دلکده‌ی آنسه

Wednesday, April 30, 2008

گلایه

*
دوباره قلم گلایه به دست گرفتم ...ر
*
*
نوشته ی : مرضیه - شانزده ساله
*
عضو گروه گوگوش آرت
*
*
*
دوباره قلم به دست آمدم ، قلمی پُِر از گلایه...ر
*
این دفعه می خوام خیلی خودمونی و راحت بنویسم ...
ر
*
و می خوام گلایه هامو از یک گروه نحیف و کوچولوی اینترنتی براتون بنویسم که کارشون فقط توهین کردن به هنرمندان هست.ر
*
این گروه اسم خودش را گوگوش لاو گذاشته ، در حالی که در این گروه نه از گوگوش خبری هست و نه از لاو ، هر چی که هست فقط و فقط توهین کردن و لاف های بیهوده زدنه . همون اسم لاف سرا برای این گروه ، ایده آل ترین اسم هست.ر
*
ایمیل های گروه لاف سرا که بخونی فقط توهین به مهرداد آسمانی و گوگوش هست و توهّم های خیلی خنده دار .اعضای این گروه که تعدادشون هم خیلی کم هست و هر کدومشون چند تا ایمیل تقلبی برای خودشون درست کردند که تعدادشونو زیادتر نشون بده ، همیشه هم در حال توهّم کردن هستند.ر
*
همین چند روز پیش هم توهّم کرده بودند که گوگوش و کامبیز و مهرداد در گروه ما عضو هستند!!! خُب اگه عضو هستند پس چرا این قدر توهین می کنید؟

