دلکده‌ی آنسه

Thursday, October 23, 2008

سرزمین های تازه به دوران رسیده

گستاخی ماموران فرودگاه دوبی
*
علیه مسافران بی گناه ایرانی
*
*
هنرمندان گرامی که برای اجرای کنسرت به دوبی می روند! کنسرت گذارانی که اصرار دارند در دوبی کنسرت بگذارند! افرادی که مصمم هستند در دوبی پرشین آیدل به راه اندازند! مشاورین املاکی که چپ و راست مردم را برای خرید خانه به دوبی دعوت می کنند! صاحبان تلویزیون هایی که بی وقفه با این مشاور املاک های متعدد به گفت و گو می نشینند و وقت تلویزیون خود را به آنان اختصاص می دهند وایرانی هایی که دوبی را بهشت برین می بینند! لطف کنند و این غم نامه را بخوانند و تلاش کنند تا عمق فاجعه را دریابند ... به راستی یک مشت دلار ارزش اغماض از چنین فاجعه ای را دارد؟
*
*
*
ماموران فرودگاه دبی به دنبال دريافت گزارشی مبنی بر احتمال حمل مواد مخدر توسط يکی از مسافران ايرانی پرواز تهران – دبی ، ضمن رفتاری بسيار وحشيانه اقدام به بازرسی و لخت کردن تمامی صد و پنجاه و دو نفر مسافران اين پرواز اعم از زن و مرد نمودند. به گزارش شاهدان عينی که خود نیز از مسافران اين پرواز بودند، پليس دبی پس از سرپا نگه داشتن چهار ساعته ی تمامی مسافران در فرودگاه دبی و سپس کنترل گذرنامه های آن ها، تمامی مسافران اعم از زن و مرد و کودک را به سالن بازرسی ويژه هدايت کرده اند.ر
*
در سالن بازرسی ویژه ی فرودگاه، سالن شماره دو فرودگاه دبی از همه خواستند تمام لباس های خود و حتا لباس های زير را درآورند و اقدام به بازرسی مسافران اين پرواز که بیش ترشان خانواده ها بودند ، کردند. همچنين در پی گستاخی پليس فرودگاه امارات، تمامی زن ها و دختر ها را توسط پليس مرد برهنه کردند و حتا از آسیب رساندن به بانوان و دختران هم کوتاهی نکردند.ر
*
شاهدان عينی از فرياد و گريه و شيون زنان و دختران ايرانی در سالن بازرسی شماره ی دو حکايت می کنند که تمامی فضای سالن شماره دو فرودگاه دبی را پر کرده بود. يکی ديگر از شاهدان اين پرواز می گويد که زنان و دختران را پس از بازرسی وحشيانه از سالن بازرسی به سوی سالن خروجی فرودگاه دبی هدايت کردند در حالی که به آن ها حتا اجازه ندادند لباس های خود رابه تن کنند، و در چنین حالتی مسافران را يکی يکی ازسالن بازرسی ويژه خارج کردند. زن ها و دخترها گريه کنان فقط لباس های خود را در دست داشتنند و نه بر تن !ر
*
يکی ديگر از مسافران زن اين پرواز می گويد که در اثر برخورد وحشيانه و خشن پليس دبی در حال بازرسی بدنی از مسافران دختر، یگ دختر پانزده ساله به شدت آسیب دید و فريادها و گريه های اين دختران و زنان در فرودگاه و متعاقب آن اعتراض شوهران و خانواده های ديگر بازرسی شده، باعث شد که پليس فرودگاه با باتوم اقدام به ضرب و شتم مسافران دربند در سالن بازرسی کند. در نهايت بعد ازگذشت سه ساعت از بازرسی ويژه ی بدنی تک تک مسافران ايرانی مشخص شد که هيچ یک از آن ها هيچ مورد خلافی به همراه نداشته اند و ماموران فرودگاه دبی به عمد و فقط به خاطر ارعاب و تحقير ايرانيان عازم دبی اين حرکت زشت و به دور از انسانيت را انجام داده اند.ر
*
واکنش سفارت جمهوری اسلامی در دبی :ر
*
پس از مراجعه ی حضوری چند تن از مسافران ايرانی به سرکنسولگری جمهوری اسلامی در دبی، ابتدا از ورود اين افراد به ساختمان کنسولگری جلوگيری به عمل آمد ولی پس از ورود چند نفر و باز گو کردن واقعیت ماجرا برای
مسئولان جمهوری اسلامی در دبی، به آن ها قول داده شد که پيگير ماجرای اتفاق افتاده شوند. همچنين يکی از سه دختری که با آسیب مواجه شده بودند، برای اثبات موضوع، روانه ی پزشکی قانونی شد که حقيقت ادعا اثبات شود.ر
**
از طرفی بعضی از خبرنگاران رسانه های گروهی با معاون سرکنسولگری جمهوری اسلامی در دبی قرار مصاحبه گرفتند که ايشان از پذيرفتن خبرنگاران خودداری کردند و با تعجب فراوان خطاب به مراجعه کنندگان، تمامی ماجرای اتفاق افتاده را تکذيب کردند و گفتند موضوع مهمی اتفاق نيفتاده و ماجرای گفته شده فقط شايعه است!ر
*
اما يک روز بعد از تکذيب ماجرا توسط کنسولگری ايران در دبی - سفارت جمهوری اسلامی در ابوظبی با تاييد ضمنی خبر، برخورد وحشيانه ی ماموران فرودگاه دبی را با مسافران ايرانی و آسیب رسیدن به يکی از دختران پانزده ساله، اين ماجرا را يک اقدام عادی در فرودگاه دبی خوانند ولی گفتند که در اين زمينه با فرمانده ی پليس فرودگاه دبی صحبت کرده و موضوع پيش آمده را پيگيری خواهندکرد !!!!!!به همین ساده گی!!!ر
*
*
منبع: وب سایت ایران ب ب ب
*
*
دوم آبان ماه 1387 خورشیدی
*
*

Saturday, October 18, 2008

دو کلمه حرف حساب

*
در نظربازی ما، بی خبران حیرانند
*
**
*
مطالبی که در دلکده و مجله ی اپیزود منتشرمی شود، خواننده گان بسیاری دارد، به همین جهت بازتاب های مختلف و متفاوتی هم به همراه دارد که این بازتاب ها از طریق ایمیل های مخاطبان گرامی به ما می رسد .ر
*
تعداد زیادی از مخاطبان با ایمیل های محبت آمیزشان مرا شرمنده می کنند. هم چنین دست اندرکاران موسیقی و هنرمندان عزیز، ایمیل های پُرمهری را برای مان فرستادند و جالب این که تنی چند از این هنرمندان با خواندن مطالب اخیر دلکده، امروز را با سال های دور مقایسه کرده بودند و می گفتند که ما همه ی این داستان ها را از همان روزهای نخست، پیش بینی کرده بودیم.ر
*
تعدادی فن متعصب اینترنتی که البته تعدادشان بسیار اندک است و هر کدام چندین و چند نام و ایمیل آدرس جعلی دارند نیز در مورد شایعاتی که در لس انجلس بود و ما آن را منتشرکردیم، نظرات بسیار هوشمندانه ای!!! داشتند که ... بگذریم و البته هزاران تقدیر و تحسین به تیزهوشی و آگاهی این فن های کور و متعصب اینترنتی!!!ر
*
