فن یا دشمن؟
شهیار قنبری بارها جمله ی بسیار زیبا و درستی را تکرار کرده اند که : " بین فن و دشمن ، به اندازه ی یک تار مو فاصله است " ... به ویژه نزد ما ایرانیان ، به ناگهان فن تبدیل به دشمن می شود ، اما در جهان پیشرو چنین نیست ... فن برای همیشه فن می ماند اگر که در آغاز انتخاب درستی داشته باشد ... ایشان بارها یاد آوری کرده اند که وقتی هنرمندی را به یک باره به زمین می زنیم بدین سبب است که علت بالا بردنش را نمی دانستیم.ر
پس در واقع ، این از جهالت خود شخص است که نادانسته به هنرمندی دل می بندد و باز هم نا دانسته تصور می کند که چون طرفدار فلان هنرمند است ، پس هنرمند باید دربست در اختیار عقاید و نظریات وی باشد.ر
با این مقدمه ، ماجرای غم انگیز و در عین حال خنده دار شخص بی هویتی را مرور خواهیم کرد که به یک باره با لباس طرفداری از خانم گوگوش ظاهر گشت و به ناگهان تبدیل به دشمن شد.ر
این شخص بی هویت ، با نام مستعار پُل نیرو ، یک گروه اینترنتی تشکیل داد با نام نامی ی گوگوش لاو !!! و با این کار ، بازی مسخره و غم انگیزی را آغاز کرد ... در ابتدای تشکیل گروه ، خود به تنهایی حدود بیست ایمیل آدرس جعلی ساخت و آن ها را به عنوان اعضای اولیه ی گروه فعال کرد ... به تدریج ، کسانی دیگر به عشق گوگوش، به این گروه پیوستند و بی خبر از همه جا، آن اسم های قلابی را شخصیت های مستقلی دانستند که از اعضای قدیمی گروه هستند و از ابتدای تشکیل گروه حضور داشتند و چه جان فشانی ها که نکردند.ر
پُل نیرو که در واقع نه پُل بود و نه نیرو ، عقاید خود را از طریق آن بیست اسم جعلی در گروه اعمال می کرد و اعضای ساده و بی خبر آن جا را تحت تاثیر نظرات خود قرار می داد ، به این شکل که ، وقتی اعضای قدیمی گروه این چنین می گویند پس همین درست است ... برخی از این اسامی جعلی را در این جا ذکر می کنم که شمه ای از مکر و حیله ی این سلطان محرقه آشکار شود.ر
مارک مینایی از انگلیس - ترانه ایزدی از سوئد - ابراهیم مجیدی ازپاریس - نرگس نوبری از تهران - رزا ریاحی از پاریس - جلال سالاری از امریکا - نیما عرب از تهران - فرخ کسرایی از آلمان- تهمتن - دل کوک - پیمان جوادی و چندین و چند اسم دیگر ... هم چنین با نام رضا کهنسالی از امریکا برای سایت ایرانین دات کام کاریکاتور و مطلب طنز می فرستاد.ر
حال در نظر بگیرید که این شخص تا چه حد می باید بیکار و بیمار باشد که از بام تا شام، به جای این اسامی قلابی به گروه ایمیل بفرستد ، پاسخ دهد و سر آن دیگران ساده لوح را کلاهی گشاد بگذارد ... با این اوضاع به نظر می رسد که پل نیرو سایه ای سیاه از شیخ نجدی ست که دورش ، دور بی شرمی و دشنام دهی ست.ر
زمانی که همکاری خانم گوگوش با مهرداد آسمانی با آلبوم آخرین خبر جدی تر شد ، پُل نیرو را" صفرا بجنبید و بانگ برداشت و فرا دشنام داد"(1) ... به راستی شیخ نجدی به رعشه افتاد ، رعشه ای از حسد و شرارت ، پس اسامی جعلی را ردیف کرد ، لشکری جعلی فراهم ساخت و به یک باره بر علیه مهرداد آسمانی ، به گروه شبیخون زد و از هیچ زیر و بالا گفتنی هم دریغ نکرد.ر