آخه توهّم فانتزی تا کی!!!!!؟؟
*
بعد میگن که بیایید به مهرداد آسمانی ایمیل بدیم و حرفامونو بهش بگیم ؟ انگار که مهرداد بیکاره که بشینه حرفای چند تا بچه رو گوش بده ، بعدش هم اگه میگین که مهرداد اون جا عضو هست خب دیگه پس چرا می خواهید که بهش ایمیل بدید و حرفاتونو بهش بگید؟
*
می بینید چه پوچ مغزانی هستند اینا !! خودشون هم نمی دونند که چی دارند میگن!!!ر
*
اصلن شما چرا برای یک هنرمند بزرگ ، گروه دایر می کنید در حالی که اصلن معنی حمایت رو نمی دونید؟ اصلن اون هنرمند رو دوست ندارید و چپ و راست بهش تهمت می زنید که این جوری بوده و اون جوری بوده و تازه بهش فحش هم میدید؟
*
وقتی گوگوش اومد روی خط تلویزیون جام جم و گفت:اسم منو از رو سایت تان بردارید ، فکر می کنید منظورش کدوم سایت بود؟؟ همون سایت غیر حرفه ای دات تی وی بود وشما اصلن برای حرف گوگوش عزیز ارزشی قائل نشدید و از اون سایت تعطیل شده همچنان حمایت کردید ، بعد ادعا هم میکنید که طرفدار گوگوش هستید؟؟ر
*
فن گوگوش هستید که به همکارش مهرداد آسمانی توهین می کنید؟ وقتی گوگوش عزیز در کنسرت دوبی آنقدر زیبا از مهرداد عزیز تشکر کرد و گفت : اول از همه از دوست عزیزم ، همکار عزیزم ، آهنگ ساز عزیزم ، رفیق عزیزم مهرداد آسمانی برای همه زحماتش تشکر می کنم ، این یعنی چی ؟ یعنی این که گوگوش عزیز برای همکارش خیلی احترام قائله و شما که خودتان را فن گوگوش می دونید چه طوری به کسی که گوگوش این قدر بهش احترام می ذاره توهین می کنید؟
*
پس خیلی روشنه که شماها فن گوگوش نیستید. شما ها هستید که اجازه می دهید که فن های هنرمندان دیگه هم این جسارت رو پیدا کنند که به گوگوش عزیز ما توهین بکنند ، به مهرداد عزیز توهین بکنند . شما ها یک مشت خائن آدم فروش هستید.ر
*
ولی خدا جای حق نشسته . این گروهی که اسم خودش را گوگوش لاو گذاشته که گفتم نه اثری از گوگوش در اون گروه هست و نه اثری از لاو ، من اعتراف می کنم که در همین گروه لاف سرا شش ماه عضو بودم ، واقعن این داستان ها را نمی دونستم و فکر می کردم که این ها طرفداران گوگوش هستند.ر
*
در همین گروه بود که منو بر علیه مهرداد آسمانی تحریک کردند و مجبور شدم که من هم به مهرداد عزیز بد و بیراه بگم که همین جا از مهرداد عزیزم عذر خواهی می کنم... اما بعد عذاب وجدان گرفتم و دو روز بعد به آنسه عزیز ایمیل دادم و معذرت خواهی کردم چون به ایشون هم توهین هایی کرده بودم. الان برای مهرداد خیلی احترام قائلم چون می دونم که چه قدر زحمت می کشه ، مهرداد جان مطمئن باش من پشتت هستم.ر
