دلکده‌ی آنسه

Saturday, September 30, 2006

پورنونیرو ، دروغگوی کبیر

پورنونیرو با توهستم ، اگر هنوز تفاله ای از عقل در سرت مانده خوب توجه کن ، این نوشته فقط خطاب به توست ، به تو که جسمت از دروغ و روحت از حسادت ساخته شده ، به تو که ذره ای شرف و غیرت و انسانیت در وجودت نیست ، به تو که پلیدی و تا بی نهایت کثیف ... به حرف های من دقیقن توجه کن!ر

دروغگوی پست فطرت! چه می گویی ؟ من فقط در سال آخر گوگوش لاو در آن گروه احمقانه عضو بودم ؟؟ ... من دوسال که مدیر گروه بودم خودِ کچلت ، مرا به عنوان مدیر انتخاب کردی ، آن چه که واضح هست هیچکس به محض ورود به جایی که مدیر نمی شود ، حتمن که باید مدتی بگذرد ، کارش مورد تایید باشد و بعد به عنوان مدیر انتخاب شود ... حقیقت این است که من یک سال در آن گروه احمقانه فعالیت کردم و بعد از یک سال، تو کچل بی معرفت منو به عنوان مدیر آن جا انتخاب کردی ، دوسال هم مدیر گروه بودم ، حالا حساب کن و ببین که یک سال به اضافه ی دو سال چند سال می شود ؟ می شود سال آخر گروه ؟
*
چه قدر وقیح و دروغگو هستی که می گویی به محض این که مهرداد با گوگوش همکاری کرد آنسه به گروه آمد و با مهرداد ارتباط برقرار کرد ... دروغ به این بزرگی ؟ با این دروغ ها هیچ می دانی که در واقع خودت را دست انداخته ای ؟ یعنی تو ابله ، مرا به محض ورود به گروه، به عنوان مدیر گروه انتخاب کردی ؟ یعنی می خواهی بگویی که تا این حد احمق بودی که با آن همه عضو قدیمی که در گروه بودند که با هم مشغول عکس بازی بودید ، ولی به محض آمدن من ، مرا مدیر گروه کردی ؟ هیچ احمقی چنین کاری می کند که تو کردی ؟
*
بعد در جایی دیگرمیگویی که فلانی به فاصله ی سه سال، از من گروه و سایت و وبلاگ تقلید کرده ؟؟ عجب ؟؟ تو که میگفتی آنسه یک سال در گروه بود ؟ آن دوسال دیگر را از کجا آوردی که شد سه سال ؟؟ اینکه می گویند دروغگو کم حافظه است دقیقن در مورد تو مصداق دارد.ر
*
آیا در این جهان فقط تو یک نفر سایت و گروه و وبلاگ داری ؟ هر کسی دیگری که سایت داشته باشد یعنی از تو تقلید کرده ؟ اگر من می خواستم از تو ابله تقلید کنم که سایت پورنو به راه می انداختم.ر
*
دقیقن می دانم که نوشته های مرا کلمه به کلمه می خوانی، ولی یک کمی از کوره سوادت، بیش تر کار بکش که نوشته هایم برایت مفهوم باشد تا کی می خواهی در نفهمی مطلب بخوانی؟
*
من حتا در مقاله ی قبلی هم گفتم که کسی با نام پل نیرو برای من اهمیتی ندارد ، هدف من از نوشتن فقط و فقط آگاه کردن گروهی از هواداران فریب خورده و نا آگاه گوگوش است که چشم شان به حقیقت روشن شود به جز این تو عددی نیستی که من وقتم را هدر بدهم و در وصف محسناتت مقاله بنویسم ... و در مورد نامه ی گوگوش ، شک ندارم که نامه را نه یک بار بلکه چندین بار خوانده ای ، بنابراین بیهوده نگو که نخوانده ام که ادعایت خیلی خنده دار است ، اما مطمئن باش و شک نکن که گوگوش عزیز هم آن نامه را در باره ی تو ننوشته ، در باره ی تو و کسانی از جنس تو نوشته ، در باره ی یک گروه فریب کار نوشته که لباس هواداری از او را به تن کرده اند و به همکارانش توهین می کنند ، تو هم جزئی از آن گروه فریب کار و در راس شان هستی اما همه ی نامه ی گوگوش تو نیستی ... گوگوش در نامه اش به هوادارانش هشدار می دهد که فریب این افراد بی خانواده و بی هویت را نخورند ... منظور گوگوش تو و سایر افرادی هستید که به علت بیماری روحی و بی شخصیتی و بی خانواده بودن، روی سایت ها و وب لاگ ها ی رایگان تان ، زشت ترین ناسزاها را به هنرمند می نویسید.ر
*
اولین کسی هم که با لباس هوادار، به گوگوش بدترین ناسزاها را گفت تو بودی پل نیرو ، من صفحات سایت و وبلاگت که روی آن ها مستهجن ترین دشنام ها را به گوگوش نوشته بودی را سیو کرده ام و دارم و بعد از تو و به دنبال تو گوگوش .تی وی دزد این کار را کرد ، صفحه های پر از فحش آن سایت دزد را هم دارم ، من اصلن حیرت نمی کنم که تو از (گوگوش.تی وی) حمایت و دفاع کنی چون با هم هستید و هم دستید و جز این هم انتظاری نیست ، برای من تفاوتی ندارد که تو به هنرمند دشنام میدهی یا (گوگوش.تی وی) یا هر کسی دیگر ، هر کسی که با نام هوادار گوگوش ، به گوگوش دشنام بدهد ، من در مقابلش می ایستم.ر
*
من از کسی دستور نمی گیرم و اصولن این تو هستی که ارباب داری و برای خوشایند اربابانت کار می کنی ، من اما خودم می نویسم و هر چه که دلم بخواهد می نویسم و هیچ کسی هم نمی تواند مرا وادرا به نوشتن چیزی کند که خودم مایل نیستم.ر
*
من دقیقن می دانم که تو چه قدر از من بدت می آید و چه بهتر ، اگر از من خوشت می آمد باور کن احساس حقارت می کردم ، اصولن بسیار طبیعی ست که تو از من خوشت نیاید ، چون من از جنس تو نیستم ، تو از هم جنسان خودت مثل (گوگوش.تی وی) باید خوشت بیاید که می آید.ر
*
اما حرفت مثل همیشه خیلی خنده دار است ، بیش از یک سال است که به مهرداد فحش و ناسزا می گویی الان اما ادعا می کنی که با مهرداد مشکلی نداری و مشکلت آنسه است ؟ اگر با من مشکل داشتی پس چرا به مهرداد فحش می دادی ؟؟ اگر با من مشکل داشتی چرا به گوگوش بدترین فحش ها را دادی ؟ اگر با من مشکل داشتی چرا از ترانه های آقای قنبری بیخودی ایراد می گرفتی و بعد هم آن چه را که لایق خودت بود به ایشان گفتی ؟ مردم را چه تصور می کنی پرنونیرو ؟ فکر میکنی همه مثل خودت ابله و احمق هستند ؟
*
می دانی چرا از من بدت می آید ؟ چون من هیچ وقت از تو نترسیدم ، در مقابل رفتارهای زشتت سکوت نکردم ، تو آنان را که سکوت می کنند دوست داری و من از آنانی که به گاهِ سخن گفتن ، سکوت می کنند متنفرم ، سکوت هواداران گوگوش بود که باعث شد دُمت روز به روز درازتر شود ، از فحش دادن به مهرداد آغاز کردی بعد گوگوش و بعد هم شهیار قنبری و بعد وقیحانه به خانواده ی عزیز این هنرمندان ناسزا گفتی ... شرمنده باش پورنو نیرو ، شرمنده!!ر
*
از من بدت می آید چون من بودم که آی دی های جعلی تو را فاش کردم ، دو هزار نفر در آن گروهِ ابلهانه عضو بودند و هیچ کدام نفهمیدند تو چه گونه پنج سال به آن ها دروغ گفتی و با احساسات شان بازی کردی ، وقتی که من اسرار نهانت را بیرون ریختم واضح است که از من بدت می آید.ر
*
آیا زمانی که در سایت ایرانین.کام با نام رضا کهنسالی ، آن شعر گونه ی مسخره را در باره ی مهرداد نوشتی و یک ساین دلار هم روی پیشانی مهرداد گذاشتی ، آیا آن زمان به خاطر بد آمدنت از آنسه این کار را کرده بودی ؟
*
آن زمانی که گوگوش را هم جنس باز معرفی کردی ، به خاطر بد آمدنت از آنسه بود ؟ و همه و همه ی آن دشنام ها و ناسزاها و فحش های رکیکی که نثار گوگوش و مهرداد کردی به خاطر آنسه بود ؟

تو چه زمان از گوگوش لاو بیرون رفتی دروغگو ی کبیر؟ هیچ وقت ؟ خداحافظی می کردی و می رفتی اما باز هم آن جا بودی با نام های مارک مینایی ، ابراهیم مجیدی ، رزا ریاحی ، نیما عرب ، ترانه ایزدی ، نرگس نوبری ، جلال سالاری ، دل کوک ، تهمتن ، لادن و ده ها اسم دیگر و این اواخر فرخ کسرایی و پیمان جوادی ... الان هم در گوگوش آرت عضو هستی و کسی ، ایمیل و فایل برایت نمی فرستد خودت در گروه هستی و همه را می بینی و می خوانی ... قبلن با اسم رضا کهنسالی در گروه بودی ، بعد که اسمت رو شد رفتی و با یک آی دی جعلی دیگر برگشتی.ر
*
مردک کچل بی آبرو، من کی و چه زمان به تو ابله پیام دادم و گفتم دیدی نابودت کردم ؟ من اگر به تو پیامی داده بودم که تو از خوش حالی همه جا چاپش می کردی ؟ پس بیخودی به خودت وعده نده ، من بعد از آن گروه احمقانه ی گوگوش لاو ، هرگز به تو کچل امنیتی پیامی نداده ام ، من حرف هایم را یا در گوگوش آرت می گویم و یا روی همین وبلاگ ، چه نیازی ست که من به تو کچل ریشکی پیام بدهم ؟
**

تو دروغگوی کبیر چه وقت از طریق هلن خانم به من پیام دادی ؟ من اصلن نه هلن خانم می شناسم و نه هیچکس دیگری که با تو پلید در ارتباط هستند ... اگر هلن خانم به تو ابله گفته که پیامت را به من داده ، من می دانم و هلن خانم ... هلن خانم هم وقتی دروغ می گوید باید که پاسخ گو باشد.ر