چندی پیش یکی از دوستان مخاطب این وبلاگ، به نام امیرمحمد مطلبی در باره ی مقایسه ی سه تنظیم کننده ی جوان ایرانی، برای دلکده فرستاد که آن را منتشر کردیم و هم اینک نیز بر روی وبلاگ موجود است و قابل مشاهده. انتشار این مطلب، کلی حرف و حدیث به همراه داشت، و فن های متعصب بسیار تیزهوش!!، نوشتن این مطلب را به هر آن چه اسم که می دانستند، نسبت دادند الا به نویسنده ی مطلب !!! ر
*
البته که ما با نظرات آقای امیرمحمد موافق که نیستیم، هیچ، خیلی هم مخالف ایم وایشان اصلن چنین حقی نداشتند که نظر خود را در این باره بنویسند!!! چه معنی دارد که آدم اظهارنظر کند؟؟ به ویژه که از موسیقی هم اطلاع داشته باشد. کار درست این ست که ساکت بنشیند و حرف نزند!!!ر
*
اصلن آقای اندی جی مثل بلبل فارسی حرف می زند و فارسی می نویسد. ایشان آهنگسازی بسیار نابغه است که آثارش یکی پس از دیگری توسط بزرگان موسیقی اجرا می شود . اصلن شعر فارسی را هم نقد می کند چون به زبان فارسی و هم چنین آثار شعرای بزرگ ایران و هم چنین ترانه سرایان، تسلط کامل دارد. به هیچ عنوان هم عصبی نیست و بسیار خونسرد و باادب است، خیلی باادب!!! روی صحنه ی کنسرت دوبی هم اصلن به خانم گوگوش پرخاش نکرد و همه ی این حرف ها دروغ محض است!!!ر
*
بندی را هم که ایشان یعنی همان آقای نابغه ی دو عالم ساخته، الگویی ست برای همه ی کسانی که سرپرستی بندهای خواننده های بزرگ ایرانی را بر عهده دارند. اصلن ایشان نابغه ای استثنایی است ... حالا همه ی این حرف ها، چه سود و زیانی برای من و شما دارد؟
*
گوگوش عزیز می داند که این حرف ها در مورد این آقا درست است یا غلط . اگر صحیح هم باشد به چه دلیل گوگوش باید با ایشان قطع همکاری کند؟ اصلن دلکده شدیدن به گوگوش عزیز توصیه می کند با این هنرمند استثنایی به هیچ عنوان قطع همکاری نکند، چرا که برای آینده ی گوگوش عزیز، این هنرمند گران بها، بسیار باارزش است!!!ر
*
اصلن آقایی به نام شهرابی این همه اراجیف را از قول گوگوش نگفته، اصلن آقای شهرابی حرف های خانم گوگوش را عینن بازگو کرده و هیچ گونه آسیب حیثیتی نیز به گوگوش عزیز نخواهد زد. هیچ رسانه ای از آقای شهرابی طلبکار نیست و این آقا به هیچکس بدهی ندارد و یکی از معتبرترین آقاپسرهایی ست که در خیابان های لس انجلس با کرشمه قدم می زند!!!ر
*
اصلن این آقای شهرابی جون روزی ده بار با «امیرقاسمی» حرف نمی زند و مسائل مربوط به گوگوش و مهرداد را هم به این آقا نمی گوید. اصلن این شهرابی نگفته من و اندی جی منیجر گوگوش هستیم!!! (آشپز که دو تا شد، آش یا شور می شه یا بی نمک!!!!!!)...ر
*
اصلن کی گفته آقای شهرابی جون با این حرف ها می خواهد از این و آن به اسم گوگوش پول بگیرد و آبروزیزی کند؟؟ ابدا چنین چیزی نیست . آقای شهرابی جون اصلن نگفته گوگوش و مهرداد پیش از کنسرت نوکیا با هم اختلاف و دعوا داشتند، اصلن هم نگفته که ما به مهرداد آمار درست نوکیا را ندادیم تا مهرداد شاکی شود و دعوا راه بیندازیم!!!ر
*
شهرابی بینوا اصلن هم نگفته این مسائل همه نقشه های از پیش کشیده شده بوده و منتظر بودیم که کنسرت نوکیا تمام شود و بعد رو کنیم، این ها را اصلن از جانب گوگوش و از زبان گوگوش نگفته. شهرابی جون که پسر خیلی خوب و سربه راهی است اصلن هم نمی خواهد با این حرف ها گوگوش را توطئه گر و نقشه کش معرفی کند، اصلن هم نمی خواهد چهره ای نارفیق و بی معرفت در رفاقت از گوگوش نشان بدهد، نه نگفته، نگفته، اصلن نگفته ... اصلن این آقا شهرابی محشره!!! فرشته ست!!! منیجراست!!! اصلن گُل آقاست!!! اهل خلاف و خوردن پول های این و آن نیست!!! هیچکس هم در لس انجلس از ایشان طلبکار نیست !!! حالا هم اصلن نقشه کشی نکرده که با اسم گوگوش و این که منیجر اوست و می خواهد برایش کنسرت بگذارد، از این و آن پول بگیرد و مثل همیشه به جیب مبارک خود بریزد، اصلن!!!... نغوذُ بالله!!!ر
*
آقای شهروز رفیعی هم حتمن باید ایمیل های فن های بسیارتیزهوش خانم گوگوش را برای ایشان فوروارد کند، چرا که جناب رفیعی محترم باید اول نامه های طرفداران را بخواند، پس از آن، به واسطه ی دوستی و صمیمیت شایان توجهی که با خانم گوگوش دارد!! همه ی این ایمیل ها را برای ایشان فوروارد کند!!!ر
*
گوگوش عزیز هم هرگز نباید یک ایمیل آدرس در اختیار هواداران قرار بدهد و باید این رویه ی زیبا و نیکو را ادامه دهد و همیشه باید یک واسطه بین خانم گوگوش و هواداران باشد . پس حمله کنید و آقای شهروز رفیعی نازنین را ایمیل باران بفرمایید که ایشان سخت منتظراست همه ی زنده گی خود را به گوشه ای پرت کند و فقط ایمیل های شما را به سرعت برق و باد به گوگوش عزیز برساند!!!ر
*
حالا کمی منصف باشید و فکر کنید که من چرا باید آن مطلب را در مورد آقای شهروز رفیعی می نوشتم؟؟ این که ایمیل ها از چه طریقی به خانم گوگوش می رسد، چه سود و زیانی برای من دارد؟ مگر من گفته بودم که ایمیل های تان را برای من بفرستید که من برای گوگوش فوروارد کنم؟؟؟ مگر آقای شهروز رفیعی در عملیات باشکوه ایمیل رسانی رقیب من بودند که می خواستم او را از میدان به در کنم و فقط خودم ایمیل ها را فوروارد کنم؟؟؟
*
اصلن مهرداد بدترین و نارفیق ترین هنرمندی ست که در خارج از کشور زندگی می کند و چه جنایت ها که در حق گوگوش نکرده!!! بدصداترین خواننده و بدترین آهنگساز ایرانی است، و یا برعکس، مهرداد بهترین و بزرگ ترین است، این موضوع نیز چه سود و ضرری به حال من و شما دارد؟؟ زنده گی چه کسی به این موضوع بستگی دارد؟ من یا شما؟؟
*
اصلن گوگوش با هر کسی که دل اش می خواهد بخواند و کنسرت بگذارد. مگر تا الان که این همه گفتند مهرداد بد است و چنین است و چنان است، مگر خانم گوگوش پذیرفته؟ یا گوش به حرف کسی داده؟ پس هرچه که تصمیم خودشان است انجام بدهند ... از این داستان به من و شما چه می رسد؟؟
*
هواداران باید ازموفقیت های خواننده ی مورد علاقه شان خوش حال باشند. در طی این پنج سال، این همه شکست و کنسرت های ناموفقی که همکاری گوگوش و مهرداد به دنبال داشت، باید هم گله و شکایت و سر و صدای برخی هواداران را به همراه داشته باشد!!!ر