*
حالا خدا رحم کرده که اینا منو می شناسند وگرنه این مطلبو که می خوندند فوری میگفتند که مرضیه همون آنسه هست ، اصلن این قدر راحت دروغ میگن و تهمت میزنند که بیا و تماشا کن!!!ر
*
من می دونم که مهرداد هیچ ارزشی برای حرف های ابلهانه ی اون اشخاص معلوم الحال قائل نیست و به کار خودش ادامه میده. مهرداد عزیز اصلن این افراد رو نمی شناسه و اهمیتی بهشون نمیده و کاری هم باهاشون نداره ، اما این افراد هستند که با مهرداد کار دارند و همه ی زندگی شون شده مهرداد . از صبح که از خواب بیدار میشن به مهرداد فکر می کنند تا زمانی که باز دوباره شب می شه و می خواهند بخوابند هنوز در فکر مهرداد هستند ، حتا تو خواب هم ، فقط خواب مهرداد را می بینند.ر
*
تو اون گروه لاف سرا ( گوگوش لاو سابق) پنج یا شش تا بچه ی زیر بیست سال عضو هستند که مغزشون به اندازه ی یک فندق هست و هیچی نمی فهمند ، اینا مغز فندقی های گروه هستند.ر
*
چند نفر هم بیست سال به بالا هستند و ادعاشون می شه که خیلی می فهمند ، در حالی که مغز اونا هم اندازه ی یک فندقه شاید هم کوچکتر. مغز فندقی ها ی مفلوک!!!ر
*
مغز فندقی ها خودشون رو عاشق واقعی گوگوش نامیدند!!! از مدیرشون درخواست کردند که اعتراض ما رو در سایت لاف سرا بذارید ، شاید گوگوش ببینه. بیچاره ها فکر می کنند که گوگوش بیکاره که بره گروه در پیت مغز فندقی ها رو ببینه ، این قدر مغزشون کوچیکه که فکر می کنند گوگوش وقتی این توهین های اینا رو به مهرداد و به خودش ببینه ، قربون صدقه شون میره و میگه :آخی چه قدر فن هام گناه دارند ...ببین چه جوری به من و مهرداد فحش میدن !!! آخی ، دست تون درد نکنه ، حسته نباشید که این قدر فحش میدید!!!ر
*
و به مهرداد توهین می کنند که چرا مهرداد گفته آلبوم زرتشت رو دوست نداره؟ و گفته کنسرت های پنج سال پیش گوگوش در دبی و آلمان موفق نبوده؟ر
*
اول این که به شما چه مربوطه که مهرداد چی دوست داره و چی دوست نداره ؟ به شما چه ؟ مهرداد هرچی هم گفته راست گفته ، آمار و ارقام جمعیت های کنسرت معلوم هست ، خب درست گفته دیگه ، جمعیت کنسرت های اروپا و دوبی امسال خیلی بیش تر از پنج سال قبل بود ، یعنی اصلن قابل مقایسه نیست.ر
*
از خداوند می خوام که ایران ما آزاد بشه و هنرمندان مان به ایران برگردند تا ما بتونیم از نزدیک اونها را ببینیم ... اگه مهرداد به ایران بیاد و کنسرت بذاره ، اولین نفری که میره تو سالن ، من هستم.ر