عجب ادعایی کرده ای تو مردک ابله، که آنسه شما را بازی می دهد تا بتواند وجود داشته باشد !!!! پس خاک بر سر شما که یک سال است بازی می خورید و به گوگوش و مهرداد فحش می دهید !!! ابله تر از آنی هستی که تصور می کردم پورنو نیرو!!!ر
*
دروغگوی ابله بی خانواده ، من کی متن مجله ی تهران را به گوگوش آرت فرستادم ؟ همه ی کسانی که در گوگوش آرت هستند می توانند این را شهادت بدهند ، با این همه اگر اصرار داری که من متن مجله ی تهران را به گروه فرستاده ام ، خوب کردم فرستادم ، به تو چه ارتباطی دارد کچل ریشکی ، مگر تو صاحب امتیاز آن مجله هستی که فضولی می کنی ؟
*
تو ابله برای آلوده کردن اسم گوگوش ، هر کاری از دستت برمی آمد دریغ نکردی و انجام دادی ، همدستت آن دخترک روانی پُراز عقده با نام فرزانه فرهنگ مهر با همدستی برادرش علی فرهنگ مهر ، اسم گوگوش را دزدید و با خریدن دُمین هایی با نام اختصاصی گوگوش ، این اسم را در انحصار خود درآورد ، گمان نکنید که این دزدی ها نادیده گرفته خواهد شد ... انتظار نداشته باشید که من در مقابل این دزدی بزرگ و در مقابل نوشته های احمقانه ی تو ابله و فحش دادن هایت سکوت کنم و مثل آن دیگران باشم ... رسوا شدی پورنو نیرو ، رسوا ... و الان آمده ای که چه ؟ وقتی همه چیزت رو شده آمده ای فرصت یک هفته ای می دهی ؟ تو غلط می کنی ، تو کی هستی که به دیگران فرصت می دهی ؟ اگر می خواهی گورت را گم کنی ، گم کن ، وقتی گورت را گم کردی کسی با تو کاری ندارد ، البته به شرطی که جایی دیگر با اسمی دیگر ظهور نکنی ، تو سابقه ی بسیار بدی در این کار داری ... پس فرصت را به دیگران نده ، برای خودت نگه دار، بعدن به دردت می خورد.ر

و یک ادعای احمقانه ی دیگر ، پورنو نیرو می گوید :مهرداد نمي دونست آنسه چه قدر منفوره و چه قدر دشمن داره . اومد با اين آدم ناراحت قاطی شد نتيجه اش اين بود كه همه دشمنای آنسه شدن دشمنای مهرداد ... ادعا را ببینید!!! ببینید تا چه حد احمقانه است ؟ مگر آنسه چه کاره است که این همه منفور است و دشمن دارد ؟ آهنگ ساز است ؟ شاعر است ؟ خواننده است ؟ هنرمند است ؟ چه کاره است که این همه منفور واقع شده ؟؟ ... حیرت انگیز است که یک ذهن تا چه حد می تواند خیال باف باشد و یک زبان تا چه حد می تواند دروغ بگوید ؟ و یک روح تا چه حد می تواند پلید باشد ؟ اصلن این مزخرفات را به بچه ی پیش دبستانی هم بگویی نمی پذیرد ، و حالا این ابله دارد با همین مزخرفات ، توضیح المسائل تشریح می کند.ر

*
ابله بی شعور ، مهرداد کی و کجا از من پشتیبانی کرد ؟ ... مهرداد بارها و بارها در مصاحبه های مختلف تلویزیونی نام گوگوش لاو را آورد و تشکر کرد ، یادت هست بی چشم و رو ؟؟ خود گوگوش چند بار از این گروه تشکر کرد ؟ یادت هست ؟ چه کسی آن گروه را به مهرداد و گوگوش معرفی کرد ؟ تو ؟ یا آن دختر روانی ؟ کدامتان ؟ *
گوگوش تا آن حد برای شما ها ارزش قائل شد که برای گوگوش لاو پیام و عکس فرستاد ، یادت هست بی چشم و روی وقیح ؟
*
گوگوش آن قدر برای هوادارانش ارزش قائل شد که وقتی سایت (گوگوش.تی وی) متولد شد ( که ای کاش نمی شد ) برای شان پیام و عکس فرستاد ، هنوز هم آن پیام و عکس روی سایت هست ... این پیام و عکس توسط چه کسی فرستاده شد ؟ یادت هست ؟ توسط مهرداد آسمانی.ر
*
چه کسی پیشنهاد کرد که اسم آن سایت ابله بر روی آلبوم مانیفست باشد ؟ یادت هست ؟ مهرداد آسمانی.ر
*
بله ، مهرداد مقصر بود ، اما تقصیرش آن که تو می گویی نیست ، تقصیر مهرداد این بود که به دلیل محبت و لطفش ، برای کسانی که ذره ای ارزش نداشتند ارزش قائل شد ، و بعد هم روی همان سایتی که به لطف مهرداد آسمانی اعتبار گرفت بدترین دشنام ها را به او دادند ... یادتان رفته نه ؟ این مهرداد بود که اسم سایت (گوگوش .تی وی) را به تلویزیون جام جم داد که در برنامه های این تلویزیون زیر نویس شود ، یادتان هست ؟ کدام هنرمندی چنین لطفی می کند ؟ حالا فهمیدی که مهرداد از چه کسانی پشتیبانی کرد ؟ از کسانی که با لطف او شهرت یافتند نه از آنسه.ر

**
من در کارم نیازی به پشتیبانی کسی ندارم ، مهرداد هم در کارش پشتیبان و وکیل مدافع نمی خواهد ، این ذهن بیمار توست که بی وقفه توهم می کند و مدام فیلم نامه های خیالی می نویسد، اما به کوری چشم تو یک نفر ، من از مهرداد خوشم می آید ، اصلن من یکی از هواداران مهرداد هستم ، چون هنرمند باارزشی است ، به تو چه ارتباطی دارد ؟

مردک کچل ریشکی چرا این قدر حرف مفت می زنی ؟ گوگوش ، شهیار قنبری و مهرداد آسمانی ، با این شهرت و محبوبیت وبا استناد به این که چون صاحب نام هستند پس قدرت و نفوذ زیادی در بین مردم دارند ، با این اوصاف این هنرمندان چه نیازی به آنسه دارند؟ ... اگر بخواهند مطلبی را بگویند ، خودشان به راحتی می گویند ، بلند گوهای خیلی خوبی هم در اختیار دارند ، پس برای حرف زدن نیازی به آنسه ندارند ، خودشان بهتر از هر کسی حرف می زنند.ر
*
حالا هم هر چه زودتر گورت را گم کنی بهتر است اما قبل از رفتنت یک کار مهم باید انجام بدهی ، باید از گوگوش ، شهیار قنبری و مهرداد آسمانی رسمن و مفصل عذر خواهی کنی ... این طور که نمی شود یک سال به این هنرمندان رکیک ترین فحش ها را بدهی و بعد هم بگذاری به حساب این که چون از آنسه بدم می آید به شما فحش خواهرمادر دادم ... نه پورنونیرو ، از این معامله های احمقانه خبری نیست.ر

