اردلان سرفراز
*
اردلان سرفراز نازنین
*
زنده باشید ، گُل بچینید از درخت !!ر
*
زنده باشید ، گُل بچینید از درخت !!ر
*
*
*
*
واویلا !!!! عجب برخورد روشنفکرانه ای !!!!!! یعنی اصلن آدم مات و مبهوت می شود !!!! و من به واقع نمی دانم که بدهکار بودن یا نبودن ایشان به دیگران ، چه ارتباطی به شناسنامه ی ترانه دارد؟؟ و چه ارتباطی با کار تحقیقی من دارد؟؟ و چرا برخوردشان با من که فقط روی ترانه تمرکز داشته ام و نه هیچ چیز دیگر ، این گونه است ؟؟ ... و مگر من به ایشان گفتم چرا این ترانه را برای شهبانو نوشته اید ؟؟؟؟
*
اما چاره ای نیست جز پاسخ به پیغام آقای سرفراز ... و پاسخ من به آقای سرفراز این است :ر
*
مارسل پروست می گوید : «اشتباه انسان در این است که همه چیز را همان گونه که هست تصور می کند ، گمان می کند که اسم ها همان گونه که نوشته می شود تلفظ می شود و انسان ها مانند عکس ها ثابت اند. اما استنباط ما هرگز این گونه نیست ، آن چه از دنیا می بینیم یا می شنویم یا دریافت می کنیم کاملن وارونه است.»ر
*
روزگاری بود که نام های مشهور وطنی ، بی نهایت برای من بزرگ بودند ، آن چنان که وقتی عکس شان را می دیدم ، گمان می کردم این نام های بزرگ ، به ویژه آنانی که اندیشه های شان را به مخاطبان منتقل می کردند و مدعی نیز بودند ، انسان های کاملی هستند یا دستِ کم ، از من و ما کامل ترند ... گمان می کردم که اینان شبیه هر آن چه که می گویند و در ذهن ما میخ می کنند ، هستند ... گمان می کردم که اینان همه ی ترین های خوب روی زمین اند ... خوش رنگ و دلنشین اند...ر
*
اما در این برهه از زمان ، این نام های بزرگ را به گونه ای دیگر می بینم ، دیگر به عکس شان نگاه نمی کنم که خودِ واقعی و حقیقی شان را دیده ام ...ر
*
*
روزگاری بود که نام های مشهور وطنی ، بی نهایت برای من بزرگ بودند ، آن چنان که وقتی عکس شان را می دیدم ، گمان می کردم این نام های بزرگ ، به ویژه آنانی که اندیشه های شان را به مخاطبان منتقل می کردند و مدعی نیز بودند ، انسان های کاملی هستند یا دستِ کم ، از من و ما کامل ترند ... گمان می کردم که اینان شبیه هر آن چه که می گویند و در ذهن ما میخ می کنند ، هستند ... گمان می کردم که اینان همه ی ترین های خوب روی زمین اند ... خوش رنگ و دلنشین اند...ر
*
اما در این برهه از زمان ، این نام های بزرگ را به گونه ای دیگر می بینم ، دیگر به عکس شان نگاه نمی کنم که خودِ واقعی و حقیقی شان را دیده ام ...ر
*
نمی دانم جای خوش حالی ست یا بد حالی که بگویم آن چه اینک می بینم حقیقت است ... گمان می کنم از این جهت که با خصائل اصلی و حقایق نام های بزرگ آشنا شدم و دریافتم که خودشان به بزرگی نام شان نیستند و نباید انتظارات ماوراءاطبیعه از آن ها داشت ، جای خوش حالی ست ، اما این که چنین شناختی سبب شد که همه ی رویاهای دوران نوجوانی تا همین یک سال پیش ام ، تَرَک بردارد و بشکند ، باید گفت که جای بدحالی ست ، خیلی بد است که رویای انسان بشکند.ر
*
همیشه برای اردلان سرفراز بسیار احترام قائل بودم ، هم اینک نیز به حُرمت من و گنجشک های خونه ، مرهم ، کوه ، کویر ، اون منم ، دو پنجره ، جاده ، من وتو ، مرداب ، پرسش ، دریغ ، تقدیر ، دو راهی ، شکایت ، طلاق ، غریب آشنا ، کولی و گمشده که جزء مهمی از زیبایی های زنده گی من بودند و هستند ، برای ایشان احترام قائلم ولی چرا آقای سرفراز نازنین ؟ چرا چنین کردید؟