*
این همه آهنگ های بی سر و ته!! این همه ترانه های بد!! سبب همه ی این ها مهرداد بوده و این مهرداد است که جلوی پیشرفت گوگوش را گرفته ... راضی هستید تیزهوشان دو عالم؟؟!! می خواهید من چنین اراجیفی بنویسم تا هوادار درجه ی یک گوگوش معرفی شوم؟؟؟
*
می گویید از شب سپید، چله نشین ، با هم ، اتاق من ، نجاتم بده، دلکوک ، کیوکیو بنگ بنگ ، آی مردم مُردم ، غزل شیشه ای و ... مثل آب خوردن بگذرم که دل دشمنان مهرداد شاد شود و بگویم که من فن گوگوش هستم؟؟
*
می خواهید از معرفت و جوانمردی و رفاقتی که مهرداد در زمان اختلاف گوگوش با ندرلندر از خود نشان داد بگذرم؟؟ آن همه معرفت و رفاقت را با بی انصافی نبینم و سکوت کنم که مرا فن واقعی گوگوش بنامند؟؟
*
می خواهید مثل شما بی وقفه به مهرداد ناسزا بگویم و هزار تهمت ناروا به او بچسبانم تا ثابت کنم که فن گوگوش هستم؟؟؟
*
می خواهید سلامتی مالی گوگوش در این پنج سال همکاری مشترک را نادیده بگیرم؟ در این پنج سال هیچ گونه حرف و حدیثی مبنی بر این که پول گوگوش را خوردند و بُردند و سرش کلاه گذاشتند، در قرارداد دست بردند و قرارداد را ندیده گرفتند، خبری نبود و گوگوش در سلامت مالی و آرامش کامل به سر برد، می خواهید چشمانم را بر روی این حقیقت ببندم و مهرداد را به خاطر دل شما ناسزاباران کنم که بگویم فن گوگوش هستم؟؟
*
گوگوش در کدام دوره از کل فعالیت هنری اش، پنج سال پشت هم در سلامت مالی به سر برده بود؟ در کدام دوره ، پنج سال پشت هم کسی او را تاراج نکرده بود؟؟ در کدام دوره، پنج سال مداوم از بُردند و خوردند و سرش را کلاه گذاشتند، خبری نبود ؟؟ می خواهید مانند شما به خواب خرگوشی بروم و حقیقت را نبینم که هوادار درجه ی یک گوگوش محسوب شوم؟؟
*
می خواهید مثل شما به مهرداد تهمت بزنم که درآمد گوگوش را از کنسرت ها، درجیب خود ریخته است؟؟ چیزی به گوگوش نرسیده است؟؟؟ به مهرداد چنین تهمت ناروایی بزنم که فن بزرگ گوگوش به شمار بیایم؟؟ ... نه ٍ من چنین کاری نمی کنم به دلیل این که من می دانم مهرداد نیازی ندارد که پول های گوگوش را بالا بکشد ... مهرداد پدری بسیار ثروتمند دارد و نیز مادری مهربان و پولدار ... همسرش در کار و شغل خود انسانی بسیار موفق است و درآمد خیلی خوبی هم دارد ... خود مهرداد در لس انجلس بوتیک دارد و مخارج زنده گی اش از آن بوتیک تامین می شود و نه فقط از راه موسیقی !!! بنابراین از نظر مالی آدم بی نیازی ست و احتیاجی به این که پول های گوگوش را بالا بکشد، ندارد...ر
*
فن های ناآگاه نابغه!! نمی دانند که دستمزد همه ی کنسرت های خانم گوگوش از طریق حواله به حساب شخصی ایشان واریز می شده، پول نقد به دست کسی نمی دادند که بالا بکشد!! در قراردادهای گوگوش قید می شده که پیش از رفتن خانم گوگوش به روی صحنه، دستمزد ایشان باید به حساب شخصی شان واریز می شد و گرنه ایشان حق داشتند که به روی صحنه نروند ... اگر دستمزد گوگوش به حساب شان واریز نمی شد، گوگوش اصلن سوار هواپیما نمی شد چه رسد به اجرای کنسرت!!!ر
*
برای من آسان است که در این مورد از همه ی کنسرت گذاران این چند سال، چه در امریکا، چه اروپا و چه دوبی استعلام بگیرم. آن زمان شماهایی که به راحتی آب خوردن تهمت دزدی می زنید، با این بی آبرویی چه خواهید کرد؟؟؟
*
اصلن فکر کنید با تمام شدن این همکاری، مهرداد همه ی آهنگ هایش روی دست اش می ماند و فقط در خیابان های لس انجلس قدم می زند، به من و شما چه ربطی دارد؟؟
*
من خودم از دست مهرداد کم دلخور نیستم. بعد از مصاحبه ای که پنج هفته روی آن زحمت کشیدیم، تایپ کردیم و منتشر کردیم، دریغ از یک ایمیل تشکر!! تشکر هم نه، ایمیلی که نشان بدهد از مصاحبه راضی بود یا نبود؟؟ چون بنا به دلایلی که پیش آمد، من یک سری از سوال ها را به دلیل معرفتی که مهرداد دارد، نتوانستم مطرح کنم و خیلی دوست داشتم بدانم که ایشان نظرش در مورد کل مصاحبه چیست؟ اما جوابی نگرفتم ... حالا چه کار کنم؟؟ بیایم به او ناسزا بگویم؟؟ ناراحتی این مورد را در جایی دیگر و با تهمت زدن به او جبران کنم؟؟ من گره ی روحی ندارم که چنین کاری بکنم.ر
*
اگر شایعاتی که در شهر لس انجلس به گوش مان رسیده را منتشر کردیم، این کار فقط برای روشنگری و آگاهی دادن بوده، هم آگاه شدن هنرمندمان و هم هواداران. باز هم اگر خبری به گوش مان برسد، حتمن منتشر خواهیم کرد. گذشته نشان داده هر آن چه که دلکده به آن اشاره کرده، واقعیت داشته و کم کم به همه ثابت شده که حرفی به گزاف نمی نویسیم.ر
*
دلکده نخستین وبلاگی بود که خبر جدایی گوگوش و مهرداد را منتشر کرد و بدون ملاحظه ی دوستی با مهرداد این خبر را نوشتیم. من که یقین داشتم دشمنان مهرداد از این خبر خوش حال خواهند شد، پس نباید با توجه به دوستی که با مهرداد دارم، آن را منتشر می کردم که دشمنان مهرداد از خوش حالی با دُم شان گردو بشکنند!!ر
*
شاید هم مهرداد از همین دلخور است که به ایمیل های من در مورد این شایعات هم پاسخ نداد!!ر
*
اما دلکده به عنوان وبلاگی که همیشه حامی گوگوش بوده و هست، نخست منافع گوگوش را در نظر می گیرد و بعد یاران او را.ر
*
برای من همیشه مهم این بوده و هست که حقیقت را بنویسم و همواره این کار را خواهم کرد، در هر شرایطی و به سود و زیان هر کسی که تمام بشود، من فقط حقیقت را خواهم نوشت. ر
*
اگر که معتقدم مهرداد به گوگوش خدمت کرده، این فقط حرف و نظر خودم نیست، برای این است که با دست اندرکاران هم که حرف می زنم، همه معتقدند که مهرداد خدمت بزرگی به گوگوش کرد و همه دلیل می آورند و توضیح می دهند. حرف های خانم جمیله را در این مورد بر روی خط تلویزیون جام جم همه شنیدند. حالا هم اگر گوگوش و مهرداد نمی خواهند با هم کار کنند، خودشان می دانند. باز هم با این همکاری یا عدم همکاری چیزی عاید من و شما نمی شود. تصمیم گیرنده خودشان هستند و صلاح کار خود را بهتر می دانند.ر
