریان اش از تلویزیون هم پخش شد ، وقتی اسم ات را به عنوان بهترین هنرپیشه ی زن سال اعلام کردند و تو برای گرفتن جایزه ات رفتی ، ان قدر بی تفاوت و خونسرد قدم برمی داشتی که معلوم بود برایت غیر منتظره نیست و از پیش خبر داشتی ؟؟
*
گوگوش : وای از این حرف ها !!! ... واقعن که وقتی می خواهند بسازند ، خوب می سازند ... من کجا خونسرد بودم ؟ مثلن می خواستند چه کار کنم ؟ کله معلق بزنم ؟؟!!! وقتی اسم ام را خواندند و فهمیدم که اول شده ام شوکه شدم ، به طوری که برای رفتن و گرفتن جایزه ، دوستان ام از روی صندلی بلندم کردند . آن قدر خوش حال بودم که نمی توانستم عکس العملی نشان بدهم.ر
*
من و دوستان ام دیر به آن مجلس رسیده بودیم و ته جایگاه نشسته بودیم و من از فرط هیجان نوعی سستی و کرخی در خودم حس می کردم که نمی توانستم تند قدم بردارم و به همین جهت پیمودن فاصله ی ته جایگاه تا تریبون مدتی طول کشید . مسابقه ی دو که نبود تا خیز بگیرم و بدوم تا جایزه بگیرم
!!!ا
*
این نمونه ای از سند های تاریخی مهم و اساسی و با ارزش است ، و اما باور کنید که حتا در باره ی نوع لباس پوشیدن ، غذا خوردن ، خوابیدن و خواب دیدن خانم گوگوش نیز این گونه سندهای تاریخی وجود دارد که صد البته فقط به درد سبزی فروشی می خورند و بس ... آیا همه ی مردم دنیا تا این حد عاشق شایعه هستند و شایعات را سند تاریخی می دانند ؟؟ یا نه ؟؟ فقط سرزمین من این گونه است ؟؟؟
*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
هفتم مهرماه 1386 خورشیدی

Friday, September 07, 2007

گفت و گوی هفته

*
گفت و گوی مهرداد آسمانی
*
تلویزیون جام جم اینتر نشنال
*
*
*
سایت حرف به روز شد با:ر
*
متن کامل گفت و گوی تلویزیونی مهرداد آسمانی در برنامه ی گفت و گوی هفته
*
تلویزیون جام جم اینتر نشنال
*
همراه با این گفت و گو ، متن کامل سخنان گوگوش عزیز بر روی خط تلفن
*
برنامه ی گفت و گوی هفته - تلویزیون جام جم
*
*
*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
شانزدهم شهریور ماه 1386 خورشیدی
*