*
چرا برخورد شما آن گونه که باید شایسته ی نام و ترانه های تان باشد ، نیست؟؟ چرا با من و امثال من که از کار جدی و دشوار بر روی اینترنت ، به جز پرداخت هزینه ی سنگین و زحمت بسیار زیاد و ضرر مادی و معنوی ، چیز دیگری نصیب مان نشده ، دعوا دارید ؟؟ چرا این قدر خشمگین هستید ؟؟ چرا برای من پیغام های نه چندان زیبا می فرستید ؟؟ اصلن چرا پیغام می فرستید ؟ چرا حرف تان را مستقیمن نمی گویید؟؟
*
داستان از این قرار است که من به عنوان یک علاقه مند جدی ترانه ، شناسنامه ی همه ی اجراهای خانم گوگوش را بعد از سه سال تحقیق واقعی و دشوار و با توجه به این که هیچکس هیچی نمی داند و هیچکس چیزی از گذشته به یاد ندارد ، کشف کردم و با سخاوت و بی هیچ چشمداشتی بر روی سایت حرف گذاشتم که مورد استفاده ی علاقه مندان قرار بگیرد ... کسی هم برای این کار به من جایزه نداد ، بعضی ها حتا یک دستت درد نکنه ی خشک و خالی هم نگفتند ، و فقط پیام های مهرآمیز بازدید کننده گان سایت حرف و چند هنرمند نازنین بود که پاداش کار من شد و من از لطف و محبت همه ی این عزیزان بی نهایت سپاس گزارم...ر
*
در صفحه ای از سایت حرف که شناسنامه ی ترانه ی «بانوی ما» آمده و می توانید از طریق این لینک آن را ببینید:ر
*
همیشه برای اردلان سرفراز بسیار احترام قائل بودم ، هم اینک نیز به حُرمت من و گنجشک های خونه ، مرهم ، کوه ، کویر ، اون منم ، دو پنجره ، جاده ، من وتو ، مرداب ، پرسش ، دریغ ، تقدیر ، دو راهی ، شکایت ، طلاق ، غریب آشنا ، کولی و گمشده که جزء مهمی از زیبایی های زنده گی من بودند و هستند ، برای ایشان احترام قائلم ولی چرا آقای سرفراز نازنین ؟ چرا چنین کردید؟
*
چرا برخورد شما آن گونه که باید شایسته ی نام و ترانه های تان باشد ، نیست؟؟ چرا با من و امثال من که از کار جدی و دشوار بر روی اینترنت ، به جز پرداخت هزینه ی سنگین و زحمت بسیار زیاد و ضرر مادی و معنوی ، چیز دیگری نصیب مان نشده ، دعوا دارید ؟؟ چرا این قدر خشمگین هستید ؟؟ چرا برای من پیغام های نه چندان زیبا می فرستید ؟؟ اصلن چرا پیغام می فرستید ؟ چرا حرف تان را مستقیمن نمی گویید؟؟
*
داستان از این قرار است که من به عنوان یک علاقه مند جدی ترانه ، شناسنامه ی همه ی اجراهای خانم گوگوش را بعد از سه سال تحقیق واقعی و دشوار و با توجه به این که هیچکس هیچی نمی داند و هیچکس چیزی از گذشته به یاد ندارد ، کشف کردم و با سخاوت و بی هیچ چشمداشتی بر روی سایت حرف گذاشتم که مورد استفاده ی علاقه مندان قرار بگیرد ... کسی هم برای این کار به من جایزه نداد ، بعضی ها حتا یک دستت درد نکنه ی خشک و خالی هم نگفتند ، و فقط پیام های مهرآمیز بازدید کننده گان سایت حرف و چند هنرمند نازنین بود که پاداش کار من شد و من از لطف و محبت همه ی این عزیزان بی نهایت سپاس گزارم...ر
*
در صفحه ای از سایت حرف که شناسنامه ی ترانه ی «بانوی ما» آمده و می توانید از طریق این لینک آن را ببینید:ر
*
*