*
آنسه
نهم مهرماه 1385
*

Thursday, September 28, 2006

سخنی با هواداران گوگوش عزیز



بمب رادیویی شهیار قنبری ، پل نیرو را حسابی ترساند ، در حالی که این بمب هنوز به طور کامل منفجر نشده اما پورنونیرو از شدت سوختگی ، با دروغ های شاخ دار و دشنام های رکیک ، خود را حلق آویز کرده است.ر
*
من برای پورنونیرو ذره ای ارزش قائل نیستم و اصولن این کچل ِ ریشکی ، بسیار حقیر و ریز است ، توجه داشته باشید مسائلی را که من در این جا مطرح می کنم خطاب به گروهی از هواداران بی اطلاع و ناآگاه گوگوش عزیز است پورنونیرو این بار هم در برابر سخنان شهیار قنبری، طبق روال همیشه ی خود ، حرف هایش را با دروغ آغاز کرده ... این ابله در گروه گوگوش آرت عضو است و همه ی ایمیل های این گروه را می خواند ، آن فایل های صوتی هم که این کچل ابله ادعا می کند برایش فرستاده اند را از گروه گوگوش آرت دریافت کرده که به عمد ، آن چند بخش بخصوص را در گروه گذاشته بودیم.ر
*
پورنونیرو در عربده های وحشیانه ی امروز خود ، اسم هنرمندانی را آورده و گفته که آیا اسم این ها را هم امنیه خانه در فن لیستینگ قرار داده ؟
*
پاسخ منفی است ، خیر ، فقط اسم گوگوش را یک امنیتی کچل به نام پورنونیرو در فن لیستینگ قرار داد ، هنرمندان جهان که فن امنیتی ندارند که کار امنیه خانه باشد ... همه ی مسائلی را که این امنیتی کچل امروز در زباله دانی اش نوشته کذب محض است که البته خود ابله اش نیز سرانجام ، همه ی گفته هایش را تکذیب کرده است.ر
*
من سه سال در گروه گوگوش لاو عضو بودم و همین امنیتی کچل مرا به عنوان مدیر گروه انتخاب کرده بود که دو سال هم مدیر آن گروه کذایی بودم ، یعنی این که دوسال از وقت زندگی ام دزدیدم و صرف آن گروه ابلهانه کردم بنابراین از همه ی جزئیات آن گروه و همه ی اتفاقاتی که افتاده به طور کامل آگاهی دارم.ر ...
*
شهیار قنبری در روشنایی نشسته و با نام خود که نامی مشهور است به گفتن حقایقی در باره ی انگل های اینترنتی پرداخته و در مقابل ، پورنونیروی بی هویت و بی نام و نشان از دل تاریکی فقط فحش می دهد ... مسئله ی به این آسانی برای حل کردن نمی توان یافت و حتا نیاز به فکر کردن هم ندارد ... آن که از روشنایی و با اسم و رسم و نام ونشان سخن می گوید حرفش صحیح است و نه عربده های یک بی نام و نشان ابله.ر
** * *
زمانی که گروه ابله گوگوش لاو بر پا بود همین جانور کثیف ، همین پورنونیروی حقیر به بچه های از همه جا بی خبر گروه گفته بود که هر کدام چندین ایمیل آدرس داشته باشید و به کسانی که از گوگوش انتقاد می کنند به شدت اعتراض کنید ... این حرف را در میان جمع می گفت اما از طرفی به چندین نفر از پسرهای گروه گفته بود که شماها با چندین ایمیل آدرس و آی دی های مختلف ، به اشخاص مورد ذکر فحش های رکیک بدهید ... از جمله کسانی که مورد حمله ی رکیک ترین فحش های پورنونیرو و همدستان ناآگاهش قرار گرفتند یکی ضیا آتابای بود ، شهره آغداشلو ، شهرام اصلانی ، بهراد فردی ، بدری همت یار و چندین و چند هنرمند دیگر و حتا انجمن پادشاهی ایران و فرود فولادوند ... پورنونیروی ابله در گروه فریاد می کشید که به این اشخاص اعتراض کنید ، البته اعتراض که چیز بدی نیست ولی خودش و همدستان ابلهش فحش های رکیک به آن اشخاص می دادند یعنی این که به عنوان هوادار گوگوش ، به طرف مقابل فحش رکیک می دادند ... به هر شکل این هنرمندان که هستند و خودشان می توانند شهادت بدهند که چه قدر از هواداران گوگوش! فحش های رکیک و مستهجن دریافت کرده اند ... در حالی که اینان هوادار نبودند بلکه ماموریت داشتند که در قالب هوادار گوگوش به آن بخت برگشته گان حمله کنند که به این طریق اسم گوگوش زیر سوال برود.ر
*
در این مورد ، حرف های گوگوش نازنین، خود بهترین گواه است... گوگوش عزیز در گفت و گویی که با شهیار و مهرداد داشت و از تلویزیون جام جم و چند تلویزیون دیگر پخش شد به صراحت از هواداران خود خواست که به خاطر من به دیگران توهین نکنید ، گوگوش گفت : "می خوام از شما خواهش بکنم ، عزیزان من در هرکجای دنیا که هستید ، اگر طرفدار ما هستید ، طرفدار من هستید ، از عزیزان من هستید ، من از شما انتظار دارم که به هیچ کس توهین نکنید . توهین شما به هنرمندان دیگه در هر رشته ای که هستند ، می تونه دشمنی ایجاد بکنه ، من اصلن دوست ندارم ، راضی نیستم که به دلیل طرفداری از من ، به کسی بی احترامی بشه . بد نگوئیم به مهتاب ، اگر تب داریم" ... اطمینان دارم که این حرف گوگوش را همه ی هوادارانش به خاطر دارند ، پس بدانید که این اعمال زشت با چه هدفی انجام می شده و چه کسی گرداننده ی این توطئه بوده که به نام گوگوش لطمه بزند ، همین پورنونیرو ی ابله ... ضمن این که خریداری دُمین هایی با نام گوگوش و در انحصار گرفتن نام گوگوش نیز که از طریق سایت ابله گوگوش.تی وی صورت گرفته در امتداد همین توطئه است.ر
*
در مورد آن مقاله ی ابلهانه هم چه گونه می شود که خبرنگار از پورنونیرو مطلب جمع می کرد ، اما این ابله نمی فهمید و تصور می کرد که در مورد گوگوش تحقیق می کند ؟ مگر چنین چیزی ممکن است ؟ ... بله من به یاد دارم که پورنونیرو در گوگوش لاو در مورد این مقاله با گریه اعلام کرد که من به آن خانم خبرنگار نگفتم که سایت گوگوش.تی وی مال منه ولی اون خانم چون زبان فارسی اش خوب نبود ، حرف مرا اشتباه فهمید!!!!! و فقط هم به همین اشتباه آن خانم اشاره کرد و نه هیچ مورد دیگری و اصلن در گروه موضوع چت کردن را مطرح نکرد.ر
*
در واقع چون می دانست که این مقاله در اینترنت منتشر می شود و همه خواهند خواند این مورد را در گروه عنوان کرد ، به این ترتیب که فقط یک نمونه از دروغ هایش را به حساب بی سواد بودن آن خانم خبرنگار گذاشت که اگر اعضای گوگوش لاو دروغ های دیگر و بزرگ تر را نیز در آن مقاله دیدند آن دروغ ها را هم به حساب بی سواد بودن آن خانم بخت برگشته بگذارند.ر
*
شهیاردر برنامه اش از چت کردن پورنونیرو با گوگوش با تمسخر یاد کرد و گفت ادعا می کند که سه ساعت با گوگوش چت کرده ، و آن ابله بی هویت اعتراضی احمقانه کرده که من نگفتم سه ساعت ، گفتم پانزده دقیقه !!! این ابله نمی فهمد که اصلن در این جا ساعت و دقیقه و ثانیه مهم نیست ، مهم این است که پورنونیرو به دروغ گفته که با گوگوش چت کرده ، وقتی اساس حرف کذب محض است ساعت و دقیقه اش چه اهمیتی دارد ؟ حال یا سه ساعت یا پانزده دقیقه یا یک دقیقه ... مهم این است که موضوع چت کردن با گوگوش که در آن مقاله ی کذایی آمده از اساس دروغ است که صد البته آن هم تقصیر آن خبرنگار بخت برگشته است که فارسی را خوب نمی داست و بی وقفه حرف های پورنونیرو را به نفع خود پورنونیرو تحریف می کرد.ر
*
در مورد سایت های پورنو ، باز هم حق با شهیار است در واقع از پورنونیرو چنین کاری خیلی خوب بر می آید برای این که این جانور نه شرف دارد و نه غیرت ... این ابله بی غیرت به خوبی می داند که من همسر دارم ، با همسر من تلفنی صحبت کرده بود، می داند که من دو فرزند دارم اما همه ی شما شاهدید که بدترین و رکیک ترین فحش ها را روی زباله دانی کثیفش به من داد ، همه ی شما هواداران گوگوش شاهدید، بنابراین کسی که در کمال بی غیرتی و بی شرفی قادر باشد که به یک زن شوهر دار چنان فحش های رکیک و کثیفی بدهد و شغل شریف خواهرش را به من ببندد ، حتمن که توان اداره کردن سایت های پورنو را هم دارد در این هیچ شکی نیست ... وقتی برای بحث کردن با هنرمندی ، به جای حرف های منطقی ، به مادر آن هنرمند فحش می دهد حتمن که می تواند سایت پورنو را نیز اداره کند ... وچه انتظار ابلهانه ای هم دارد که شهیار اسم سایت های کثیف او را در برنامه اش که یک برنامه ی فرهنگی هنری ست اعلام کند که بعد از آن دستاویز دیگری به دست آورد و عربده بکشد که شهیار در برنامه اش از سایت های مستهجن حرف می زند ... کور خوانده ای پورنونیرو!ر
*
همه ی شما شاهدید که این ابله کچل حتا در همین زباله دانیش هم جوک های رکیک نوشته ، چرا که سایت پورنو نداشته باشد ؟
*
و حتمن که چنین بی غیرت کثیفی ، امنیتی هم هست ، امنیتی بودنش را نیز خودش به اثبات رسانده به این ترتیب که بر طبق قوانین احکام ، به سراغ کشف نطفه های مردم رفته ، درست به همان طریقی که دادگاه های مکتب خون و جنون یک راست به سراغ همین کلمات می روند و برای محکوم کردن طرف مقابل همین کلمات مستهجن را به کار می برند ، این اصلن روش جمهوری اسلامی است و این طور که مشخص است پورنونیرو هم به همین ترتیب تعلیم یافته ... در واقع پورنونیرو با مطرح کردن چگونگی ی بسته شدن نطفه ی مردم ، مُهر تایید بر حرف های شهیار زده است.ر
*
مدتی پیش ، یکی از جوجه آخوندها به رضا فاضلی ، هنرمند داغدیده ی ایرانی گفته بود که تو نطفه ی تجاوز هستی که رضا فاضلی به زیبایی پاسخ داد : اگر من نطفه ی تجاوز بودم مثل تو آخوند می شدم ... بنابراین در این جا هم اگر کسی نطفه ی تجاوز باشد پل نیرو می شود همان بی غیرتِ بی هویتی که حتا پدرش را به دروغ کُشت ودو ماه به بهانه ی این که پدرش فوت شده ، در گروه غیبت کرد و از انجام کارهای گروه سر باز زد و همه ی زحمت های گروه را برای من گذاشت و خود به سراغ آن کار دیگر رفت هم به سایت های پورنوی خود رسیدگی کرد و هم با ده ها آی دی جعلی به گروه ایمیل می زد و سر ساده دلان آن گروه ابلهانه را شیره می مالید ... کسی که بتواند وقیحانه با بیست آی دی جعلی، بلکه بیش تر به دو هزار نفر که به او اعتماد کرده بودند و در گروهش عضو بودند دروغ بگوید و سرشان را کلاه بگذارد ، پس هر کار زشت دیگری هم از چنین جانوری بر می آید.ر
*
دوستان هوادار گوگوش ، همه ی حرف من این است که این بزدل ابله یک دیوانه ی زنجیری و یک دروغ گوی بزرگ است ... مشخص شد که در برابر حرف های شهیاربه شدت کم آورده و طبق تعلیماتی که دیده فوری به سراغ الفاظ رکیک و فحش های مستهجن رفته و لقب مادرش را به دیگری بسته ... اگرپرنونیرو در برابر گفته های درست شهیار، پاسخ منطقی داشت خیلی راحت پاسخ می داد و دلایلش را می گفت ... اما این دیوانه ی زنجیری با فحش های رکیکی که نوشت به وضوح اعلام کرد که پاسخی ندارد و گفته های شهیار قنبری کاملن درست است ، آن بخش آخر نوشته اش ، در واقع خط بُطلانی بود بر همه ی آن چه که ادعا کرده ، بنابراین هواداران گوگوش عزیز باید بسیار هوشیار باشند و به دیوانه های کثیفی از جنس پورنونیرو فرصت عربده کشیدن ندهند
**
با سپاس مجدد از شهیار قنبری عزیز ، با سپاس
مهرداد آسمانی نازنین که همواره یار و یاور گُل بانوی ترانه ی نوین ایران گوگوش عزیز بوده و هستند.ر
*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
هفتم مهرماه 1385
*
**

Monday, September 25, 2006

نامه ی مهم گوگوش عزیز به برنامه ی قدغن ها


امروز دوشنبه سوم مهرماه 1385 ، گوگوش عزیز نامه ای بسیار مهم به برنامه ی قدغن ها فرستاد
*
برنامه ی با ارزش و حرفه ای قدغن ها که توسط هنرمند گران قدر سرزمین مان ، شهیار قنبری عزیز نوشته و اجرا و از رادیو صدای ایران پخش می شود، به باور من حرفه ای ترین و زیباترین برنامه ی همه ی رسانه های دیداری و شنیداری ایرانی در خارج از کشور است ، این برنامه در واقع کلاس درس ارزشمندی ست برای آموختن و بیش تر آموختن و قد کشیدن ، که از شاعر با ارزش و آگاه سرزمین مان جز این هم انتظاری نیست ... گوگوش عزیز نامه ی خود را به چنین برنامه ای فرستاده است
*
گوگوش در این نامه ی مهم به آدم کوچولوهایی اشاره می کند که با توطئه و نیرنگ ، به فریب دادن هواداران از همه جا بی خبر مشغولند و به هواداران خود هشدار می دهد که مراقب باشند و از این افراد مجهول الهویه، که حتا شهامت افشای نام واقعی خود را نیز ندارند ، فریب نخورند
*
متن نامه ی گوگوش عزیز که با صدای دل نشین شهیار قنبری در برنامه ی قدغن ها خوانده شد
*
__________________________________
*
*
نامه ی گوگوش عزیز به برنامه ی قدغن ها
*
سوم مهر ماه 1385
**
********
**
یک بار برای همیشه
*