*
اگر طرفدار دو آتشه ی گوگوش بودن یعنی کور و کر بودن!!! یعنی حقیقت را ندیدن!!! یعنی دروغ گفتن و شایعه ساختن و تهمت زدن!!! یعنی عکس جمع کردن و پُز دادن به دیگری که من بیش تر از تو عکس گوگوش دارم!!! یعنی با توهّم و ساخته های ذهنی خود قضاوت کردن!!! یعنی بی انصاف بودن !!! یعنی با ساختن ده ها ایمیل آدرس جعلی به مهرداد ناسزا گفتن!!!... اگر طرفدار بودن همین موارد است و همین کارهایی ست که فن های کور ومتعصب می کنند، ببخشید! من طرفدارگوگوش نیستم.ر
*
شعار فن های متعصب و ناآگاه گوگوش این است که: اگر طرفدار گوگوش هستی، پس به مهرداد ناسزا بگو و او را تهمت باران کن!!! فن گوگوش مساوی ست با دشمن مهرداد!!! این مانیفست فن های ناآگاه گوگوش است. من چنین مانیفستی را روانه ی زباله دانی می کنم. من دشمن مهرداد نیستم که با او دشمنی کنم.ر
*
هنرمند موفق نیاز به طرفدارآگاه و بیدار دارد. هنرمندی که هواداران اش در نهایت کوردلی و تعصب و بیهوشی و نا آگاهی باشند و دوست داشتن هنرمند را منوط به دشمنی و ناسزا گفتن به آن دیگری بدانند، چنین هنرمندی به یقین آسیب خواهد دید، به دست همین هواداران آسیب خواهد دید.ر
*
هیچ طرفداری اجازه ی دخالت در کار هنرمند را ندارد، ولی وظیفه هم ندارد کور و کر باشد، می تواند در نهایت ادب و احترام، نظر خود را به هنرمند مورد علاقه منتقل کند ، آن هم بی واسطه! بدون پستچی!!ر
*
من دلکده را به عنوان مکانی انتخاب کرده ام که حرف هایم را بدون واسطه به هنرمندان بگویم، به ویژه به گوگوش عزیز که دوست شان دارم و با صدایش هزاران خاطره دارم و می دانم که ایشان این وبلاگ را می خوانند.ر
*
اگر از طریق دلکده هشدار دادم که این آقایان معلوم الحال لس انجلس، چه اراجیفی پشت سر گوگوش عزیز می گویند واز زبان و از قول گوگوش چه حرف هایی می زنند و دارند برای ایشان دشمن درست می کنند، به این حرف اطمینان دارم چون من با دست اندرکاران و هنرمندانی در لس انجلس در تماس هستم که می دانم حقیقت را می گویند... من این حرف ها را فقط از یک نفر و دو نفر نشنیده ام، همه یکسان حرف می زنند، همه یک چیز را می گویند...ر
*
اگر خطاب به گوگوش و مهرداد گفتم که اگر نمی خواهید همکاری کنید، نکنید، اما نگذارید جنجال تازه ای برپا شود، این حرف ها فقط به خاطر مهری ست که به گوگوش و هنرش دارم و نمی خواهم به نام اش آسیبی برسد، وگرنه دست آخر هیچ سود و زیانی برای من ندارد.ر
*
حال اگر سایر هواداران فکر می کنند که اراذل و اوباش لس انجلس، باید با اراجیف خود این دو هنرمند را تحریک کنند و به جان هم بیندازند، خود دانند!!! شما هم هر آن چه که صلاح می دانید بکنید و از طریق پستچی بزرگ تلویزیونی نظرات تان را بگویید. حتمن فورارد می کنند
!!!
ر
**
*
بیست و هفتم مهر ماه 1387 خورشیدی
*

Monday, October 13, 2008

باز هم شایعات

*
از دیو و دَد ملولم و انسانم آرزوست
*
*
شایعات جدید در شهر فرشته گان
*
*
*
لس انجلس! شهری که همیشه بهار است و هر روز گل تازه ای از زبان ها شکفته می شود و باغبان های گلزار حرف و حدیث و شایعه ی شهر فرشته گان بی بال، دسته گل هایی بی رنگ و بی عطر و خاصیت، در فضای این شهر پخش می کنند!!ر
*
لس انجلس! شهری که زبان آدمیزادگان در آن، مفهوم دیگری دارد، شهری که زبان و رفتار، ناشی از شایعه پراکنی و خودبزرگ بینی است.
ر
*
در یکی از تعریف های زبان گفته اند که، زبان، پدیده ای اجتماعی است و مهم ترن نقش آن، ایجاد ارتباط میان افراد یک جامعه است. اما گویا زبان در لس انجلس مفهوم دیگری دارد و به معنای ایجاد ارتباط میان افراد جامعه نیست، بلکه وسیله ای ست برای شایعه پراکنی و گفتن دروغ های شاخدار و در نهایت قطع کردن ارتباط های افراد!!!
ر
*
صدالبته که همه مثل هم نیستند، افراد درست و صالح همچنان در جایگاه خود باقی هستند و افراد ناصالح که در اصطلاح عامیانه به آن ها«خلاف» گفته می شود، همچنان به دنبال قطع ارتباط های انسانی و سود جستن از این قطع ارتباط هستند.ر
*
در جامعه ی هنری لس انجلس، افرادی هستند که معلوم نیست پیش از این کجا بوده اند و چه می کرده اند و چه گونه شد که به یکباره، گذرشان به این جامعه ی بخت برگشته افتاد و ساکن که نه، به خیال شان صاحب آن جا شده اند!!!ر
*
نیمی از هنرمندانی که در لس انجلس به فعالیت هنری مشغولند، هنرمندانی هستند که پیش از انقلاب نیز در زمینه های مختلف هنری فعال بودند و جایگاه خود را داشتند، اما اینک گویا در لس انجلس جایگاه واقعی این هنرمندان پوشیده مانده است چرا که افرادی در این جامعه مانند قارچ روییده و خود را به زور به آن جا وصل کرده اند که در واقع همه کاره ی هیچکاره اند!! یعنی کاراین قبیل افراد در جامعه ی هنری لس انجلس به واقع دارد تیشه به ریشه ی هنر و هنرمند می زند و انگار کسی هم نیست که در مقابل شان قدعلم کند!!!ر
*
یکی از این افراد هیچکاره، آقای نه چندان محترمی است به نام شهرابی ، گویا وقتی پایش به شهر فرشته گان رسیده، بی هیچ هنری، به طور تصادفی، از جامعه ی هنری سردرآورده است!!!
ر
*
همه می دانند در شرایطی که جامعه ی هنری لس انجلس در آن قرار دارد، همواره بین هنرمندان معروف شکراب پیش آمده، نه که خود هنرمندان خواهان این اختلاف ها باشند، بلکه بعضی عوامل و افراد وجود دارند که حرفه ی اصلی شان ایجاد اختلاف بین هنرمندان است تا که خود بتوانند بنابر شغل شریفی که دارند از این آب گل آلود ماهی بگیرند و به نان و نوایی برسند. آقای شهرابی یکی از همین دلالان اختلاف انداز است، کسی که با پخش شایعات مختلف و از زبان کسی دیگر حرف زدن، سعی می کند که گوشه ای از جامعه ی هنری لس انجلس را به هم بریزد تا به اهداف مادی اش برسد.
ر
*
مدتی ست که آقای شهرابی از قول خانم گوگوش حرف هایی می زند. ایشان بی وقفه با دست اندرکاران موسیقی در تماس است و داستان هایی حیرت انگیز از طرف گوگوش برای آن ها نقل قول می کند!!