پس از طی ماجراهای غم ناک و در عین حال خنده ناک، دشمنی با مهرداد آسمانی به دشمنی با گوگوش ختم شد ... و این همان مکانی ست که شهیار قنبری مداوم یاد آور می شود : " بین فن و دشمن ، به اندازه ی یک تار مو فاصله است " ... و حال بشنوید علت دشمنی را ... در واقع سلطان محرقه تصور می کرد که چون طرفدار گوگوش است بنابراین خانم گوگوش باید دربست در اختیار پیشنهادات و نظرات جاهلانه ی وی باشد و بی هیچ برو برگردی ، امر و نهی های وی را بپذیرد وبی درنگ به همکاری خود با مهرداد آسمانی پایان دهد و با هر آن کس که وی پیشنهاد می کند همکاری نماید و چون خانم گوگوش چنین نکرد، عشق باشکوه سلطان محرقه به انتها رسید و نادره ی خنده ناک ، ستایش نامه های خود را در مورد گوگوش پاره پاره کرد و به جای آن هجو نامه نوشت، هجو نامه هایی خنده دار و بی سر و ته، پُر از غلط های املایی و نگارشی در حد کلاس دوم ابتدایی ، و هجو نامه های خنده دار را بر روی سایتی گمنام و حقیرانه گذاشت که هم اینک نیز موجود است و می توانید بروید بخوانید و بخندید.ر
به هر شکل ، دست نه پُل نه نیرو رو شد و راز نهان یعنی همان ایمیل آدرس های جعلی آشکار گشت آن چنان که خود نیز نتوانست کتمان کند و در سایت حقیرانه اش اعتراف کرد که به جای چندین نفر و با چندین آی دی در گروه فعالیت می کرده و سر آن دیگران ساده لوح را کلاه می گذاشته ... با رو شدن دست نه پُل نه نیرو و ایمیل آدرس های قلابی ، گروه گوگوش لاو به واقع از هم پاشید و اعضای درست و حسابی آن که از ماهیت پلید این لمپن فرتوت آگاه شده بودند ، گروه را ترک کردند.ر
شگفت انگیز است که چه گونه یک طرفدار به خود اجازه می دهد که از راه دور برای هنرمندش تکلیف معین کند بدون این که آگاه باشد که هنرمند در چه شرایطی ست و بر وی چه می گذرد ؟ اگر کار هنرمندی را دوست نمی دارد می تواند از فن بودن انصراف بدهد و رهایش کند ... ولی این که بیاید زشت ترین کلمات را با بدترین لحن ممکن نثار هنرمند کند ، به جز بیماری وعقب ماندگی ذهنی ، معنای دیگری ندارد ، بدون شک این شخص بیمار است.ر
و اما ، هم اینک لمپن فرتوت یا همان پُل نیرو ، در گروه طرفداران خانم لیلا فروهر جای گرفته که من از این بابت برای خانم فروهر متاسفم و برایشان صبر و شکیبایی آرزو می کنم ... در واقع خانم لیلا فروهر باید بسیار شدید مراقب اعمال و رفتار و گفتار و کردار خود باشند ... اگر پُل نیرو به ایشان دستور داد که خانم شما باید از همسرتان آقای اسی جدا شوید ، خانم فروهر باید بی درنگ از همسرش جدا شود اگر چه که این جدایی خواسته ی قلبی او نباشد چون در غیر این صورت آماج رکیک ترین الفاظ لمپن فرتوت قرار خواهد گرفت ... اگر لمپن فرتوت به یک باره از مدیر برنامه ی خانم فروهر خوشش نیاید ، خانم فروهر موظف است که در کمترین مدت ممکن ، شخصی را بگمارد تا مدیر برنامه اش خانم" فریبا فروهر" را ترور کند ، برای این کار هم دلیل بسیارمحکمه پسندی دارد و آن این که نه پل نه نیرو از مدیر برنامه خوشش نمی آمد ... اگر پِل نیرو از ترانه سرایی ، آهنگ سازی یا ویدیو سازی خوشش نیامد ، خانم فروهر باید در جا ، هم کاری خود را با آنان قطع کند ... بنابراین خانم فروهرفعلن باید مراقب همکاری خود با کوجی باشد چون لمپن فرتوت از کوجی بدش می آید و موج این کینه ، خواه نا خواه دامن خانم فروهر را هم خواهد گرفت و در هر حال ، خانم لیلا فروهر باید مداوم گوش به فرمان نه پُل نه نیرو باشد که او امر و نهی کند که هنرمند محبوبش چه بپوشد ؟ چه بخورد ؟ چه بخواند ؟ با که بخواند ؟ با که نخواند ؟ در هنگام خواندن برقصد یا نرقصد ؟ با چه گروهی ، کنسرت دسته جمعی بگذارد ؟ چه وقت به دوبی برود ؟ با کدام رسانه مصاحبه کند ؟ در کدام تی وی ظاهر شود ؟ با چه کسی حرف بزند و در چه مواقعی مجاز است که نفس بکشد ؟
این بود قصه ی پُر غصه ی فن ایرانی و روزگارش ... باشد که عبرت گیرندگان ، عبرت گیرند و فن بودن را به معنای مالک هنرمند بودن تصور نکنند.ر
آزاد و شاد باشید ... آنسه
_______________
(1)
تاریخ بیهقی - ابوالفضل بیهقی