در کنسرت گوگوش در دبی هم من و مامانم دومین و سومین نفر رفتیم دم در سالن.ر
امیدوارم گوگوش و مهرداد سال 1388در ایران کنسرت داشته باشند.ر
*
من می خوام بگم که اینایی که رو اینترنت به مهرداد توهین می کنند فقط همین گروه لاف سرای مغز فندقی هستند ، مردم عادی هیچ وقت نمیان که به هنرمند توهین بکنند ، این ها هستند که می خوان با این کار فقط خودشونو مطرح بکنند.ر
*
یه دوستی حرفی می گفت که به نظر من خیلی درسته. می گفت که اینا اگه مهرداد را از نزدیک ببینند جلوش تعظیم می کنند و دستش را هم می بوسند ، اینا آدم های ترسویی هستند که فقط در تاریکی اینترنت عربده کشی می کنند و چه قدر این حرف درسته ، من این حرف را قبول دارم چون متاسفانه خودم هم زمان خیلی کوتاهی در اون گروه عضو بودم و خیلی چیزها دیدم.ر
*
*
پیام من به مهرداد:ر
*
مهرداد جان مطمئن باش من و بچه های گوگوش آرت همیشه از تو حمایت می کنیم همان طوری که تو از گوگوش حمایت می کنی ، ما هم وظیفه داریم که از تو و آهنگ های زیبایی که می سازی ، حمایت کنیم. مهرداد عزیز ، برات خیلی زیاد احترام قائل هستیم.ر
*
زنده باد گوگوش آرت و من هیچ مدیری بهتر از آنسه ندیدم ... با شعور ، درک بالا ،که با همه ی عضوهای گروهش دوسته.ر
*
در آخر از خداوند می خوام که مغز فندقی ها رو شفا بده . آمین !!!
ر
*
*
مرضیه - شانزده ساله از بوشهر
*
یازدهم اردیبهشت 1387 خورشیدی
*

Friday, April 25, 2008

دکتر نوری زاده و آلبوم زرتشت

*
دکتر علیرضا نوری زاده :ر
*
من هم با مهرداد آسمانی موافقم
*
*
*
عصر امروز دکتر علیرضا نوری زاده در برنامه ی ویژه ی خود در شبکه ی تلویزیونی کانال یک ، ضمن مطرح کردن موارد مهم روزدر زمینه ی سیاسی و اجتماعی ، به مصاحبه ی اخیر مهرداد آسمانی در تلویزوین جام جم نیز اشاره کردند و ضمن تایید نظرات مهرداد در مورد آلبوم زرتشت ، نظر خود را نیز در این باره گفتند.ر
*
دکتر نوری زاده که خود از هواداران کارهنری خانم گوگوش هستند و در کنسرت گوگوش و مهرداد در لندن که در تاریخ بیست و نهم دسامبر 2007 برگزار شد نیز حضور داشتند ، در مورد سخنان مهرداد آسمانی و آلبوم زرتشت چنین گفتند:ر
*
ر"چند روز پیش مصاحبه ی دوست عزیزم مهرداد آسمانی را در تلویزیون جام جم دیدم و چه حرف های درستی می گفت و صحبتی نیز در مورد آلبوم زرتشت خانم گوگوش عنوان کرد که من هم با مهرداد موافقم ، من هم از همان ابتدا آلبوم زرتشت را دوست نداشتم و معتقد بودم که این کار گوگوش نیست.ر
*
جمهوری اسلامی بیست و دو سال گوگوش را در داخل کشور ساکت نگاه داشته بود و بعد با مسائلی که پیش آمد و خارج شدن خانم گوگوش از ایران به همراه آلبومی با نام زرتشت و حصاری که دور او کشیده شده بود ، خواستند که با صدای گوگوش این آلبوم مطرح شود.ر
*
در واقع مثلن می خواستند که از دید خودشان کلمات روشنفکری با صدای گوگوش شنیده شود که به راستی کلمات روشنفکری هم نبود ولی از گوگوش چنین تصویری ساخته بودند که بگویند این گوگوش ، آن گوگوشی که سال هاست در ذهن و خاطرات مردم بود ، نیست ، این یک گوگوش دیگری ست، در حالی که این آلبوم اصلن در حد خانم گوگوش نبود.ر
*
من هم در آن زمان که آلبوم زرتشت را شنیدم گفتم که این صدا ، گوگوش نیست و مردم هم همین را می گفتند که این گوگوش آلبوم زرتشت ، آن گوگوش ما نیست ، و چه خوب شد که گوگوش خود را از همه ی آن بندها رها کرد و باز خودش به انتخاب کردن رسید و با ترانه ی کیو کیو بنگ بنگ ، دوباره گوگوش شد.ر
*
واقعن که چه ترانه ای ست کیو کیو بنگ بنگ ، و در واقع کیو کیو بنگ بنگ با شعر زویا زاکاریان و آهنگ مهرداد آسمانی دوباره گوگوش واقعی را مطرح کردو بعد از این ترانه بود که گوگوش با همکاری با هنرمندانی که خودش انتخاب کرده بود ، هنرمندانی مثل زویا زاکاریان ، شهیار قنبری و با آهنگ های مهرداد آسمانی دوباره به اوج رسید.ر
*
این گوگوش ، همان گوگوشی بود که بیست و دو سال در ایران او را ساکت نگه داشته بودند و حتا کسی مثل زنده یاد عالم پور ، از گوگوش صامت فیلم برداری می کرد ، یعنی حتا حق حرف زدن هم نداشت. چه خوب که اکنون گوگوشی را می بینیم که خودش است و خودش انتخاب می کند."ر
*
دکتر علیرضا نوری زاده
شبکه ی تلویزیونی کانال یک
جمعه - ششم اردیبهشت 1387 خورشیدی
*
*
برگردان متن شنیداری به نوشتاری : آنسه
ششم اردیبهشت 1387 خورشیدی
*
*