ر
*
یکی از شایعات بی اساسی که این آقای نه چندان محترم پخش کرده این است که خانم گوگوش از هزینه های نور و صدا در کنسرت های شان که سرسام آور بوده، شکایت دارند و این حرف را از قول گوگوش می گوید و نه از طرف خودش و این که مقصر این هزینه های سنگین نیز طبق معمول کسی نیست به جز مهرداد!!!ر
*
و باز هم آقای شهرابی نه از قول خودش، بلکه از قول گوگوش می گوید که گوگوش با مهرداد قطع رابطه کرده چون فهمیده این هزینه های نور و صدای کنسرت ها زیاد بوده!!!
ر
*
ببینید! وقتی می خواهند هنرمندی را از بالا به زمین بزنند، حرف هایی را به زبان او و از قول او نقل می کنند که حرف هایی غیر منطقی و خنده دار است، با این حرف ها می خواهد این را بگوید هنرمندی که صاحب نام است و شما او را بزرگ می بینید، در واقع بزرگ نیست، ببینید چه حرف هایی می زند؟ همه غیر منطقی و بی حساب و کتاب!!! و این چیزی ست که آقای شهرابی می خواهد در باره ی گوگوش بگوید، بگوید که گوگوش به این بزرگی که شما فکر می کنید نیست، ببینید چه حرف هایی می زند!!!
ر
*
آقای شهرابی، شایعه پرداز آشوبگر!ر
خانم گوگوش چنین حرف هایی را نمی گوید . تا آن جایی که ما می دانیم هیچ خواننده ای هزینه ی نور و صدا در کنسرت را خودش پرداخت نمی کند و معمولن این کنسرت گذارست که پرداخت این هزینه ها را بر عهده می گیرد. مسئول صدا و نور توسط خواننده استخدام می شوند و با کنسرت گذار هم هماهنگ می کنند، و از پیش تعیین می کنند که چه وسایلی برای کارشان نیاز دارند و آن را سفارش می دهند. کنسرت گذار اگر کارش را بلد باشد حتمن خودش یکی از کمپانی ها را می شناسد تا وسایل مورد نظر مسئول صدا و نور را برای خواننده تهیه کند. مخارج نور و صدای کنسرت به خواننده چه ربطی دارد؟ حال سرسام آور باشد یا نباشد؟؟
*
آقای شهرابی از قول خانم گوگوش حرف هایی می زنند که به واقع حیرت همگان را برانگیخته.
ر
مثلن می گوید که خانم گوگوش گفته که ما قراردادی راامضا کردیم وبرنامه ی صدهزار دلاری هم داریم ودیگر مهردادی هم در کار نیست و این که گوگوش گفته دیگرنمی خواهد با مهرداد کارکند واز من (شهرابی) خواسته با کمک شخصی دیگر که ایشان را به اسم مُکری معرفی می کند، تمامی کنسرت ها را برگزار کنیم!!! شهرابی می گوید آقای مُکری با تلویزیون ها تماس گرفته و از آن ها پرسیده برای این همکاری چه قدر پول می خواهند؟
*
چندی پیش در مجله ی اپیزود نوشته بودیم که شایعاتی در لس انجلس دور می زند مبنی بر این که برای کنسرت های خانم گوگوش، مذاکراتی پنهانی انجام شده و قرار هم بر این بوده که مهرداد متوجه ی این مذاکرات نشود!!
ر
*
حال سوال این است که چرا مهرداد نباید بداند؟ از چه می ترسی آقای شهرابی؟ مگر مهرداد چه قدر قدرت دارد که اگر بداند، اتفاق بدی برای شما می افتد که شما این چنین بر سر و روی خود می زنید؟
*
و شهرابی همچنین می گوید: اختلاف از چند ماه قبل از کنسرت نوکیا تیاتر شروع شده و مذاکرات گوگوش با من و آقای مُکری هم از همان زمان آغاز شده بود، ولی مهرداد بی خبر مانده بود که تصمیم گوگوش چیست؟ و گوگوش هم به ما گفته بود صبر کنید تا کنسرت نوکیا تمام شود و بعد اقدام کنید!!!!
ر
*
یعنی ببینید این آقا چه گونه دارد شخصیت یک هنرمند بزرگ مانند گوگوش را زیر سوال می برد!! منظور آقای شهرابی از عنوان کردن این حرف ها این است که گوگوش عزیز برای دوست خودش نقشه کشیده بود. برای دوستی که در این چند سال از برعهده گرفتن هیچ زحمتی در مورد گوگوش دریغ نکرد، برای چنین دوستی نقشه کشیده بود، یعنی با این حرف می خواهد شخصیت خانم گوگوش را زیر سوال ببرد که این قدر به سکوت و گوشه گیری این هنرمند توجه نکنید، او در پشت صحنه نقشه هایش را می کشد!!! این همه ی آن چیزی ست که آقای شهرابی می خواهد بگوید.
ر
*
و سوال این جاست که چرا گوگوش گفت بعد از کنسرت نوکیا اقدام کنید؟ مگر حضور مهرداد در این کنسرت چه قدر اهمیت داشت که باید صبر می کردند این کنسرت تمام شود؟ اصلن چرا این همکاری باشکوه را از همان نوکیا آغاز نکردند؟ و صد البته بدون مهرداد؟؟ کنسرت نوکیا بدون مهرداد هم حتمن برگزار می شد، نمی شد؟
*
و شهرابی می گوید که گوگوش می خواهد به مهرداد ثابت کند که من بدون تو هم می توانم کار کنم!!! هزاران هزار عجبا!!!!
ر
*
آقای شهرابی! این موضوع هیچ نیازی به اثبات ندارد، مگر پنجاه سال کار هنری گوگوش، با مهرداد بوده که حالا بخواهد به مهرداد چنین حرف مسخره ای را ثابت کند؟
*
مطمئن هستم که مهرداد هم به خوبی می داند که گوگوش نیازی به همکاری با او ندارد و می تواند کار خودش را مثل پنجاه سال گذشته به پیش ببرد. آقای شهرابی یعنی می خواهید به همه بفهمانید که گوگوش دارای چنین شخصیتی ست که می خواهد به مهرداد ثابت کند که بدون او هم می تواند کار کند؟ خُب، صدالبته که می تواند، ولی مهرداد کیست؟ مهرداد به من و شما خدمت نکرد، بالاترین خدمت را به گوگوش عزیز کرد، بعد گوگوش می آید در مورد مهرداد این چنین سخن می گوید؟ مهردادی که خودِ گوگوش می داند که چه خدمتی برایش انجام داده؟؟ چرا می خواهید با این اراجیف، شخصیت هنرمند را زیر سوال ببرید و او را به پایین بکشید؟ تا کی می خواهید آشوب به پا کنید و نان بخورید؟؟ این نان آشوب زده چه گونه از گلوی تان پایین می رود؟؟
*
شهرابی می گوید که مکری برای این کنسرت ها سرمایه گذاری می کند، من در شهرهای مختلف، کنسرت جور می کنم و اندی جی هم منیجر گوگوش است!!! تیم هم درست کرده ایم!!!
ر
*
آقای شهرابی! این حرف ها چه ارتباطی به مهرداد دارد که می خواهید موضوع را از او پنهان نگه دارید؟ مهرداد نه کنسرت گذار خانم گوگوش بوده، نه برایش در شهرها کنسرت جور می کرده و نه منیجر گوگوش بوده، علت واقعی این حرف های تان چیست؟
*
و نکته ی مورد توجه این که خانم گوگوش و مهرداد هیچ کدام به طور رسمی اعلام نکردند که با هم همکاری نخواهند داشت و وقتی که چنین اعلامی نشده، شما چه گونه تیم هم درست کرده اید؟ یعنی از قبل فکر همه جای این داستان را کرده بودید؟
*
حرف های شهرابی مرا دوباره به یاد قاطبه انداخت، شهرابی، قاطبه ی قهرمان!!!