**
آقای سرفراز نازنین بعد از این که مطلع شدند که چه مواردی در شناسنامه ی این ترانه آمده است ، اعتراضی کردند بلند بالا و بسیار خشمناک ، مبنی بر این که چرا گفته اید که من این ترانه را به مناسبت میلاد شهبانو فرح نوشته ام ؟ چنین نبوده است ، و بعد هم مسائلی را مطرح کردند که اصلن هیچ گونه ارتباطی به ترانه و شناسنامه نداشت ، مثلن این که : شما چرا به هر سوراخی متوسل می شوید برای این که مچگیری کنید و ثابت کنید که من سرسپرده ی رژیم گذشته بودم!!!!!!! چرا آتش بیار معرکه هستید!!!! ...ر
*
و من حیرت می کنم کسی که نام «اردلان سرفراز» را بر خود دارد چه گونه می تواند حتا تصور کند که پیدا کردن شناسنامه ی ترانه مساوی ست با مچگیری ؟؟؟؟!!! واویلا!!!!!!!! کدام مچگیری ؟؟؟!!!!.... وقتی هنرمند تحصیل کرده ی ما ، از یک کار جدی چنین برداشتی دارد وای به حال تحصیل نکرده ها !!!ا
*
نخست این که هنرمند نازنینی که لطف کردند و اطلاعات این ترانه را در اختیار من قرار دادند، آقای حسن شماعی زاده بودند که خود ایشان آهنگ ساز این ترانه نیز هستند ، یعنی این که من این اطلاعات را از یکی از صاحبان این ترانه گرفته ام و نه از مجله و روزنامه های قدیمی و یا آدم های معمولی و نه از شایعات ... مگر می شود که آقای شماعی زاده که صاحب اثر هستند به من اطلاعات نادرست بدهند ؟؟؟ از دادن اطلاعات نادرست چه چیزی نصیب آقای شماعی زاده می شود؟؟؟
*
و دیگر این که در متن ترانه به صراحت کلمه ی «سایه ی خدا» آورده شده ... تنها تویی همزاد سایه ی خدا... مگر در زمان گذشته ، از شاه فقید با عنوان سایه ی خدا یاد نمی کردند ؟؟ حتا در یکی از سرودهای آن زمان نیز هست : شاهنشها! ای سایه ی خدا ...ر
*
و مگر شهبانو فرح ، شخصیت کمی هستند؟؟ یک بانوی باسواد و تحصیل کرده که روزگاری بانوی اول سرزمین من و شما بودند ، چرا باید سرودن ترانه به مناسبت میلاد ایشان ، خیانت به حساب آید؟؟ چه خیانتی ؟؟ چرا کلمه ی خیانت را پیش می کشید ؟!!!ا
*
من در یک ایمیل ، حرف هایم را به شکلی بسیار احترام آمیز و منطقی برای آقای سرفراز نازنین نوشتم ... نوشتم که در سال 1354 ، زمانی که این ترانه اجرا شد ، من چهار ساله بودم و حتمن که این ترانه را به یاد ندارم ... من هر آن چه در مورد این ترانه نوشته ام ، بر اساس گفته های آقای شماعی زاده نازنین است ... چرا من باید گفته های ایشان را که صاحب ترانه هستند نپذیرم ؟؟
*
و نیز توضیح دادم که من همه ی گفته های آقای شماعی زاده را هم ننوشتم چون لزومی نداشت . فقط دو مورد اصلی که مربوط به ترانه بود را ذکر کردم که اگر بنا به گفته ی شما، آتش بیار معرکه!! بودم ، همه ی آن چه را که آقای شماعی زاده نازنین گفته بودند را باید می نوشتم...ر
*
به آقای سرفراز یاد آور شدم که اگر شما اشکالی در اطلاعات این ترانه می بینید لطف کنید و تصحیح بفرمایید ، من حتمن شناسنامه ی ترانه را بر اساس اطلاعات شما ، اصلاح خواهم کرد ... من حیرت می کنم کجای این حرف من مُچگیری و بدهکار بودن یا نبودن ایشان بود ؟؟؟
*
آقای سرفراز نازنین که پیش از این ، با همه ی دست و دل شان به ایمیل پاسخ می دادند ، این بار اما به جای این که به ایمیل منطقی و دوستانه ی من پاسخ منطقی بدهند ، چهار خط شعر ، برای من پیغام فرستادند !!!!!! ا
*