Thursday, April 24, 2008

سخنان گوگوش و مهرداد در باره ی شب سپید

*
شب سپید
*
پُربارترین آلبوم گوگوش و مهرداد
*
*
*
*
سخنان جالب گوگوش و مهرداد
*
را در باره ی آلبوم شب سپید
*
در وبلاگ مهرداد آسمانی بخوانید.ر
*
*
*
ر«آنسه»ر
ششم اردیبهشت ماه 1387 خورشیدی
*

Wednesday, April 23, 2008

من عاشق گوگوش عزیزم هستم

**
مهرداد آسمانی
*
*
هنرمندی که هنرش را می ستایم
*
* *
*
نوشته ی : مرضیه
*
شانزده ساله از بوشهر
*
عضو گروه گوگوش آرت
**
*
با تبریک فراوان به گوگوش عزیزم و مهرداد نازنین برای انتشار آلبوم زیبای شب سپید و تشکر فراوان از این که آلبومی به این زیبایی در دسترس ما قرار دادید که هرلحظه از شنیدن اش لذت می برم و چه قدر خوش حالم که فروش این آلبوم زیبا در این مدت کمی که از انتشارش گذشته ، بسیار بالا بوده و استقبال بسیار خوبی از این آلبوم به عمل آمده.ر
*
شاید بعضی ها فکر کنند من فن مهرداد هستم ، ولی باید بگویم خیر ، من نه فقط طرفدار بلکه عاشق گوگوش هستم و به عقیده ی گوگوش عزیزم بسیار احترام می گذارم. پس لطفن به مطالب توجه کنید.
ر
*
می نویسم از هنرمندی که هنرش را می ستایم.
ر
*
مهرداد آسمانی هنرمند با ارزش کشورم.ر
*
مهردادی که در این چند سال یارو یاور گوگوش عزیزمان بوده و عده ای بی رحمانه و غیر منصفانه در موردش
صحبت می کنند.ر
*
مهرداد عزیز! ملودی هایت را بسیار دوست دارم ، تو هنرمند با استعدادی هستی ، آفرین بر تو.ر
*
نمی دانم چرا بعضی غرض ورزان دوست ندارند گوگوش و مهرداد با هم کار کنند.ر
*
چرا؟ خودشان هم نمی دانند چرا!!ر
*
اما می دانم بعضی از غرض ورزانی که خود را فن گوگوش معرفی می کنند به مهرداد نازنین ناسزا می گویند.ر
*
غرض ورزانی که در یک گروه بسیار کوچک اینترنتی دچار خود شیفته گی حاد شده اند و فکر می کنند که دنیا فقط همین گروه کوچک اینان است و نیز خودشان بهتر از گوگوش می فهمند و تشخیص می دهند.ر
*
آیا هیچ می دانند که توهین به مهرداد ، توهین به گوگوش است؟
*
این ها چه طرفداری هستند که هیچ احترامی به عقیده ی گوگوش نمی گذارند؟
*
متاسفم برای این خود شیفته گان.ر
*
مهرداد آسمانی کسی ست که در غربت گوگوش را یاری کرد و نگذاشت او تنها بماند و برایش زیباترین آهنگ ها را ساخت.ر
*
حق را به چه کسی می دهید؟ کسانی که به مهرداد احترام می گذارند ، یا کسانی که بی ادبانه به او بی احترامی می کنند؟
*
مهرداد یک هنرمند با استعداد است ، هنرمندی ست که گوگوش عزیز ، او را برای همکاری انتخاب کرده ، آیا این حق است که عده ای هر چند که تعدادشان کم است به او ناسزا بگویند؟ واقعن در حق این هنرمند دارند ظلم می کنند ، آن هم از طرف کسانی که خود را مثلن فن گوگوش می نامند. من متاسفم برای چنین فن های بی ادب و بی انصافی. من می گویم که این ها فن گوگوش نیستند ، فقط می خواهند با این کار ناشایست ، خود را مطرح کنند. اینان کمبود دارند و می خواهند کمبود هایشان را به این طریق جبران کنند.ر
*
نمی دانم چه بگویم در ذهنم هزاران سوال وجود داره که باید از این افراد بپرسم.ر
*
توهین به هنرمند؟؟؟؟ واقعن زشت نیست؟
*
آن هم هنرمندی که این همه تلاش می کند و زحمت می کشد و کارش هر روز زیباتر از روز قبل است . این زحمات شبانه روزی مهرداد آسمانی بود که آلبوم شب سپید به موقع روانه ی بازار شد.ر