ر
*
اما با شناختی که من از گوگوش عزیز دارم، می دانم که ایشان با طناب پوسیده ی این تیم دست و پا شکسته به ته چاه نخواهد رفت.
ر
*
قاطبه ی جدید زنده گی گوگوش، حرف هایی از قول گوگوش می زند که چهره ی خوبی از ایشان در نزد مردم نمی سازد. حرف های خاله زنکی این آقا که در عوالم مصرف شکلات، سرهم می کند، به جز دشمن سازی، فایده ای برای گوگوش ندارد.
ر
*
شهرابی با وقاحت می گوید کسی را دارم که با صد یا دویست دلار، هر خبری را که بخواهم، به گوگوش می رساند، البته اسم آن شخص را هم آورده که من در این جا فقط به حرمت گوگوش عزیز، از آوردن این اسم خودداری می کنم. ببینید چه گونه دارند به یک هنرمند بزرگ صدمه وارد می کنند؟؟؟
*
اصلن این خبرها چه ارزشی دارد که شما با آن سابقه ی مالی درخشانی که دارید!!حاضرید برای شان دویست دلار خرج کنید؟ چه هدفی دارید؟
*
آقای شهرابی! شما کسی هستید که خبر شاهکارهای تان در ایران هم پخش شده، پس به جای این قبیل ولخرجی های دویست دلاری، لطفن به حساب و کتاب مردم رسیده گی کنید و دهان مرا بیش از این باز نکنید، خبرهای جالبی از شما به گوش نمی رسد!!!
ر
*
من مطمئن هستم که گوگوش عزیز، باهوش تر از این حرف هاست که کارهایش را به امثال شماها بسپارد. شما شمّه ای از شاهکار هنری تان را در دو کنسرت سال 2000 و 2001 گوگوش در دوبی ، به خوبی نشان دادید، خانم گوگوش صدها گله و شکایت از آن دو کنسرت داشتند، باور نمی کنید به گفت و گوی خانم هما احسان با گوگوش کمی توجه کنید!! ... حتا آقای امیرقاسمی هم در توضیح کمبودهای آن دو کنسرت، به اصرار و با تاکید می گفت: کنسرت دوبی اصلن کار ما نبود و به ما ربطی ندارد، ما هیچ نقشی در آن دو کنسرت نداشتیم، آن دو کنسرت را به آقای شهرابی سپرده بودند.
ر
*
به دوستی که در یکی از این رسانه ها کار می کند و این خبرها را به من داد، گفتم تو این حرف ها را باور می کنی؟ در جواب من گفت: نه، کسی این حرف ها را باور نمی کند، اما هدف این بشر چیز دیگری ست، می خواهد مهرداد را عصبی کند و اگر موفق شود و مهرداد از عصبانیت عکس العمل نشان بدهد، آن وقت می دانی چه خواهد شد؟ برای هر دو نفرشان خیلی بد می شود.
ر
*
این دوست می گفت البته مهرداد بسیار هوشیار و آگاه است و این شهر را کاملن می شناسد و امثال این آقا را در جیبش می گذارد و راه می رود، ولی باز هم باید مواظب باشد و اگر با گوگوش تماسی ندارد، به حرف این اراذل و اوباش گوش نکند. چون این آقا می گوید که این دو هنرمند دیگر با هم تماسی ندارند، اگر تماسی ندارند، پس مهرداد یا گوگوش نمی توانند از هم بپرسند که این حرف ها راست است یا دروغ؟؟
*
من متاسفم که مهرداد که اهل سکوت و این بازی ها نیست، چرا با گوگوش حرف نمی زند؟ چرا چهره ی واقعی این آدم ها را به گوگوش معرفی نمی کند؟ گوگوش که بنابرگفته ی خود مهرداد، جزء جدا ناشدنی خانواده اش است، چرا به گوگوش چیزی نمی گوید؟ و از آن طرف چرا گوگوش چنین اجازه ای می دهد که اراذل و اوباش از قول او هر چه می خواهند بگویند؟ معنی این سکوت چیست؟ رضایت یا بی خبری؟؟
*
من به هنرمند خوب و باارزش سرزمین مان، مهرداد آسمانی توصیه می کنم فریب این دامی که برایش پهن کرده اند را نخورد. گوگوش بزرگ تر از این حرف هاست که پشت سر کسی توطئه کند و نقشه بکشد، آن هم پشت سر دوستی مثل مهرداد.
ر
*
این آقای شهرابی هدف اش از این حرف زدن ها این است که در نهایت مهرداد را عصبی کند و مهرداد حرف های ناگفتنی را بگوید، حرف هایی که نباید گفته شود. اما مهرداد باید خیلی مراقب باشد که این جوجه قاطبه ها فریب اش ندهند و با آبروی گوگوش و مهرداد بازی نکنند.
ر
*
همه می دانیم که مهرداد چه گونه پشت گوگوش عزیز ایستاد و در این چند سال برای گوگوش، برادری با وفا بود، اما اگر هم اختلافی پیش آمده که ما هنوز مطمئن نیستیم ، خودش باید این اختلاف را با گوگوش حل کند و نگذارد این شارلاتان های بیکار، رابطه ی دوستی اش با گوگوش را بر هم بزنند و باعث بی آبرویی برای هر دوی این عزیزان بشوند. نگذارند که در این کار موفق شوند، این حرفه ی اصلی این اراذل و اوباش است و همین ها هستند که سبب تخریب جامعه ی هنری لس انجلس و آزار و اذیت هنرمندان می شوند.
ر
*
من مطمئن هستم که گوگوش عزیز هم هوشیار و آگاه است و همیشه و همه جا، چه در کنسرت ها و چه در گفت و گوها از مهرداد قدردانی کرده و می کند.
ر
*
هدف من از از نوشتن این مقاله، روشن کردن ذهن هنرمندانی ست که شاید از حرف هایی که از قول شان گفته می شود، بی خبرند ، آن ها باید بدانند که در اطراف شان چه می گذرد. همکاری نکردن گوگوش و مهرداد بسیار طبیعی ست و موضوع خاصی هم نیست که بخواهد جنجال به پا شود.
ر
*
همه ی هنرمندان مدتی با هم همکاری می کنند و بعد در دوره ای دیگر، این همکاری قطع می شود و با کسان دیگری همکاری می کنند، همچنان که مثلث گوگوش، اردلان سرفراز و شماعی زاده چندین سال با هم کار کردند و کارهای موفقی هم ارائه دادند و بعد این همکاری تمام شد، این موضوع نمی تواند عاملی برای آشوب برپا کردن دیگران بشود.ر
*
بهتر این است که اگر حتا این دو هنرمند نمی خواهند با هم همکاری کنند، خودشان با صلح و دوستی این همکاری پُرثمر را به پایان برسانند و اجازه ندهند آشوبگران در این میان، آب را گل آلود کنند و ماهی بگیرند.ر
*
گوگوش امروز بیش تر از هر زمانی نیاز به آرامش و صلح و دوستی دارد، با این دشمنی ها چیزی بهتر نمی شود. اگر باز هم جنجال تلویزیونی درست شود آن هم برای بانویی که آبروی هنر ایران در گرو نام اوست، خوشایند نخواهد بود.
ر
*
من برای این دو هنرمند خوب و متعهد سرزمین مان، آرزوی موفقیت و پیروزی می کنم.