با سلام به همه ی هم وطنان و فارسی زبانان در سراسرجهان پهناور
*
با سپاس از محبت های بیکران شما عزیزان و با درود بر همه ی طرفداران با وفا و با محبّت که در طی سال های اخیر، زیباترین و خالصانه ترین احساسات و مهرتان را به من ابراز داشته اید
*
از خرداد ماه 1379، ژوئن 2000 ، که از ایران خارج شدم تا به امروز زیباترین ساعات زندگی ام با شما عزیزان گذشته است ونیز لحظاتی که روی صحنه بوده ام ، اما در عین حال مشکلات زیادی را هم پشت سر گذاشته ام که کم وبیش از چگونه گی ی آن ها با خبرید ، این جا تنها مختصری ، برای آن عده که بی اطلاع اند می گویم
*
به مدت یک سال بر اساس قراردادی که در ایران به امضاء رساندم بیست و هفت کنسرت در آمریکا ، اروپا و کانادا برگزار کردم که بخش بزرگی از دست مزد من ، توسط برگزارکننده گان این کنسرت ها پرداخت نشد ، با این حال عشق به خواندن و عشق به شما باعث شد که مقاوم باشم و به آینده ای بهتر فکر کنم
*
در آن دوران ، طی قراردادی قلابی که از طرف من با یک کمپانی غیرایرانی منعقد کردند و البته ، هم دست شان دو نفر از کنسرت گذاران لس انجلس بودند ، درگیر تعهدی اجباری شدم که بعد از سه کنسرت در امریکا ، کار به مراجع قانونی کشید و مدت ها به طول انجامید که اکثرن از آن ماجرا باخبرند
*
سرانجام با تلاش وکیل عزیزم آقای بهراد مُکری و کمک های بی دریغ هنرمند توانای کشورم مهرداد آسمانی از این تعهد اجباری و تحمیلی به در آمدم . می خواهم بگویم بعد از بیست و یک سال که از محیط هنری و به خصوص ارتباطات لس انجلس به دور بودم و از چم و خم روابط جدید آگاهی نداشتم ، مهرداد آسمانی و سپس دوست دوران کودکی ام شهیارقنبری عزیزم که به حق پرچمدار ترانه ی نوین ایران زمین است ، دست در دست من نهادند تا بتوانم آزادانه و مستقل به کارهنری ام ادامه دهم . ترانه های زیبایی که در غربت ، بعد از ربع قرن اجرا کردم بدون حضور این دو عزیزمیسّر نبود و شاید بدون حضورشان به این سرعت و با این کیفیت ، هرگز قادر به تهیه ی آلبومی در غربت نبودم و بدون حضورشان حلّ مشکلات به وجود آمده هم برایم میسّر نبود
*
به باور من روابط خانوادگی ، زیباترین نقطه ی عطف زندگی من در غربت بوده است ، در کنار خانواده ی فرزند عزیزم کامبیز نازنین و به خصوص خانواده ی مهرداد آسمانی که برایم این همه بسیارارزشمند است . اکنون اعضای خانواده ی من ، شهیار و خانواده اش ، مهرداد وخانواده اش و فرزندم کامبیز و خانواده اش هستند
*
در این مدت حمایت بی دریغ طرفداران واقعی ام که حضور و حمایتشان باعث دل گرمی ی من و بهترین بهانه برای اجرای ترانه های تازه بوده ، خالصانه به من منتقل شده است اما در بین این طرفداران واقعی ، عده ای بی نام و نشان و به ظاهر طرفدار، با به راه انداختن جریان های مشکوک و تاریک خانه هایی به نام وب لاگ ، اقدام به هتاکی و ترور شخصیت هنرمندان ، همکاران ، دوستان و یاران من و ایضن گوگوش کرده اند که این اقدامات همه گی درادامه ی دشمنی هایی است که ازابتدای خروج من از ایران با من و یاران من شده است
*
عده ای بی نام و نشان و با اسامی جعلی می کوشند طرفداران جوان و بی گناه مرا فریب دهند و از احساسات پاک شان برای مقاصد شوم خود استفاده کنند و به هدف خود که همانا نابودی گوگوش و یارانش است نزدیک شوند . این آدم های قلابی اگر به راستی طرفدار و دل سوز من بودند هرگز با یاران واقعی ام شهیار و مهرداد که لحظه ای از یاری دادن به من غافل نبوده اند این همه ناسزا نمی گفتند ، این آدم های قلابی و بی خانواده هر آن چه در شان و شخصیت خودشان است به این دو عزیز نسبت دادند تا به این وسیله باعث شوند این دو ، حمایت از گوگوش را فراموش کنند ، می خواهند گوگوش تنها بماند اما شهیار و مهرداد بدون توجه به این توطئه های طراحی شده توسط امنیتی های ازهنرمتنفر، کماکان یار من اند . از این رفقای خوبم سپاس گزارم
*
کسانی که در تاریکی نشسته اند و حتا جرات افشای نام حقیقی خود را ندارند در نقش دل سوز و طرفدار و وکیل و وصی من ظاهر می شوند تا جوانان پاک عاشق گوگوش را فریب دهند . از قول من به همه شان بگویید سرمایه ی من این همه ایرانی دل پاک ، افغانی و تاجیک هم زبان و نیز رفقای خوب من اند که به حضورشان افتخار می کنم و همواره گفته ام با نفس شان زنده ام و بی حضورشان بی نفسم
*
نصیحت من به همه ی فرزندانم که با عشق و قلبی پاک از راه دور نگران من اند و کارها ی هنریم را روشن فکرانه و به زیبایی دنبال می کنند این است که مراقب خود و خانواده تان باشید تا این مزدوران بی نام و نشان احساسات تان را به بازی نگیرند و خدای ناکرده با شناسایی شما برای زندگی تان دردسر تولید نکنند
*
در خاتمه آرزوی سعادت ، سلامت و موفقیت برای همه ی ایرانیان و فارسی زبانان دارم و امیدم این است که افراد مجهول الهویه به زندگی خود بپردازند و دست از سر هنر و هنرمند بردارند شاید که بیش تر مفید به فایده باشند نصیحت مرا بپذیرید
*
با عشق فراوان به همه ی شما در این کره ی خاکی
*
*
گوگوش
سپتامبر 2006 میلادی
*

Friday, September 22, 2006

طنین ِ بد طنین

نامه ی زیر را با دقت بخوانید ، این نامه را پل نیرو ابله ، به تازه گی در زباله دانیش گذاشته که لینک زباله دانی وی را هم امیر عزیز برای من فرستاد که از همین جا به امیر عزیز می گویم : خدا خفه ات کنه ، این قدر برای من لینک نفرست.ر
*
این نامه با خط فینگیلیش نوشته شده بود که من آن را به فارسی تایپ کردم که خواندش آسان تر باشد.ر
*
گویا یکی از سایت ها در مورد آواز خوانان ایرانی مطالبی نوشته بود که نویسنده ی نامه در مقام پاسخ گویی و ابراز نظر برآمده ، اما هنگام فرستادن پاسخ و نظر خود ، آدرس را اشتباهی تایپ کرده و نامه ی کذایی یک راست در زباله دانی ی پل نیرو فرود آمده است ... باعرض پوزش از شما عزیزان به دلیل انشای بسیار بدِ صاحب نامه ، متن آن را با حذف سلام و احوال پرسی در این جا آورده ام:ر
*
... این آقا در مورد کُلّن خواننده های ایرانی انتقاد کردند . من با انتقادشون در مورد کامران و هومن موافق نیستم ، چون به نظر من کامران و هومن در سبک و لِول کاری شون خوب دارن جلو میرن . این آقا در مورد گوگوش هم انتقاد کردند که من فقط با یکی شون موافقم نه همش ، اون هم قسمتی که میگن گوگوش در آهنگاش ضجّه می زنه . دقیقن این احساسی هست که من هم می گیرم هنگام گوش دادن به کارهای جدید گوگوش عزیز... ( به به ، نثر را ببینید) چه زیبا و دل نشین است!!!ر
*
گوگوش امیدوار کننده نیست بلکه ناامیدکننده شده کارها و سبک اجراش . چرا و چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟ خانمی به این هنرمندی با همچین صدای زیبا ، چرا باید الان شعرهایی را براش پول بده و انتخاب کنه که احساس نومیدی رو در طرفداراش به وجود بیاره.
ر
*
گوگوش عزیز باید مسئول تر از این ها باشه . هم برای نسل قدیم و هم برای نسل جدید . این وظیفه ی همه ی ما طرفدارهای گوگوش هستش که حقیقت را بگیم . بذارید گوگوش بدونه که شعرهایی مثل "گریه کباب" و "مردنامرد" و "ماهی تابه" و ... شایسته ی این هنرمند نیست و شایسته ی ما طرفدارهاش هم نیست ، و دست از انتخاب این نوع شعرها برداره. بیایید با گوگوشمون که خواهر ، مادر و دختر میلیون ها ایرانی هستش رو راست باشیم. انتقاد ما برای گوگوش می تونه خیلی سازنده باشه اگر بخواهیم. به قول گوگوش که در یکی از شعرهای قدیمی ی بسیار زیباش با اون اجرای خارق العاده اش میگه " به عشق تو زنده بودم منو کشتی ، دوباره زنده کردی " . گوگوش
عزیز هم میتونه دوباره همه ی ما طرفداراش رو زنده کنه . این به ما بستگی داره ... طنین از کانادا
*