**
چرا ما نباید خوب به موسیقی و شعر گوش بدهیم؟
*
چرا فکر نمی کنیم که شاعر چه گفته؟ آهنگ ساز چه نت هایی رو کنار هم قرار داده؟
*
این افراد مغرض در یک گروه خیلی کوچک به جای این که از مهرداد تشکر کنند ناسزا نثارش می کنند و از آهنگ هایش ایراد های بنی اسرائیلی می گیرند!! این افرادی که به هیچ عنوان موسیقی رو درک نمی کنند از هنرمندی که سال هاست آهنگ ساز ی می کند ایراد می گیرند.ر
*
همین افراد بودند که پنج روز قبل از این که آلبوم گوگوش و مهرداد به بازار بیاید ، بر روی اینترنت دانلودش کردند و لینک سایت هایی را که این آلبوم را برای دانلود گذاشته بودند در گروه کوچک شان پخش کردند که یاالله ، همه بروید دانلود کنید !!! بعد که دست شان رو می شود با کمال پررویی می گویند ماهم آلبوم را دانلود می کنیم و هم اوریجینالش را می خریم!! اگر اوریجینال می خری ، پس چرا دانلود می کنی ؟ چرا دزدی می کنی ؟
*
من به عنوان فن گوگوش و عاشق گوگوش ، برای مهرداد آسمانی احترام زیادی قائل هستم و آهنگ هایش را خیلی دوست دارم و هیچ وقت به هنرمند محبوبم خیانت نمی کنم و آلبومش را ازاینترنت دانلود نمی کنم.ر
*
شاید سنم کم باشد ولی از کودکی موسیقی گوش می کردم ، شاید از سه یا چهارساله گی با موسیقی آشنا هستم.چهار سال است که خودم گیتار می زنم . به خواننده گی هم علاقه دارم و در این زمینه کار می کنم ، این گوگوش عزیز بود که مرا به این هنرعلاقه مند کرد.ر
*
من نمی دانم کجای آلبوم شب سپید ایراد داشت که یک باره غرض ورزانی که احساس موسیقی دانی بهشان دست داده بود ، همان هایی که این آلبوم را از اینترنت دانلود کردند ، شروع کردند به ایراد گرفتن از این آلبوم ؟ من مطمئنم که این غرض ورزان حتا نت های موسیقی را هم نمی شناسند اما تا دل تان بخواهد ایرادهای مسخره می گیرند!!!ر
*
این فن های مغرض و خود شیفته ، تا کی می خواهند در خواب باشند؟ چرا ترانه ی شیک و درست و مدرن را درک نمی کنند؟
*
چرا چیزی از ترانه ی معترض و سیاسی نمی دانند؟
*
از ترانه های زیبایی چون شک می کنم ، جنگل شش و هشت و هفته ی سپید وسیاه سر در نمی آورند .ترانه هایی که خط به خط آن ها درد جامعه ی امروز ایران ماست و مهرداد با نت های زیبایش این ترانه ها راروشن ترو شنیدنی تر کرده است.ر
*
خواهشم از بعضی فن های گوگوش عزیز این ست که در مورد حرف های تان و بحث های بیهوده ای که می کنید کمی فکر کنید.این قدر بی ادب نباشید و بی احترامی نکنید.ر
*
امیدورام از خواب غقلت و نخوت، بیدار شوید.ر
**
خواب غفلت تان این ست که هنوز نمی دانید خود گوگوش عزیز دوست دارد که با مهرداد آسمانی همکاری کند ، اگر ایشان دوست نداشته باشد ، هیچکس نمی تواند مجبورش کند که حتمن با مهرداد همکاری کن.ر
**
مگر نمی بینید در کنسرت ها ، چه مهرداد حضور داشته باشد و چه نداشته باشد ، گوگوش عزیز چه قدر صمیمانه و خالصانه از او تشکر و قدردانی می کند؟
*
وقتی گوگوش عزیز خودش این انتخاب را کرده ، شما چرا دخالت می کنید ؟ آیا شما از گوگوش بهتر می دانید؟
**
آرزو می کنم که گوگوش و مهرداد همیشه با هم همکاری کنند و من از دور دست مهرداد نازنین را می بوسم و ازش تشکر می کنم به خاطر آهنگ های زیبایش و حمایت های صمیمانه اش از گوگوش عزیزمان.ر
*
مهرداد عزیز! امیدوارم همیشه در کارهایت موفق باشی.ر
*