ر
*
*
*
بیست و دوم مهر ماه 1378 خورشیدی
*

Saturday, October 04, 2008

دسیسه ای تازه

*
بال و پری تازه ، تولدی تازه
*
*
*
زیبایی تنها شده بود
هر رودی، دریا
هر بودی، بودا شده بود
*
جماعتی ایرانی ، در گوشه ای با فرسنگ ها فاصله از وطن، دورهم جمع شده اند که جامعه ی هنری ایرانی مقیم«لس انجلس» را تشکیل بدهند. در بین این جامعه ی هنری، کسانی هم هستند که بهره ای از هنر ندارند، نه فعال هنری هستند و نه در هیچ کدام از دوره های زنده گی خود کار هنری ارائه داده اند، اما اکنون جزء لاینفک جامعه ی هنری محسوب می شوند. حال چه کسی محسوب شان کرده؟ اللهُ اعلم
!!!ر
*
این جماعت رفته بودند که «طرحی نو دراندازند»، فکری به حال وطن بکنند، زمزمه های هموطنان شان را به گوش جهان برسانند، اما نشد، یعنی این که میسر نشد، چون کارهای مهم تری داشتند
!!!ر
*
این مطلب را به دلیل ایمیل هایی که در این روزها و به ویژه در بیست و چهار ساعت اخیر گرفتم، می نویسم. ایمیل های هواداران خانم گوگوش که از اول تا به آخر گله داشتند، گله و گله از دست فرصت طلبانی که این روزها به فکر گل آلود کردن آب و گرفتن ماهی از آن هستند.
ر
*
گویا آقای شهروز رفیعی در برنامه های خود، برای این که مخاطبان بیش تری جذب کنند و به دنبال آن برنامه شان داغ شود و پی آمدش نیز آگهی های بیش تر لابد، خطاب به هواداران خانم گوگوش گفته اند که: اگر ایمیلی برای خانم گوگوش دارید، به ایمیل آدرس من بفرستید، من برای ایشان فوروارد می کنم!!!! جای حیرت است که سوءاستفاده از نام گوگوش، دوست و دشمن نمی شناسد و هر کسی به فکر استفاده ی شخصی خودش است.
ر
*
و جای حیرت است که تا به اکنون می گفتند که «مهرداد» نمی گذارد که کسی برای گوگوش مستقیمن ایمیل بفرستد، هر کسی هم به مهرداد ایمیل می دهد، او هرآن چه را که به نفع خودش است برای گوگوش می فرستد و اجازه نمی دهد که حرف ها و درد دل های هواداران به گوگوش برسد
!!!!ر
*
خُب! حالا چه؟ حالا که این شایعه وجود دارد که مهرداد در این ماجرا نیست، حالا چرا هواداران باز هم نمی توانند برای هنرمندشان، ایمیل مستقیم بفرستند؟
*
الان چرا باز کسی واسطه ی ایمیل رسانی شده که نه همکار خانم گوگوش است، نه از قبل ارتباطی با ایشان داشته، نه ارتباط خانواده گی دارند و نه هیچ چیز دیگر. چرا هواداران خانم گوگوش که همیشه اعتراض داشتند که ایمیل های شان مستقیمن به خانم گوگوش نمی رسد، چرا الان اعتراض نمی کنند که آقای شهروز رفیعی! شما چه کاره اید که ایمیل های ما را به دست هنرمندمان برسانید؟؟؟ از چه زمان شما به فکر عملیات ایمیل رسانی افتادید؟؟ چرا مثلن ایمیل هواداران «ابی» را به آقای «ابی» نمی رسانید؟ چرا ایمیل های هواداران داریوش را به ایشان نمی رسانید؟ چرا فقط خانم گوگوش؟
*
الان که خانم گوگوش نیز مانند سایر هنرمندان، سایت رسمی دارند که در آن سایت به وضوح نوشته شده که اگر ایمیلی یا پیامی برای گوگوش بفرستید به ایشان می رسد، دیگر چه نیازی است که کسانی مانند شهروز رفیعی و امثال ایشان، فداکاری کنند و دست به عملیات ایمیل رسانی بزنند ؟
*
به علاوه، وقتی آقای شهروز رفیعی می گویند که ایمیل های تان را برای خانم گوگوش فوروارد می کنم یعنی این که می خواهند بگویند که من با خانم گوگوش تماس مستقیم دارم ، پس یعنی این که خانم گوگوش به آقای رفیعی این اجازه را داده اند که ایمیل های هواداران شان را بگیرند و برای ایشان فوروارد کنند... اما خانم گوگوش کی و کجا چنین چیزی را اعلام کردند؟ حرف آقای شهروز رفیعی در صورتی درست است که خانم گوگوش بیایند به طوررسمی و صریح اعلام کنند که اگر می خواهید برای من ایمیل بفرستید به ایمیل آدرس آقای شهروز رفیعی بفرستید، ایشان برای من فوروارد می کنند، آیا خانم گوگوش تا به اکنون چنین چیزی را اعلام کرده اند؟ یعنی هر کسی این اجازه را دارد که از جانب خانم گوگوش حرف بزند؟؟
*
چرا درد دل ها و حرف های هواداران گوگوش را باید آقای شهروز رفیعی بخواند و فوروارد کند؟ اصلن از کجا معلوم که ایشان ایمیل ها را برای گوگوش فوروارد می کند؟؟ زمانی که خود خانم گوگوش، آقای شهروز رفیعی را به عنوان ایمیل رسان اعلام نکرده، چه کسی تضمین می کند که ایمیل هاشان برای خانم گوگوش فوروارد می شود؟؟
*
و این در حالی ست که همه شنیده اند و دیده اند که خانم گوگوش ضمن این که به طور رسمی، سایت گوگوش.کام را سایت رسمی خود اعلام کردند، به صراحت گفتند که اگر هر ایمیلی به این سایت بزنید ، به دست من خواهد رسید و این درست است، چون خود ایشان به طور رسمی اعلام کرده اند.
ر
*
حالا چون خانم گوگوش به هر دلیلی به ایمیل ها پاسخ نمی دهند، هواداران شان فکر می کنند که ایمیل ها به ایشان نمی رسد، و وقتی کسی مثل آقای رفیعی گرامی، مژده ی ایمیل رسانی به هواداران می دهد، هواداران بینوا بدون این که فکر کنند خانم گوگوش چه وقت آقای رفیعی را به عنوان واسطه ی ایمیل رسانی معرفی کرده ، تصور می کنند که این یک عمل انسانی است که آقای رفیعی در راه رضای خدا انجام می دهد، در حالی که واقعیت به جز این است.