خُب ، نامه را خواندید؟ با توجه به سابقه ی بسیاربدی که پل نیرودر تکثیر کردن خود دارد ، چنین به نظر می آید که این نامه را خود ابلهش نوشته ، از آن جا که طبق معمول روالش ، قصد عوام فریبی دارد نامه را به طرز زیبایی خُل مَشنگانه نوشته که به خیال خود رد گم کند !! ببینید اسم ترانه ها را به چه شکلی ذکر کرده ؟ و به جز این به جای ترانه بی وقفه گفته شعر !!! با این کار مثلن خواسته این طور وانمود کند که این من نیستم ، من یک عالمه هنرمند خارجی می شناسم ، این طنین از کانادا ست که آن قدر بی سواد است که حتا اسم ترانه های گوگوش را هم بلد نیست ... غافل از این که همه می دانند که فقط یک گروه از مثلن هواداران گوگوش هستند که بی سواد مطلقند و نه به طور کُل از ترانه ، و نه از ترانه های گوگوش هیچ چیز نمی دانند آن گروه هم فقط سایت (گوگوش.تی وی) است که مثلن اسم ترانه ی غزل شیشه ای را می نویسد با تو زلال می شوم !! و یا به ترانه ی پُل می گوید : برای خواب معصومانه ی عشق ... و فقط به کج کلاه خان نمی گوید : ابرو به من کج نکن... آیا طنین از کانادا هم تا این حد در بی سوادی محض و نابلدی به سر می برد که اسم این ترانه های تازه را نیز نمی داند ؟... صد بار به پل نیرو گفتم این قدر به خیال خودت مردم را رنگ نکن ، باور کن خودتی ... اما به نظر می آید که زبان مادری را هم به درستی نمی فهمد.ر
*
به هر شکل ، فرض را بر این می گذاریم که این نامه را طنین خاتون ازکانادا نوشته ، کانادایی که به قول شهیار قنبری لانه ی زنبور است ... در این صورت من روی سخنم با طنین و طنین هاست!ر

طنین خاتون! نامه ی ابلهانه ی شما جای تاسف بسیار دارد ... شما کجا زنده گی می کنید ؟ کانادا ؟... غمت چیست ؟ غربت و دیگر هیچ ؟ ... من اما در ایران زنده گی می کنم ... غم من می دانی چیست ؟ من همه ی سرزمینم ، همه ی زنده گی ام و همه ی مردمَم غم نامه اند ، می توانی چنین غم نامه ای را درک کنی ؟ گمان نمی کنم به چنین درکی رسیده باشی که اگر می رسیدی چنین کلمات ابلهانه ای را رج نمی زدی.ر
*
می دانی من در چه سرزمینی زندگی می کنم ؟ در سرزمینی که همه ی چیزهای خوب قدغن است ، زن و دخترش برای نان ، تن فروشی می کنند ، پسر ، پدرش را لو می دهد و پدر ، پسرش را ... حرف نباید بزنی ، نفس نباید بکشی ، حتا برایت رنگ و مدل لباس تعیین می کنند ، روزنامه ها را به دلیل بی دلیلی تعطیل می کنند ، زندان های سیاسی پُر از جوان های بی گناه است ، در سرزمین من ، زن هیچ گونه حق و حقوقی ندارد، بی نظمی ، بی قانونی و فرهنگ سازی غلط بیداد می کند ، مرد، همسرش را کتک می زند ، بچه متعلق به پدر است ، آمار دختران فراری حیرت انگیز است ، آمار طلاق وحشتناک است و تو ابله غربت نشین وقیحانه انتقاد می کنی که چرا گوگوش ضجّه می کند ؟ پس چه کار کند ؟ برقصد ؟ برای تو بی درد برقصد ؟
*
با این همه ، در کنسرت ها که ، به اقتضای صحنه می رقصد ، پس رقصش مال تو بی درد ، ضجّه اش مال من ِ دردمند ... من هرگز نمی گویم که برای تو نرقصد ، تو هم حق نداری بگویی که برای من ضجّه نکند.ر
*
چه گونه است که در یکی از آزادترین سرزمین ها زنده گی می کنی اما تا این حد دیکتاتور هستی ، چه طور به خودت جرات می دهی که برای هنرمند تکلیف تعیین کنی؟
*
بله ، گوگوش برای تو بی درد ، امیدوار کننده نیست ، چون کج کلاه خان را برای تو نمی خواند ... اما این را بدان که ترانه های گوگوش نومیدی را در طرفدارانش به وجود نمی آورد خانم بی درد ، بلکه هدفش آگاه کردن طرفدارارنش ا
ست، به ویژه طرفدارانی چون تو بی درد غربت نشین ... به تو و امثال تو که غرق آزادی های فردی ، اجتماعی وسیاسی ، بی دغدغه زنده گی می کنید و خبر از سرزمین تان ندارید و به دنبال قر و قنبیله هستید ، هنرمند غم نامه ی سرزمینت را باز می گوید و تو درک نمی کنی و هم چنان به دنبال دیدگاه لاله زاری خود هستی ... به دلیل همین دیدگاه نازل تو و امثال توست که سطح موسیقی و ترانه تا این حد تنزل کرده که به ماچ دادن و دمش گرم بودن و عروسک بی نمک و یا تو یا هیچکس دیگه و هوس و از اون بالا کفتر می آید رسیده ایم ، این بی دردی و بد سلیقه گی ی امثال توست که موزیک ایرانی را بدین جا کشانده ... حالا می خواهید چنین بلایی را به سر گوگوش هم بیاورید ؟ می فهمی من چه می گویم ؟ گمان نمی کنم ... اما بدان بر خلاف آن چه که در نامه ی قبلیت گفته ای شعر و آهنگ های جدید گوگوش مسموم نیست ، این ذهن شماست که دچار مسمومیت بی دردی و بد سلیقه گی مفرط شده آن چنان که ترانه های ناب ، ترانه ی بیدار را درک نمی کنی.ر

می گویی که گوگوش باید مسئول تر باشد ؟ مسئول چه کاری باشد ؟ مسئول خنداندن و رقصاندن شما ؟ ... البته که کلمات ترانه های جدید گوگوش شایسته ی شما نیست ، شایسته ی شما ترانه های بی دردی ست که از بام تا شام در تی وی های بیست و شش ساعته می بینیم و می شنویم ، شایسته ی شما عاشقانه های کلیشه ای ست که عاشق یقه اش را به خاطر معشوق پاره می کند و موی بلند و ابروی کمند و قد سرو یار را فریاد می کشد ... شایسته ی شما واژه های تکراری و کهنه ای است که از دهه ی پنجاه ایرانی تا به اکنون بی وقفه در ترانه ها تکرار شده است ... اما این واژه های نخ نما شایسته ی هنرمندی چون گوگوش نیست ، چون گوگوش مثل شما بد سلیقه نیست.ر
*
تو و امثال تو هنوز در دهه ی پنجاه به سر می برید ، حساب کنید و ببینید چند سال از جهان عقب هستید ؟ چرا به اندازه ی یک قدم هم جلوتر نمی آیید ؟ چرا در همان دهه ی پنجاه دست و پا می زنید و هنوز غرق مرداب هستید؟
*
*
: اما ددو سفارش ناب به تو پیشکش می کنم
*
اول این که زیاد نگران پول های گوگوش نباش ، خودش می داند که پول هایش را باید چه گونه خرج کند و به حسابدار و حسابرس هم نیازی ندارد ... مطمئن باش که دیگر پول هایش را به کسانی نمی دهد که هر دری وری را به نام ترانه و با صدای او به مردم تحمیل کنند ، فهمیدی زن خانمم؟
*
دوم این که به این لینک سر بزن و مطلبی را بخوان که در مورد همین دو کلمه ی " ماهی تابه " و " گریه کباب " که تو را به ناامیدی ابلهانه رسانده، نوشته شده... اگر دقت کنی و به مفهوم نوشته فکر کنی ، حرف های نویسنده را خواهی فهمید ... در غیر این صورت روز و شبت به خیر ، خودت را درگیر این قبیل ترانه ها نکن و هم چنان با " به عشق تو زنده بودم منو کشتی ، دوباره زنده کردی " قِر بده و حال کن و هرگز امیدوار نباش که زنده شوی.ر
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
سی و یکم شهریور ماه 1385
* *