یعنی اصلن واکنش ایشان حیرت انگیز است!!! نام چنین برخوردی را چه باید گذاشت؟ به ویژه برای کسی که در جست و جوی ابدی به دنبال معنای ناب انسان ، به مکتب عرفان اشتیاق دارد ؟؟؟!!! آیا به جز این است که برای ایمیل منطقی من پاسخ درستی نداشتند ؟؟ آیا به جز این است که موارد مربوط به ترانه درست بود و ایشان همین جوری اعتراض کردند ؟؟
*
حیرت انگیز است اردلان سرفرازی که بر علیه سانسور جنگیده و می جنگد ، چرا می خواهد مرا سانسور کند ؟؟ ... بهتر نیست هر کسی که ادعای مبارزه با سانسور دارد ، اول از خودش شروع کند ؟؟
*
پیغامی که آقای سرفراز نازنین برای من فرستادند این بود :ر
*
و من حیرت می کنم کسی که نام «اردلان سرفراز» را بر خود دارد چه گونه می تواند حتا تصور کند که پیدا کردن شناسنامه ی ترانه مساوی ست با مچگیری ؟؟؟؟!!! واویلا!!!!!!!! کدام مچگیری ؟؟؟!!!!.... وقتی هنرمند تحصیل کرده ی ما ، از یک کار جدی چنین برداشتی دارد وای به حال تحصیل نکرده ها !!!ا
*
نخست این که هنرمند نازنینی که لطف کردند و اطلاعات این ترانه را در اختیار من قرار دادند، آقای حسن شماعی زاده بودند که خود ایشان آهنگ ساز این ترانه نیز هستند ، یعنی این که من این اطلاعات را از یکی از صاحبان این ترانه گرفته ام و نه از مجله و روزنامه های قدیمی و یا آدم های معمولی و نه از شایعات ... مگر می شود که آقای شماعی زاده که صاحب اثر هستند به من اطلاعات نادرست بدهند ؟؟؟ از دادن اطلاعات نادرست چه چیزی نصیب آقای شماعی زاده می شود؟؟؟
*
و دیگر این که در متن ترانه به صراحت کلمه ی «سایه ی خدا» آورده شده ... تنها تویی همزاد سایه ی خدا... مگر در زمان گذشته ، از شاه فقید با عنوان سایه ی خدا یاد نمی کردند ؟؟ حتا در یکی از سرودهای آن زمان نیز هست : شاهنشها! ای سایه ی خدا ...ر
*
و مگر شهبانو فرح ، شخصیت کمی هستند؟؟ یک بانوی باسواد و تحصیل کرده که روزگاری بانوی اول سرزمین من و شما بودند ، چرا باید سرودن ترانه به مناسبت میلاد ایشان ، خیانت به حساب آید؟؟ چه خیانتی ؟؟ چرا کلمه ی خیانت را پیش می کشید ؟!!!ا
*
من در یک ایمیل ، حرف هایم را به شکلی بسیار احترام آمیز و منطقی برای آقای سرفراز نازنین نوشتم ... نوشتم که در سال 1354 ، زمانی که این ترانه اجرا شد ، من چهار ساله بودم و حتمن که این ترانه را به یاد ندارم ... من هر آن چه در مورد این ترانه نوشته ام ، بر اساس گفته های آقای شماعی زاده نازنین است ... چرا من باید گفته های ایشان را که صاحب ترانه هستند نپذیرم ؟؟
*
و نیز توضیح دادم که من همه ی گفته های آقای شماعی زاده را هم ننوشتم چون لزومی نداشت . فقط دو مورد اصلی که مربوط به ترانه بود را ذکر کردم که اگر بنا به گفته ی شما، آتش بیار معرکه!! بودم ، همه ی آن چه را که آقای شماعی زاده نازنین گفته بودند را باید می نوشتم...ر
*
به آقای سرفراز یاد آور شدم که اگر شما اشکالی در اطلاعات این ترانه می بینید لطف کنید و تصحیح بفرمایید ، من حتمن شناسنامه ی ترانه را بر اساس اطلاعات شما ، اصلاح خواهم کرد ... من حیرت می کنم کجای این حرف من مُچگیری و بدهکار بودن یا نبودن ایشان بود ؟؟؟
*
آقای سرفراز نازنین که پیش از این ، با همه ی دست و دل شان به ایمیل پاسخ می دادند ، این بار اما به جای این که به ایمیل منطقی و دوستانه ی من پاسخ منطقی بدهند ، چهار خط شعر ، برای من پیغام فرستادند !!!!!! ا