ر
*
آقای رفیعی نه عاشق خانم گوگوش هستند و نه عاشق هواداران خانم گوگوش که بیاید جلوی دوربین تلویزیون و بگوید که اگر برای خانم گوگوش ایمیلی دارید برای من بفرستید که من برای ایشان فوروارد کنم
!!!ر
*
غم انگیز است که برخی از هواداران خانم گوگوش این قدر ناهوشیارانه عمل می کنند!! مگر شما نمی گفتید که ما می خواهیم بی واسطه، به گوگوش ایمیل بدهیم؟؟ پس چه شد؟؟ حالا که بنابر شایعات شنیده شده، دیگر مهرداد در این ماجرا نیست، چرا باز برای رساندن ایمیل تان به خانم گوگوش، به نامه رسان متوسل شدید؟؟ این جا هم مهرداد تکلیف تعیین کرده که ایمیل ها را به شهروز رفیعی بدهید که او به خانم گوگوش برساند؟؟ پس این خودتان هستید که اجازه می دهید میان شما و گوگوش واسطه وجود داشته باشد؟
*
یکی از دوستان در ایمیلش نوشته بود که: چرا خانم گوگوش برای خود یک ایمیل آدرس درست نمی کند که آن را اعلام کند و هر کسی دوست دارد به آن آدرس ایمیل بفرستد؟ مگر درست کردن ایمیل آدرس چه قدر وقت و هزینه می خواهد؟؟
*
دوستی دیگر نوشته بود که: وقتی از شهروز رفیعی شنیدم که پیشنهاد کرد برایش ایمیل بفرستیم و او برای گوگوش فوروارد کند، سرم سوت کشید، با خود گفتم یعنی چه؟ چرا بعد از هفت سال، ما هنوز نمی توانیم به هنرمندمان مستقیمین ایمیل بدهیم؟؟ چرا باید آقای رفیعی که در این سال ها دوست خانم گوگوش هم نبوده باید ابتدا ایمیل های ما را بخواند و بعد برای گوگوش فوروارد کند؟ شاید ما نخواهیم ایشان ایمیل های ما را بخواند، شاید حرفی خصوصی برای هنرمندمان نوشته ایم، ایشان چه کاره ی خانم گوگوش هستند که به خودشان اجازه می دهند از محتوای ایمیل های ما باخبر شوند؟؟
*
مضمون ایمیل های دوستان بیش تر یکسان و بر همین مبنا بود و عده ای هم درخواست کردند که ایمیل هاشان در شماره آینده ی اپیزود چاپ شود.ر
*
به راستی، کمی فکر کنید و دقت کنید که چرا آقای شهروز رفیعی که در این سال ها هرگز دور و بر خانم گوگوش نبودند و کار بخصوصی برای شان انجام ندادند، حالا مدعی پیام رسانی به گوگوش شده اند؟؟
*
آقای شهروز رفیعی که بارها در برنامه ی خود اعلام کرده اند که همه ی ایمیل ها را می خوانم اما فرصت پاسخ دادن به ایمیل های تان را ندارم، حالا از کجا چنین فرصتی یافته اند که ایمیل ها را برای خانم گوگوش فوروارد کنند؟؟ کسی که فرصت پاسخ دادن به ایمیل های خود را ندارد، چه گونه فرصت فوروارد کردن ایمیل های دیگری را دارد؟؟ یعنی آقای رفیعی تا این حد عاشق چشم و ابروی هواداران خانم گوگوش است که از وقت و زنده گی اش مایه می گذارد و به ایمیل های خود حتا پاسخ نمی دهد که ایمیل های هواداران را به دست خانم گوگوش برساند؟
* *
برخی از این برنامه سازان و مجریان تلویزیون های فارسی زبان ماهواره ای، آدم های عجیب و غریبی هستند. بارها شاهد خیلی از مسائل در ارتباط با برخی از این رسانه ها بوده ایم و اینک نیز داستان دیگری به نمایش گذاشته می شود و عملیات ایمیل رسانی هم از آن داستان های عجیب و غریب است.
ر
*
و اصل داستان هم این است که آقای رفیعی بسیار مایل است با گوشه و کنایه زدن هر چند اندک، مهرداد را تحریک کند که مهرداد به حرف بیاید و بعضی مسائل را بگوید، یعنی ایشان بسیار امیدوارند و تلاش می کنند که مهرداد بر ضد گوگوش حرف بزند و از آن طرف هم خانم گوگوش در صدد پاسخ گویی برآید و آقای رفیعی و برنامه ی باهم ولی بی تو، در این میان بشوند کارگاه نمایش ... یعنی این که از این سوژه پردازی به نفع برنامه ی خود استفاده کنند، برنامه را با این سوژه داغ کنند تا مخاطبان بیش تری داشته باشند و آگهی های بیش تری نیز نصیب برنامه ی ایشان بشود و روی همکاران رقیب را نیز کم کنند.
ر
*
من البته پیش بینی می کردم که چنین اتفاقاتی بیفتد اما خودم به شخصه منتظر بودم که تلویزیون های دیگر که دوستی هم با گوگوش و مهرداد نداشتند، دست به چنین اقدامی بزنند، به واقع نمی دانستم کسی دست این کار را خواهد کرد که یار دیرینه ی مهرداد بود. یعنی برای مطرح شدن و سبقت گرفتن از رقبا، ارزش دارد که آدم هر کاری انجام بدهد؟ به چه قیمتی؟ به قیمت سوژه قرار دادن نام دو هنرمند؟؟
**
دقیقن به همین دلیل است که این آقای محترم، برای هواداران گوگوش دایه ی مهربان تر از مادر شده اند، هدف اصلی شان این است که با گوشه و کنایه زدن، مهرداد را به حرف بیاورند و مهرداد هم همه ی وقایع پشت صحنه را علنن بگوید و گوگوش هم پاسخ بدهد، اگر هم گوگوش عزیز نخواهد پاسخ بدهد، او را به پاسخ گفتن تحریک خواهند کرد تا جنجال تازه ای برپا کنند و صد البته با این کار، به یک استفاده ی تبلیغاتی بزرگ برسند.
ر
*
توجه داشته باشید اگر چنین داستانی پیش بیاید واز طریق این تلویزیون و آقای رفیعی ، چنین مسائلی مطرح شود، چه قدر توجه ی مردم به این برنامه جلب می شود . چه قدر برای شان سودآوری دارد؟؟ و رقبا چه حسرتی خواهند خورد که از قافله عقب مانده اند
!!!!ر
*
آقای شهروز رفیعی!
ر
امیدوارم که اسباب ناراحتی آقای بی بی یان را فراهم نکنید و باعث نشوید که دوستی آقای بی بی یان و مهرداد که دوستی دیرینه و زیبایی ست و همچنین دوستی آقای بی بی یان و خانم گوگوش به هم بخورد، این اصلن کار درستی نیست.ر
*
در ضمن شما زیاد نگران هواداران گوگوش نباشید آقای محترم! خانم گوگوش اگر بخواهد ایمیل هواداران خود را دریافت کند، نخست این که از طریق سایت رسمی خود دریافت می کند، و اگر هم مایل باشد برای هواداران خود، یک ایمیل مستقیم اعلام می کند. الان هم که شایعات خبر داده اند مهرداد نیست، که بعضی ها بگویند جلوی ایمیل ساختن خانم گوگوش را گرفته است. یعنی الان دیگر هیچ بهانه ای وجود ندارد. بنابراین شما نگران نباشید و خود را درگیر عملیات ایمیل رسانی به خانم گوگوش نکنید. هیچکس از شما چنین انتظاری ندارد. شما به کار و برنامه ی خودتان برسید، خیلی بهتر است. دستِ کم این وقت را پیدا خواهید کرد که به ایمیل های خودتان پاسخ بدهید. به خانم گوگوش کاری نداشته باشید، ایشان بهتر از شما می دانند که باید چه کار کنند.ر
*
آقای شهروز رفیعی!ر
واقعن با این رفتارها چه چیزی را می خواهید ثابت کنید ؟ یعنی این که بال و پر تازه ی خانم گوگوش افتاده دست شما؟؟؟ یعنی می خواهید بگویید که الان نوبت من است؟؟
چون پرده از این راز برافتد، نه تو مانی و نه من
*
هر کسی که بخواهد برای خانم گوگوش دردسر درست کند، از دید من محکوم است، فرقی نمی کند که شهروز رفیعی باشد یا کسی دیگر ... آن چه واضح است این که هنرمندی مانند گوگوش در عالم هنر، جایگاه والایی دارد و نباید با نام شان سوژه درست کرد و این گونه سوءاستفاده کرد.
ر
*
من امیدوارم که هم گوگوش عزیز و هم مهرداد عزیز، در این برهه از زمان و در مقابل چنین دسیسه هایی، هوشیارتر از همیشه باشند و هوشیارانه تر از همیشه عمل کنند، تا فرصت طلبان، دقیقن متوجه بشوند که نباید با نام هنرمند برای خود تبلیغات راه بیندازند. ر
*
*
چهاردهم مهر ماه 1387 خورشیدی
*