دلکده‌ی آنسه

Monday, April 23, 2007

تازه چه خبر ؟

*
عیادت گوگوش و مهرداد از مهستی
*
به روایت دوربین سعید نوشین فر و تپش تی وی
*

*
*
بنا بر روایت تلویزیون تپش ، به تازه گی ، خانم گوگوش و مهرداد آسمانی به عیادت خانم مهستی رفتند و سعید نوشین فر از این عیادت عکس گرفت.ر
*
*

*
و نیز به روایت برنامه ی ارتباط از تلویزیون تپش ، گویا دوره ی جدیدی از همکاری این تلویزیون با خانم گوگوش آغاز خواهد شد و تپش برای شروع این همکاری ، دوازده صفحه از مجله ی تپش را به خانم گوگوش اختصاص داده است .ر
*
پیدا کنید تیراژ فروش این شماره از مجله ی تپش را.ر
*
بی همگان به سر شود
بی گوگوش به سر نمی شود!!!ر
**
*
*
این خبر ، در برنامه ی امشب ارتباط از تلویزیون تپش نقل شد و بی برو برگرد ، بنده بی تقصیرم.ر
*

*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
سوم اردیبهشت 1386 خورشیدی
*

Wednesday, April 11, 2007

فرید زلاند - گوگوش

*
*
بخشی از گفت و گوی
*
فرید زلاند
*
ددر ارتباط با «گوگوش» و ترانه ی «من آمده ام»ر
*

*
ر... دوازده سالم بود که برای تحصیل به ایران آمدم و در رشته ی آهنگ سازی تحصیل می کردم و پانزده سالم بود که اولین آهنگم را ساختم ، ترانه ای بود به نام بُهت که آقا ی ستار خواندند و آقای ستار هم دومین یا سومین آهنگ شون بود.ر
*
من کارم را که شروع کردم یکی از شانس های من این بود که اردلان سرفراز زیر بال ما را گرفت و شعر بُهت را به من داد . من این شعر را گرفتم و آهنگی رویش گذاشتم و خیلی دلم می خواست که این آهنگ را خانم گوگوش بخونه.ر
*
یادم میاد که رفتم به کاباره میامی که خانم گوگوش آن جا برنامه داشتند و برنامه شون هم ساعت دوازده و نیم ، یک شروع می شد ، ما هم دیگه با اون سن و سال یه جوری خودمون رو می رسوندیم اون جا.ر
*
رفتم و به خانم گوگوش گفتم که خانم من این آهنگ را دارم ، و نتش را هم نوشته بودم و روی کاست هم خونده بودم و شعر را هم تمیز نوشته بودم و اینو دادم به خانم گوگوش و ایشون گفتند که هفته ی دیگه تشریف بیارید که با هم صحبت کنیم.ر
*
من هفته ی بعدش رفتم و ایشون گفتند که آهنگ خوبه ، آهنگ قشنگی هست و شعرش هم که معلومه ، کار اردلان هست و خیلی خوبه ، ولی مسئله ی مهم اینه که چون شما پسر جلیل زلاند هستی ، از نظر تبلیغاتی ، این آهنگ سر و صدا خواهد کرد !!!ر
*
این مسئله به من یه مقداری برخورد ، خلاصه آهنگ را گرفتم و اومدم و دیگه با ایشون در تماس نبودم تا بعدها.ر
*
ستار آمده بود پیش اردلان که من با ستار آشنا شدم و آهنگ را دادیم ستار خواند و بعد که این آهنگ کلی معروف شد ، ستار برای من تعریف می کرد که هر مهمونی یا جایی هستیم که من این آهنگ را می خونم ، خانم گوگوش از من می خواد که اینو دو بار بخونم .... که گفتم خُب ، حالا که آهنگ اجرا شده حتمن بیش تر خوش شون آمده.ر
*
بعد از دو سه سال ، من با خانم گوگوش در یک جایی ، ملاقاتی داشتیم که از اون موقع دیگه چند تا کار با ایشون داشتم که از آن کارها بسیار راضی هستم ، مثلن : ترانه ی مرهم در فیلم در امتداد شب ، شکایت ، به دادم برس ای اشک دلم خیلی گرفته ، تو بزرگ ترین سوالی و ...ر
*
بعد که پدرم به ایران اومدند و خانم گوگوش ایشان را به منزل شان دعوت کردند که جمع هنرمندان بودیم و خوندن شروع شد و پدرم ترانه ی من آمده ام را خوند که گوگوش گفت : من دوست دارم این آهنگ را بخونم که اجرا هم کردند و چه قدر هم مورد استقبال قرار گرفت.ر
*
در سایتِ من، اسم آهنگ ساز ترانه ی من آمده ام ، به اشتباه نوشته شده بود ، به جای اسم پدرم ، اسم منو به عنوان آهنگ ساز نوشته بودند که اعتراض کرده بودند که این اشتباه هست که چند مدت پیش هم سایت را چک کردم که اشتباه را تصحیح کنم.
ر
*
*

من از زمانی که خانم گوگوش به امریکا آمدند ، ایشون را ندیدم ، در ایران که بودند بیش تر با هم در تماس بودیم ، من هر دو ماه یا سه ماه یا نهایتن شش ماه ، با ایشون تماس می گرفتم و صحبت می کردیم و نوارهامو بهشون می رسوندم ، مثلن نون و پنیر و سبزی را که ضبط کردیم نوار را به کامبیز دادم که برای ایشون بفرستند و خانم گوگوش ، نظرشان را بگویند که اتفاقن ایشون در مورد نون و پنیر و سبزی گفتند: فرید ، هر دو شون خیلی خوب خوندند هم داریوش و هم ابی و در ضمن ، این جور کار ، هر صد سال ، یک بار اتفاق می افته.ر
*
اوایل که خانم گوگوش به لس آنجلس اومده بودند ، ، زویا زاکاریان ، دوست مان ، لطف کرد و دو سه بار با من تماس گرفتند که می خواهیم صجبت کنیم ، راستش من یه مقداری نسبت به کسانی که بیش تر دوست شان دارم یه ذره حساسم ، میگم یعنی به عنوان همکار و دوست ، این قدر توقع داشتم که ایشون گوشی تلفن را بردارند و بگویند که فرید جان می خواستم حالتو بپرسم ، خیلی گرفتارم ، دیگه هم نمی تونم تماس بگیرم ، قربان تو ، خداحافظ .ر
*
زویا با من تماس گرفت که با گوگوش راجع به تو صحبت کردم و بیایید که بتونیم یه همکاری داشته باشیم . بعدش هم مثل این که میونه ی اونا بهم می خوره ، به هر حال ، گوگوش داره کار می کنه و از کارش راضی هست ، کارش را اون جوری که خودش خوش حاله داره انجام میده ، من هم اون شش هفت تا ترانه ای که با هم کار کردیم ، ای قدر اونا رو دوست دارم که به اصطلاح ما کا را انجام دادیم اون موقعی که باید انجام می دادیم.
ر
*
خیلی هم خوش حال می شم که ببینم ایشون را ، خیلی هم دوستش دارم ، همیشه هم آرزوی موفقیتش را دارم و همیشه دلم می خواد که همان گوگوش همیشه گی باشه و بدونه که احترامش را دارم و دوستش دارم و این که باهاش تماس نگرفتم ، دلم ازش گرفته بود.
ر
*
**
گفت و گوی «فرید زلاند» با تلویزیون «تپش»ر
*
پخش برنامه در تاریخ*
بیست و دوم فروردین ماه 1386 خورشیدی
*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
بیست و سوم فروردین ماه 1386 خورشیدی
*