Monday, September 18, 2006

که عشق آسان نمود اول - 3

بخش سوم
*
باش تا صبح دولتت بدمد
*

این مقاله دوباره در مورد ابلهی ست که از ترس و بزدلی زیاد ، خود را پشت نام مسخره ی "پل نیرو" مخفی کرده ... این ابله که از نوکران درجه ی سه ماموران امنیتی است دوباره ورّاجی هایی کرده که نشان دهنده ی آن است که سراسر وجود پلید و کثیفش بدجوری گُر گرفته و سوخته است
*
لینک زباله دانی ی این ابله را ، امیر عزیز برای من فرستاد ، چون شغل شریف امیر عزیز هم همین لینک فرستادن است!!!! ... عربده های این عربده کش قهار ثابت کرد که حرف من از اول درست بوده و این ابله با سایت (گوگوش.تی وی) دست به یکی هستند.ر
*
عربده کش ، بدجوری دست نوازش بر سر (سایت گوگوش.تی وی) کشیده بلکه بتواند از هق هق بازشان دارد ، پس در مقابل حقیقت هایی که افشا شد ، ضمن دفاعی فضول منشانه از این سایت ، عربده سر داده که ( این سایت در حد استانداردهای جهانی طراحی شده و عمل می کند و هیچ فن سایتی را در جهان نمی یابید که همه روزه با مطالب تازه اپدیت شود ) ... اول در مورد بخش خنده دار این ادعا ، باید بگویم البته که وقتی پل نیرو سایتی را طراحی می کند حتمن که آن را در حد استانداردهای جهانی می بیند و به هر شکل ، شکی نیست که این سایت در حد استانداردهای جهانی است ( با پوزش از استانداردهای جهانی )! که اگر نبود متن ترانه ی شب سپید را به آن شکل وحشتناک و با هجاهای درهم ریخته نمی نوشت که نشان دهد که به اندازه ی سر سوزن هم از ترانه چیزی نمی فهمد.ر
*
و به جز این ، نابلدی ، غلط های املایی و نگارشی فاحش ، دروغزنی ، بی سوادی مطلق ، تحریف خبرها ، دزدیدن عکس ها و مطالب این و آن و روی سایت گذاشتن شان بدون درج اسم صاحبان آن به جز چند نفر اندک که از خودشان هستند ، نوشتن خبرهای غیر واقعی و دروغ ، گزارش های مسخره و سراپا غلط از کنسرت ها ، گذاشتن بریده مجله های مبتذل سی سال پیش ، دادن اطلاعات غلط در مورد فیلم هایی که گوگوش بازی کرده ، دزدیدن شناسنامه و متن ترانه ها از من و گذاشتن آن به اسم خودشان بر روی سایت ، دزدیدن مصاحبه ی ( علاقه های شخصی گوگوش ) که من انجام دادم اما وقیحانه آن را بدون اسم روی سایت گذاشته اند ، خریدن سه دُمین با اسم گوگوش برای یک سایت بدون اجازه ی خود هنرمند ، تحریف کارنامه ی هنری گوگوش ، سوء استفاده از نام گوگوش ، نوشتن فحش های رکیک به گوگوش بر روی فروم سایت و موارد دیگری از این قبیل ، همه و همه مواردی است که به نزدیک شدن این سایت به استانداردهای جهانی کمک فراوانی کرده و مسلّم است که چنین سایت متقلبی ، یار و یاور متقلبی چون پل نیروی ابله نیز خواهد داشت.ر
*
اما در مورد ادعای بعدی که ( این سایت همه روزه با مطالب تازه اپدیت می شود ) نصف این ادعا دروغ و نصف دیگرش راست است ، دروغ است چرا که این سایت با مطلب اپدیت نمی کند ، هر روز با چند تا عکس و چند تا بریده مجله ی بی ارزش و گاه مبتذل که خاطرات ابلهانی مثل پل نیروی کثیف را زنده می کنند ، اپدیت می شود که حتمن کار بسیار سختی هم است اپدیت کردن چند تا عکس!!!! ، مضافن بر این که عکس ها و بریده مجله ها هم مال خودشان نیست ، یا می دزدند یا بعضی ابلهان بخت برگشته برایشان می فرستند.ر
* * *
صاحب روانی این سایت بر اثر بحران روحی شدید ، سایت را دیلیت کرد که در مطلب قبلی توضیح دادم ... از آن جا که پل نیروی کثیف، بسیار احمق است ، عربده کشیده که مهرداد چیزی از این سایت خواسته و این سایت هم برای این که تن به خواسته ی مهرداد ندهد خودش را دیلیت کرده و بعد هم توضیح نداد چه شد که از حالت کُما خارج شد و دوباره نمایان شد ؟ اما من برای تان می گویم که داستان از چه قرار است:ر
*
وقتی که اسم سایت (گوگوش.تی وی) به لطف مهرداد آسمانی روی آلبوم مانیفست رفت ، صاحب این سایت خودش را گم کرد و به شدت هار شد ، آن چنان که یادش رفت که این لطف چه کسی بود که سبب شد اسم این سایت به روی سی دی برود ، آیا خود گوگوش این سایت را می شناخت ؟ جواب به طور قطع و یقین منفی ست.ر
*
این مهرداد آسمانی بود که چنین لطفی کرد که آن را نیز شرح خواهم داد که چه شد که چنین شد ... صاحب (گوگوش . تی وی) که دختر عقب مانده ابلهی است ، با همدستی پل نیروی کثیف ، به یک باره شروع کرد روی فروم سایت فحش های بسیار رکیک به گوگوش نوشتن و بعد از آن هم به مهرداد آسمانی حمله کردند و اعلام فرمودند که گوگوش باید جدا از مهرداد کار کند و مهرداد حق ندارد در کنار گوگوش بخواند !!! چند روزی این فحش های رکیک روی سایت بود ، خودشان ادعا کرده اند که افراد دیگر این فحش ها را بر روی فروم سایت نوشته اند ، اما این ادعا مهم نیست ، مهم این است که صاحب سایت به راحتی می توانست چنین فحش های رکیکی را پاک کند ، اما این کار را نکرد و اجازه داد که آن کلمات هرزه ، چندین روز بر روی سایت بماند ، پس دیگر فرقی نمی کند که چه کسی نوشته ... تا این که کامبیز ، پسر خانم گوگوش ، این فحش ها را دید ، دید که در مورد مادرش چه نوشته اند ، بسیار ناراحت شد و به سایت ایمیل داد و اعتراض کرد ، صاحب ابله این سایت هم مجبور شد که فروم را ببندد ... شما چه فکر می کنید ؟ کامبیز حق نداشت بهشان اعتراض کند که چرا فحش های به این رکیکی را به مادرش نوشته اند ؟ آن هم سایتی که اسم گوگوش را بر سردر خود دارد؟ سایتی که نامش روی آلبوم مانیفست است؟ اگر شما بودید اعتراض نمی کردید ؟
*
اگر یک سایت معمولی که اسم گوگوش را نداشت و روی سی دی هم نبود چنین کاری می کرد ، جای توجیه داشت ، یا اگر فقط انتقاد می نوشتند ، قابل اغماض بود ولی فحش رکیک علنی روی این سایت چه معنایی دارد ؟ یعنی انتظار داشتند که باز هم نام سایت شان روی ویدیو های خانم گوگوش باشد ؟ همان گوگوشی که فحش بارانش کردند؟ باور کنید که خانم گوگوش خیلی خیلی بزرگواری کرد که چیزی نگفت

بعد از این ماجرا بود که چهره ی واقعی ( گوگوش. تی وی ) رو شد و موارد دیگراز کارهای ابلهانه شان را نیز خودشان نمایش دادند ... من همیشه در گروه گوگوش آرت به این سایت و کارهای ابلهانه اش اعتراض می کردم و حقایق را می گفتم ... و لابد ( گوگوش .تی وی ) انتظار داشت که هم چنان نامش روی ویدیوهای گوگوش باشد و وقتی که ویدیوی سنگر بی سنگ پخش شد و اسمی از این سایت روی ویدیو نبود ، صاحب سایت بر اثر یک بحران روحی سایت را دیلیت کرد و عشق به گوگوش به سر رسید ... ابلهان دور و بر این سایت بی وقفه بر سر و روی خود زدند و عزای عمومی اعلام کردند ، من اما به دلیل شناختی که از این آدم ها داشتم به یقین می دانستم که نقشه ی جدیدی خواهند کشید و همان زمان هم به گروه ایمیل زدم و نظرم را گفتم که اعضای گوگوش آرت از این توطئه ها آگاه باشند ... این لینک ایمیلی است که من در همان زمان به گروه فرستاده بودم
*
*
**
دور و اطرافیان ابله سایت ، مدام شانه هایش را می مالیدند به این امید که زنده شود ، زمان کنسرت تورنتوی کانادا نزدیک بود ، تا این که شخصی به نام علی انارفروش که در تورنتوی کانادا زندگی می کند و رفیق شفیق این سایت است به آن دختر ابله قول داد که هر طوری شده در کنسرت تورنتو کاری برایش انجام دهد و نام سایت را دوباره زنده کند ، با این وعده وعید ها سایت (گوگوش.تی وی) پس از چند روز غیبت ، به ناگهان ظاهر شد ، درست همان طور که من قبلن در ایمیلم گفته بودم
*
علی انار فروش کسی ست که بی وقفه از مهرداد بد می گوید ، یعنی در گروه گوگوش لاو که بود در مورد مهرداد ایمیل های بد به گروه می فرستاد ، اما به کنسرت که می رفت جلوی مهرداد تعظیم می کرد ، این هم لینک یکی از ایمیل های علی انارفروش در مورد مهرداد است که کوتاه ترین و مودبانه ترینش را انتخاب کردم ، بخوانید و ببینید چه افراد متظاهری خود را فن گوگوش معرفی می کنند
*
*
پل نیروی کثیف عربده کشیده که در کنسرت تورنتو ، مهرداد بر اثر اعتراض مردم ، از (گوگوش. تی وی) تشکر کرد ، در حالی که این ادعا حرف مفتی بیش نیست ... کدام مردم ؟ مردمی که در سالن کنسرت هستند و در تاب و تاب برنامه ی گوگوش ، چه گونه در میان آن همه هیجان ، این سایت را به خاطر دارند که حالا اعتراض هم بکنند ؟

گوگوش و مهرداد در کنسرت تورنتو از سایت تاجیکستان که برای شان سبد گُل آورده بودند تشکر کردند که ناگهان علی انارفروش قولش را به آن دختر ابله به یاد آورد و فریاد کشید که : پس (گوگوش .تی وی) چی ؟ یعنی این که تشکر را گدایی کرد و مهرداد و گوگوش هم بزرگواری کردند و تشکر کردند ، البته من خودم شخصن از این نوع بزرگواری ها خوشم نمی آید و اهل این قبیل بزرگواری ها هم نیستم اما گوگوش و مهرداد هنرمند هستند و حتمن که شرایط شان با من تفاوت دارد.ر
*
اما آن چه که صد البته مشخص بود این بود که تشکر، از نوع تشکر اجباری بود ، آن چنان که صاحب ابله (گوگوش.تی وی) هم موضوع را فهمید و برای عوام فریبی ، فایل صوتی که حاوی یک صدای بسیار بد تلفنی از شب کنسرت بود را دست کاری کرد و روی سایت گذاشت و طوری در صدای گوگوش دست بردند که این طور به نظر بیاید که گوگوش می گوید : این ها عزیزان من هستند ... در حالی که گوگوش این جمله را خطاب به سایت تاجیکستان گفته بود ، آن فایل صوتی هنوز روی سایت هست ... اعضای سایت تاجیکستان در این کنسرت حضور داشتند و گزارش مفصل و مستندی از این کنسرت را روی سایت دارند که همه ی ماجرا را مشخص می کند ، می توانید بروید و بخوانید
*
حالا توجه کنید به این جمله که پل نیروی ابله در کمال بی سوادی خطاب به دوستانش در ( گوگوش.تی وی ) نوشته : ولی سكوت و متانت شما دارد به عنوان ضعف تلقی خواهد شد !!!! جمله را می بینید ؟ به این می گویند نهایت بی سوادی... به هر حال راهی که ( گوگوش .تی وی ) انتخاب کرده بر خلاف حرف مفت پل نیرو ، سکوت از روی متانت نیست ، بلکه سکوتی موذیانه و حساب شده است ، اما سکوت موذیانه ی این سایت به دلیل ترس از آبرو ریزی بیش تر است چون خودش می داند که اگر دهان باز کند رسواتر از این خواهد شد ... اما من امیدوارم که نصیحت رفیق شفیق شان را بپذیرند و به مردم بگویند که در این دو سال ( که البته معلوم نیست کدام دو سال؟ ! چون سایت که یک سال و نیم هم نیست که متولد شده ) چه بر سرشان آمده ، البته با دلیل و مدرک و نه حرف مفت و مزخرف مثل آن نامه ی کذایی که در مورد من روی سایت گذاشته بودند و نتیجه ی این کار ابلهانه شان را به خوبی دیدند
*
این قصه ی پُر غصه ی فن ایرانی ست ، قصه ی توطئه های اینترنتی ست بر علیه هنرمندان . شهیار قنبری در برنامه ی امروز قدغن ها ، وعده داد که در هفته های آینده ، این توطئه های اینترنتی را بازگو خواهد کرد ... شهیار که از این برنامه با عنوان یک بمب رادیویی یاد کرد خطاب به کسانی که از او پرسیده بودند که این بمب رادیویی ، چه گونه بمبی ست ؟ پاسخ داد
*
یک بمب قانونی ، یک پرونده ی سنگین با مدرک و سند ، با نام و نشانی واقعی آدم کوچولوها و اربابان شان ، چه در خانه ، چه در غربت ارویا و امریکا و به ویژه در کانادا که لانه ی زنبور شده است.ر
*
از آن جا که می خواهیم در پناه قانون قدم برداریم باید که قانون بازی را رعایت کنیم ، درست وارونه ی خلاف کاران و سیاه کاران که با نام و نشان جعلی در دل تاریکی عربده می کشند و توطئه ی تازه ای را خواب می بینند.ر
*
از بنیاد های ریز و درشت ، بنیاد حسن و حسین و تقی و نقی که پشت سر سایت ها و وبلاگ های آن چنانی ایستاده اند ، سخن خواهیم گفت ... آنان که نقش هوادار یا غیر هوادار را بر عهده دارند ، آنان که در شبانه روز، بیست و پنج ساعت رو به روی مونیتورها می نشینند و با امکانات وزارت خانه ای ، کارشان این است که مثلن به من یا مهرداد آسمانی حمله کنند
*
اینترنت که می توانست بهترین وسیله باشد برای قد کشیدن ، و به راستی شاهراه اطلاعاتی جهان باشد تا از ما انسان های بهتری بسازد ، اینک به سیاه چال امنیتی مبدل شده است پُر از سوراخ های ریز و درشت ... در هفته های آینده شما را با بازیگران این طرح شرم آور آشنا می کنیم ، ما زیر نورافکن ، با نام و نشانی و آنان اما هم چنان در تاریکی کنج سوراخی بویناک ... ما هم چنان کار می کنیم و با کار به جنگ بزرگتر هایشان می رویم ، آدم کوچولوها اما ، هم چنان با کارد به جنگ ما می آیند
*
هر انسان متمدن و محترمی که اهل روزگار خویش است می داند که نباید برای کسانی که دوست شان ندارد وقت بگذارد ، انسان متمدن و محترم فقط برای آنان که دوست شان می دارد وقت صرف می کند ، انسان متمدن و محترم ، هنرمندانی را که دوست نمی دارد سنگ باران نمی کند ، برایشان پیام های سراپا دشنام نمی فرستد ، انسان متمدن و محترم می کوشد تا جهان را با زیبایی آفرینانی که به باور او می ارزند آشنا کند ، انسان متمدن و محترم برای هواداران هنرمندی که دوست نمی دارد پیام نمی فرستد که چرا هنوز و هم چنان او را دوست می دارید ، به جبهه ی ما بپیوندید که آرزویی نداریم به جز تکه تکه کردن او ... باری انسان متمدن و محترم حتا به هنگامی که با هنرمندی یا با انسانی دیگر اختلاف سلیقه دارد ، زشت ترین واژه ها را به کار نمی گیرد و آدمی که این گونه است ، آدمی که شبیه این انسان متمدن و محترم نیست ، یا بیمار است و دیوانه ی زنجیری ست و یا این که ماموری ست در ماموریت ، به همین ساده گی ... نفرت و خشمی از این دست ، نفرت و خشمی سازمان یافته و مکتبی ست ، نفرت و خشمی دیکته شده از بالا ، وگرنه کسی را دوست نمی دارید ، به همین ساده گی ، دوست ندارید و می روید به دنبال کارتان ، می روید به دنبال کسی که دوستش می دارید ، اما وقتی همه ی کسب و کارتان می شود پرتاب سنگ ریزه به جانب او ، یعنی که نفرت و خشمی سازمان یافته دارید