*
یعنی اصلن واکنش ایشان حیرت انگیز است!!! نام چنین برخوردی را چه باید گذاشت؟ به ویژه برای کسی که در جست و جوی ابدی به دنبال معنای ناب انسان ، به مکتب عرفان اشتیاق دارد ؟؟؟!!! آیا به جز این است که برای ایمیل منطقی من پاسخ درستی نداشتند ؟؟ آیا به جز این است که موارد مربوط به ترانه درست بود و ایشان همین جوری اعتراض کردند ؟؟
*
حیرت انگیز است اردلان سرفرازی که بر علیه سانسور جنگیده و می جنگد ، چرا می خواهد مرا سانسور کند ؟؟ ... بهتر نیست هر کسی که ادعای مبارزه با سانسور دارد ، اول از خودش شروع کند ؟؟
*
پیغامی که آقای سرفراز نازنین برای من فرستادند این بود :ر
*
*اگر چه از شمایان در عذابم
*
دچار یاوه های بی جوابم
*
به خویش اما ، با آنان که باید
*
بدهکاری ندارم ، بی حسابم
*
ر(اردلان سرفراز - به تاریخ بیست و هفتم نوامبر 2007 میلادی)ر
*اگر چه از شمایان در عذابم
*
دچار یاوه های بی جوابم
*
به خویش اما ، با آنان که باید
*
بدهکاری ندارم ، بی حسابم
*
ر(اردلان سرفراز - به تاریخ بیست و هفتم نوامبر 2007 میلادی)ر
*
واویلا !!!! عجب برخورد روشنفکرانه ای !!!!!! یعنی اصلن آدم مات و مبهوت می شود !!!! و من به واقع نمی دانم که بدهکار بودن یا نبودن ایشان به دیگران ، چه ارتباطی به شناسنامه ی ترانه دارد؟؟ و چه ارتباطی با کار تحقیقی من دارد؟؟ و چرا برخوردشان با من که فقط روی ترانه تمرکز داشته ام و نه هیچ چیز دیگر ، این گونه است ؟؟ ... و مگر من به ایشان گفتم چرا این ترانه را برای شهبانو نوشته اید ؟؟؟؟
*
اما چاره ای نیست جز پاسخ به پیغام آقای سرفراز ... و پاسخ من به آقای سرفراز این است :ر
*
اگر که از من و ما در عذابید
*
فراری از خیر و حرفِ صوابید
*
هماره با طواف شعر سهراب
*
به چشم شُسته بنگرید، نخوابید
*
اگر که از من و ما در عذابید
*
فراری از خیر و حرفِ صوابید
*
هماره با طواف شعر سهراب
*
به چشم شُسته بنگرید، نخوابید
*
*
به هر شکل ، باور من این است که داشتن روح غنی و فقط کمی انسان دوستی ، بسیار مهم تر از داشتن نام بزرگ و رج زدن واژه هاست.... خوشا به سعادت من و مایی که نام مان بزرگ نیست اما روح بزرگی داریم و برای حقوق انسانی ارزش قائلیم... و نیز به نظر می رسد که من و ما ، بیش از اندازه به امثال آقای سرفراز احترام گذاشته ایم ، شاید که احترام گذاشتن زیاد ما ، کار درستی نبوده است ، چون با این شرایط ، آن چه که صاحبان نام های بزرگ دارند به ما می آموزند این است که : احترام نگذارید و حمله کنید ... به واقع دست تان درد نکند آقای سرفراز نازنین. ر
به هر شکل ، باور من این است که داشتن روح غنی و فقط کمی انسان دوستی ، بسیار مهم تر از داشتن نام بزرگ و رج زدن واژه هاست.... خوشا به سعادت من و مایی که نام مان بزرگ نیست اما روح بزرگی داریم و برای حقوق انسانی ارزش قائلیم... و نیز به نظر می رسد که من و ما ، بیش از اندازه به امثال آقای سرفراز احترام گذاشته ایم ، شاید که احترام گذاشتن زیاد ما ، کار درستی نبوده است ، چون با این شرایط ، آن چه که صاحبان نام های بزرگ دارند به ما می آموزند این است که : احترام نگذارید و حمله کنید ... به واقع دست تان درد نکند آقای سرفراز نازنین. ر
*
ر«آنسه»ر
*
*
نُهم آذر ماه 1386 خورشیدی
**