هفته ی آینده طرح غم انگیز امنیه خانه را با شما در میان خواهم گذاشت ، در این فاصله ، آدم کوچولوهای مفتش ، تصنیف فروشان بی استعداد ، واژه دزدان بی حافظه ی بی ریشه ، این خیل سیاه کار می توانند در حفره های بویناک شان ، پشت نام های جعلی ، هم چنان پنهان شوند و به جانب ما دشنام بفرستند ، اما حالت خوشایندشان را
عشق است
*
پل نیروی ابله ، مزخرفات دیگری نیز در مورد مهرداد و من گفته که در مقاله ی بعدی ، همه ی واقعیت ها را در باره ی آن چه که خود
او مطرح کرده ، عیان و آشکار و به شکل مستدل خواهم گفت
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
بیست و هفتم شهریور ماه 1385*

Sunday, September 10, 2006

که عشق آسان نمود اول - 2

بخش دوم
*
ما رُ دستِ کم نگیر
*
فرهنگ احتکار در اولین سال های پس از انقلاب شکوهمند! در جامعه ی ایرانی شکل گرفت و حسابی در دل مردم جا باز کرد ... البته این احتکار ، بیش تر از نوع احتکار مواد غذایی بود و شاید که به دلیل ترس از قحطی و بلاهای آسمانی و زمینی ... اما به هر دلیلی که بود دامنه ی آن کم کم گسترش پیدا کرد و بدین جا رسید که این فرهنگ به طور کلی حاکم بر جامعه شد تا بدان جا که اگر سری به بهشت زهرا هم بزنید تعداد زیادی گورهای احتکار شده خواهید دید.ر
*
با پیشرفت تکنولوژی به احتکارهای جالب تری هم بر می خوریم ، این جا دیگر احتکار مواد غذایی نیست ، بلکه احتکار دُمین! است ... نمونه ای بارز از احتکار دُمین به دست یک ایرانی را بازگو می کنم تا همگان بخوانند و سکوت کنند و چیزی نگویند.ر

سایت (گوگوش.تی وی) که در هیچ زمینه ای به جز خلاف ، پیشرو نیست بلکه بسیار نیز عقب مانده است در زمینه ی احتکار اما گوی سبقت را ربوده و خود یکه تاز میدان احتکار دُمینی شده است.ر
*
این سایت به جز ( گوگوش .تی وی ) دُمین های دیگری نیز به نام گوگوش خریداری کرده با این اسامی:ر
*
www.googoosh.org
*
به هر کدام از این دو آدرس که مراجعه کنید سایت (گوگوش.تی وی) ظاهر می شود ، یعنی این که یک سایت با سه دُمین و منحصرن با نام هنرمند ، اگر باور نمی کنید می توانید امتحان کنید.ر
*
یعنی این که احتکار نام ِ هنرمند از طریق اینترنت !!! جالب انگیز ست ، نه ؟ چه استفاده ی بهینه ای از شاهراه اطلاعاتی !!... فوق العاده ست
*
بر همه روشن است که در جهان متمدن ، در جهان پیشرفته ، استفاده از اسم هنرمند برای سایت یا مجله یا مزون یا گالری یا هر کاری از این نوع ، بدون اجازه ی کتبی و قانونی هنرمند امکان پذیر نیست و به جز این مبلغی هم باید به هنرمند پرداخت شود که مبلغ کمی هم نیست ، چرا که ممکن است سوء استفاده های مختلفی از اسم هنرمند بشود اگر که هر کسی بی اجازه در هر جایی که خواست از اسم هنرمند بهره بگیرد.ر

اما در سرزمین ما ، که سرزمین احتکار و عقب مانده گی ی فرهنگی است ، نگه داشتن حُرمت اسم هنرمند معنایی ندارد ، پس به اسم هنرمند بدون اجازه ی قانونی و بی هیچ پرسشی ، دُمین می خرند یکی ، د وتا ، سه تا و لابد هر چه بیش تر ، بهتر!!!ر
*
این احتکار ، نبوغ یک ایرانی ست که ساکن امریکاست ، این آقا حدود یک سال و نیم پیش ، فضای اینترنتی گوگوش . تی وی را به همشیره ی محترمه اش در ایران پیشکش کرد همشیره ی ایشان ، همین صاحب کنونی سایت گوگوش.تی وی است که بهتر است به روح و روانش زیاد اعتماد نکنید ... بنابراین خانم همشیره ، صاحب یک فضای اینترنتی نامحدود و البته مفت و مجانی شد که با آن به عالم و آدم فخر بفروشد و پاسخ کسانی را که در گروه گوگوش لاو تحویلش نمی گرفتند را بدهد ... این چنین بود که فضای بدون ماتریال گوگوش.تی وی پا گرفت ، یعنی دقیقن به همین مُفتی و به رایگان ... اما به نظر می رسد که عقده های فرو خورده ی همشیره ی محترمه ، با یک دُمین ، سبک نمی شد بنابراین به اسم نازنین گوگوش شبیخون زد و از آن جا که گوگوش.کام ، گوگوش.نت و گوگوش.تی کی ، از قبل خریداری شده بود به ناچار آن دُمین هایی را که ذکر کردم خرید و چه حیف شد که اگر آن ها نیز از قبل خریداری نمی شدند ، این نابغه با کمک برادرش همه را یک جا چپاول می کرد.ر
*
همشیره نادان خودش در ایران تشریف دارد و شاید که از قوانین جهان متمدن بی اطلاع باشد و با فرهنگ احتکار که خانواده اش و جامعه به او منتقل کرده بودند خو گرفته باشد ، اما برادرش چرا ؟ برادرش که در امریکا زندگی می کند نیز از این قوانین بی اطلاع بود ؟ حتمن که اطلاع داشت و آگاهانه ، دست به این شبیخون زد.ر
*
این شبیخون را در واقع با دو صفت نیکو! می توان معرفی کرد : 1- دزدی ، چون بدون اجازه ی قانونی بوده ، 2 – احتکار.ر

شما هم کمی فکر کنید و ببینید به راستی چه نیاز مبرمی! سبب می شود که کسی برای یک سایت ، سه دُمین به اسم یک هنرمند بخرد ؟ آیا می خواهد اسم هنرمند را به انحصار خود درآورد ؟ با کدام مجوز و با چه وقاحتی ؟

اگر
لینک های زیررا کلیک کنید مدارک خرید این دُمین ها ی گوگوش را خواهید دید:ر
*
*
*
*
اول بار دوستی به نام اشکان ، که نام کشوری که در آن سکونت دارد پیش من محفوظ خواهد ماند ، این دو فایل را همراه با ذکر حقایقی در باره ی این سایت فرستاد.ر
*
اشکان این فایل ها را هم برای گروه گوگوش آرت فرستاد و هم برای گروه تازه ای که سایت (گوگوش.تی وی) به یاد و خاطره ی دوست گرامی شان "پل نیرو" تشکیل دادند و برای این که وفاداری خود را به پل نیرو اعلام کنند ، اسم گروه را چیزی بسیار شبیه به گوگوش لاو ِ پل نیرو گذاشتند مبادا که خاطره ی پل نیروی کبیر محو شده و به فراموشی سپرده شود ، چون همان طور که آگاهید این سایت مسئول مستقیم ترمیم ، حفظ و نگهداری حافظه ی تاریخی است بنابراین وظیفه ی خطیر خود را در قبال حفظ نام پل نیرو به خوبی انجام داد.ر
*
باری ، اشکان فایل ها را برای هر دو گروه فرستاد . مسئول ِ گروه شبیه سازی شده ، هر دو ایمیل اشکان را دیلیت کرد و اجازه نداد که ایمیل ها به گروه بیاید ، چون این کار و لو رفتن حقیقت به نفع شان نبود ، اما ایمیل های اشکان به گروه گوگوش آرت رسید و از آن جا که دوستان نازنین من نیز در گوگوش آرت از رو به رو شدن با حقیقت یک کمی واهمه دارند و همیشه دوست دارند از دور تماشاچی باشند ، به جز چند نفر محدود ، بازتابی نشان ندادند ، شاید که به عمق ماجرا پی نبرده بودند.ر
*
به راستی چرا اسم هنرمندان خوب ما باید اسیر دست هواداران باشد ؟ حالا هر نوع هواداری ، خوب یا بد ، فرقی نمی کند ولی اسم هنرمند بسیار با ارزش است آن هم هنرمندی در حد و اندازه ی گوگوش ، پس چرا باید این اسم بازیچه قرار بگیرد ؟
*
دوست نازنینم مریم عزیز به من می گفت : چند سال پیش که هنوز موسم فراق یاران نرسیده بود و هوا بهاری و دلپذیر بود و همه عاشق بودند و دل ریخته ، ما به شهیار قنبری پیشنهاد یک سایت دادیم و پرسیدیم که آیا اجازه می دهد که به اسمش یک سایت خوب بزنیم ؟ و شهیار قنبری این پیشنهاد را قبول نکرد و نه یک بار ، چندین بار پیشنهادمان را تکرار کردیم اما شهیار هر بار جواب رد داد ... مریم می گفت : آن زمان دقیقن متوجه نشدم که چرا شهیار پیشنهاد ما را نمی پذیرد ، اما الان با توجه به منظره های خوش رنگی که در پیش رو داریم خوب می فهمم که علت رد پیشنهاد ما چه بود.ر
*
به راستی چرا باید کسی بیاید و اسم محبوب ترین هنرمند سرزمین مان را ، بدون کوچک ترین دغدغه که البته ناشی از بلاهت است ، به انحصار درآورد ؟ آن هم بدون مجوز قانونی و بدتر از آن احتکار هم بکند ؟
*
برای یک سایت ، سه دُمین به چه دردی می خورد ؟ آیا می خواهند دو سایت دیگر هم به راه اندازند و اسامی را هم از همین الان احتکار کرده اند ؟ این ها که در اداره ی همین یک سایت هم لنگ مانده اند !! در واقع همین یک سایت را هم صاحبش پنج ماه پیش ، در اثر یک بحران روحی دیلیت کرد و سایت چند روزی ناپدید شد ... بعد از چند روز که دور و اطرافیان صاحب سایت موفق شدند که با مالیدن شانه هایش ، او را از حالت کُما بیرون آورند ، دوباره سایت پدیدار شد!!!ر
*
این گونه است که اسم گوگوش بازیچه ی دست نابلدان و بی سوادان پُر از غلط و اشتباه قرار می گیرد ... فقط نگاهی کوتاه داشته باشید به نوشته هایی که در این سایت از آن ها با عنوان گزارش کنسرت گوگوش نام می برند ... شاید که در یک فرصت مناسب من یکی از این گزارش ها را باز کنم ... اول این که اصلن گزارش نویسی بلد نیستند و اصولن نمی دانند که نوشته ای که اسمش گزارش است باید چه خصوصیاتی داشته باشد ... همه می دانند که گزارش انواع مختلف دارد و هر نوع آن نیز ویژگی های خاص خود را دارد و من هر چه بیش تر به این نوشته ها نگاه می کنم کمتر متوجه می شوم که این چه نوع گزارشی است ؟! چون ویژگی های هیچ کدام از انواع گزارش ها را ندارد ، حالا این نابلدی و بی سوادی مربوط به کجاست ؟ مربوط به سایتی که با سه دُمین نام گوگوش را در انحصار خود درآورده ، بدون هیچ گونه مجوز قانونی و بی هیچ پرسشی از خود هنرمند! گویا که اصلن خود هنرمند برای شان اهمیتی ندارد که راضی باشد یا نباشد و فقط سرقت اسمش مهم است.ر
*
این گونه است که یک بیمار روانی به نام پل نیرو، سایتی را با نام گوگوش به راه می اندازد و وقیحانه روی سایت به گوگوش فحش می دهد و سپس وبلاگی دست و پا می کند و باز هم نام وبلاگ را از گوگوش می دزدد و در وبلاگش فریاد می کشد که مهرداد دارد از گوگوش می دزدد ، مهرداد ، گوگوش را در انحصار خود درآورده و از این نوع اراجیف ... و کسی هم به او نمی گوید که تو که خود نام گوگوش را ، هم برای سایت و هم برای وبلاگ دزدیده ای چرا از دزدی حرف می زنی ؟
*
این گونه است که این بیمار روانی بر روی وبلاگی که اسم گوگوش را بر خود دارد بی وقفه به عشق بزرگش مهرداد آسمانی می پردازد و دریغ از یک مطلب درست و حسابی در مورد گوگوش ، اما تا دلت بخواهد روی این وبلاگ فحش های آن چنانی خواهی دید از فحش به مادرعزیز ِِ مهرداد آسمانی تا فحش به همه ی عواملی که گوگوش را تحت سیطره ی خود قرار داده اند و گوگوش عزیز ، خود هیچ از این ماجراها خبر ندارد اما این بیمار روانی همه چیز را می داند و با این قدرتی هم که به مهرداد آسمانی عطا کرده ، به نظر می رسد نه تنها گوگوش ، بلکه شهردار لس آنجلس و رئیس پلیس و اف بی آی و حتا سازمان سیا هم تحت سیطره ی مهرداد هستند ... جالب این که این وبلاگ ، پیام های بازرگانی هم دارد همین چند وقت پیش کنسرت های باربارا استرایسند را تبلیغ می کرد و گویا نه کمپانی کنسرت گذار ، بلکه خود باربارا استرایسند تبلیغ را به طور اختصاصی به این وبلاگ داده بود چون این وبلاگ را همه ی جهان و جهانیان می بینند و راویان می گویند که خانم استرایسند پول خوبی هم برای این تبلیغ پرداخته است.ر

و این گونه است که حتا یک وبلاگ زیر زمینی و گمنام هم از اسم گوگوش آویزان می شود و شروع می کند به نصیحت کردن گوگوش که ای گوگوش جان ، چرا از احمد شاملو ترانه نمی خوانی ؟ چرا شهیار قنبری ؟ چرا احمد شاملو نه ؟ ... بعد همین شخص در وبلاگش جدول نظر سنجی در باره ی اجراهای گوگوش می گذارد ، بدون این که ترانه را بشناسد و بدون این که حتا به خود زحمت بدهد که نام ترانه را درست یاد بگیرد و به همین دلیل در جدول نظر سنجی ، ترانه ی خاک اسیر را به اشتباه خاک اصیل می نویسد و هیچکس هم
اعتراض نمی کند ، نگاه کنید به جدول نظر سنجی
*

چنین هواداری که حتا اسم ترانه ی هنرمند محبوبش را هم به درستی نمی داند از شعر های شاملو و شهیار قنبری چه می فهمد که زبان به نصیحت گوگوش می گشاید که از شعر چه کسی استفاده کند ؟ گوگوشی را نصیحت می کند که خود استاد این کار است !!!ر
*
من به عمل کرد این سایت ها و وبلاگ ها به خودی خود کاری ندارم و کاسه ی داغ تر از آش هم نیستم ، اما به عنوان یک هوادار ، وظیفه دارم حقیقت را بگویم ... شاید که گوگوش عزیز ، خود آن قدر درگیر مشکلات زندگی و کار در غربت باشد که این مسائل را نبیند ، اما من ِ هوادار که می بینم باید بگویم و باید اعتراض کنم.ر
*
طبق شناختی که من در این پنج سال فعالیت اینترنتی از هواداران گوگوش داشته ام ، بیش تر این هواداران اگر هم متوجه ی حقیقت بشوند دوست دارند که حقیقت را پچ پچ کنند ، زمزمه کنند ، گویا از این که حقایق را با صدای بلند بگویند یا حتا بشنوند واهمه دارند ... اما ما باید یاد بگیریم که حقیقت را بشنویم و بگوییم و در برابر جهل و دزدی بایستیم ، من که نمی گویم اعدام شان کنید ، می گویم اعتراض کنید اما متاسفانه به دلیل نوع آموزش فرهنگی جماعت ایرانی ، گویا که اعدام کردن ، راحت تر از اعتراض کردن است ، این سکوت سیاه ، باعث فرهنگ سازی نادرستی می شود که فرهنگ سیاهی را گسترش می دهد.ر
*
من با شخص به خصوصی ، یا اسم به خصوصی برخورد نمی کنم ، صحبت من اسم یا شخص نیست ، به آن سایت و سایت ها و وبلاگ های دیگر ازاین دست هم ، تا زمانی که اشتباه شان و غلط گویی هاشان منحصرن دامن خودشان را بگیرد کاری ندارم ، اگر نام گوگوش و حُرمت اسمش در میان نبود ، من این همه وقت برای این کار نمی گذاشتم و شاید که می گفتم
* *
به من چه سرخی میخک تو مهتاب
به من چه رقص نیلوفر روی آب
قفس بارون کابوس کبوتر
به من چه کوچه باغ شعر سهراب 1
**

اما وقتی این عمل کردهای ناشیانه و ابلهانه منجر به ابتذال فرهنگی و رواج بی قانونی و سرقت اسم هنرمند و بی حرمتی نسبت به هنرمند می شود در برابر این فرهنگ سازی نادرست می ایستم و دیگر نمی توانم بگویم به من چه ؟ ... بلکه اعتراض می کنم شاید که بتوانم کف اقیانوس را با رنگین کمون کاشی
کنم 2 ... به هر شکل ما رو دست کم نگیر 3
*
*
آزاد و شاد باشید... آنسه
*
نوزدهم شهریور ماه 1385
______________________________-------- -----------
*
*
--___________________________________
*
شماره های 1 و 2 و3 - برگرفته از دو ترانه ی ایرج جنتی عطایی
***

Friday, September 08, 2006

Googoosh Live in Concert


GOOGOOSH
*
Live in Concert
*
Kodak Theatre - Los Angeles
*
October
*
7th & 8th
*
2006
*
(818) 757-1685
*
*
شهر فرشته گان
*
لس انجلس
*
کُداک تیاتر
*
با بال های باز ، شب آوازهایش را جشن می گیرد
*
October
*
7th & 8th
*
2006
**
گوگوش
*
گُل بانوی هر چه ترانه ی ناب
*
کُداک تیاتر را فتح می کند تا در دو شب آواز
*
همه ی شکوه یک زندگی را با شما قسمت کند
**
این بار گوگوش می خواهد
*
نزدیک و نزدیک تر به نفس هاتان ترانه بخواند
*
(818) 757-1685
*
*