مرضیه - بوشهر
چهارم اردیبهشت 1387 خورشیدی
**

Monday, April 21, 2008

گفت و گوی مهرداد - جام جم

*
تازه ترین گفت و گوی تلویزیونی «مهرداد»ر
*
در تلویزیون «جام جم اینترنشنال»ر
*
*
ر
ر* چهار تا از ترانه هایی که من در این آلبوم اجرا کردم ، ترانه های آقای شهیار قنبری هست و یک کار هم از
کارهای گذشته ام هست که یک مِدلی درست کردم از کارهای آقای مسعود فردمنش ، آقای محمد صالح علا و خانم زویا زاکاریان که اسمش رو گذاشتم نیلوفر آبی. که این ترانه ها این مجموعه را تشکیل میده و واقعن کار سختی بود.
ر
*
موسیقی این آلبوم از بابت ارنجمنت زحمت اندی جی هست و مسئولیت اش و تمام زیبایی اش متعلق به اندی جی هست که زحمت بسیار زیادی روی این کار کشید و باور کنید همزمان در سه تا استودیو این کارها انجام می شد ، یک استودیو برای پُروگرامینگ ، در استودیوی دیگر موزیسین ها می آمدند و لایو زنده می زدند و ضبط صدا انجام می شد و در استودیوی سوم میکس می شد همزمان.ر
*
ر* این موسیقی که ما امروز داریم باهاش در غربت زندگی می کنیم ، موسیقی هست که سی سال مقاومت پشت اش هست. یعنی هنرمندانی که بعد از انقلاب پنجاه و هفت از ایران خارج شدند ، کمپانی هایی که اومدند ، ترانه سرایان آهنگ سازان ونوازنده گانی که اومدند به خارج از کشور ، وضعیت مثل امروز نبود با این جمعیت زیاد برای کنسرت ها. این ها اومدند با خون دل از جاهای صد نفری ، دویست نفری ، سیصد نفری و پانصد نفری رساندند به امروز که می شه پانزده هزار نفر جمعیت به سالن بیاد. ر
*
*
ر* مشکل امروز همون دکه های اینترنتی هست که باز شده و پشت شان هم اون هزار دستان هست که موسیقی را از بین ببرند وگرنه یک سایت برای اون ها به جز هزینه ، هیچی نداره ، فقط این که مردم برید مجانی دانلود کنید ، دانلود مجانی یعنی دزدی ، یعنی حق خانواده ی هنری را خوردن .
ر
*
*
*
ر* درست کردن وب سایت های مختلف برای دانلود کردن ، وب سایت داشتن خرج داره ، باید براش هزینه بکنی ، وقتی شما موسیقی هنرمندانی که در غربت هستند را مجانی میذاری روی این وب سایت ها و هیچ درآمدی هم نداری
پس چه دلیلی داره که این کار را بکنی؟ به جز این که بخوای به موسیقی غربت لطمه بزنی.
ر
*
*
ر* اندی و کوروس یک نسلی بودند که بعد از انقلاب اومدند و نگاه بچه های کوچولو در خارج را متوجه ی جامعه ی ایرانی کردند ، کامران و هومن هم امروز همین کار را دارند انجام میدن ، ماها باید اینو بدونیم که موسیقی غربت ، سی سال براش زحمت کشیده شده و برای نگهداریش مقاومت شده.ر
*
*
ر* تعهد از فشار مردم بر روی هنرمند میاد. اگر یک هنرمند هر کاری که دلش بخواد انجام بده ، نسبت به میهن اش ، وطن اش بی تفاوت باشه ، نسبت به فرهنگ اش بی تفاوت باشه و آب هم از آب تکان نخوره ، خُب دیگه چه فرقی می کنه که اون هنرمند باشه یا نباشه؟

*
*
*
ر* از زمانی که من با خانم گوگوش همکاری کردم تعهد من هیچ فرقی نکرده اتفاقن من اون موقع متعهدتر بودم ، الان هم در ادامه ی همون کار هستم . دوازده سال هست که فعالیت کنسرت ها در دوبی شروع شده و من پامو دوبی نذاشتم ، دوازده سال پیش که دوبی در این زمینه مطرح شد ، خانم گوگوش کجا بودند؟ هشت سال پیش که من به دوبی نمی رفتم ، خانم گوگوش کجا بودند؟ در ایران بودند. ر
*
ر* من فکر می کنم شرایط در اون زمان در دوبی هم کنسرت پنج سال پیش موفق نبود و شما این جا شاهد بودید که حضور خانم گوگوش در لس انجلس نیاز به آگهی نبود . همین آقای بی بی یان هم شاهده که یک صفحه عکس گذاشتند ، سه روزه سلدآوت شد و اون کنسرتی که سلدآوت شد به نظر من سی هزار نفر آدم نرفته بودند به اون کنسرت ها.ر
*
من شنیدم که آقای محمود قربانی در یک مصاحبه گفتند که گوگوش باید این جا هفتاد هزار نفر آدم می آورد . راست می گفت ایشون ، ایشون این حرف شون درسته . خانم گوگوش بعد از بیست و پنج سال سکوت در لس انجلس باید بین پنجاه تا هفتاد هزار نفر به دیدن شون می رفتند . اما چه مسائلی باعث شده بود که در این اندازه بمونه ، جمعیت ها باید بررسی بشه.
ر
*
*
متن کامل گفت و گوی تلویزیونی «مهرداد»ر
*
در سایت «حرف»ر
*
*
آنسه ... دوم اردیبهشت ماه 1387 خورشیدی
*

Sunday, April 20, 2008

نگاهی به ترانه ی شک می کنم

*
شک می کنم
*
*
نوشته ی : عمـاد
*
از گروه گوگوش آرت
*
*

*
ترانه شک می کنم ما را به بازنگری و فکرکردن مجدد به باورها واعتقادات دیرینی می رساند که از شدت قدمت و انتقالِ سینه به سینه ، و نسل به نسل چنان ریشه دوانیده و مستحکم شده اند که شک کردن در آن ها ، از لحاظ اجتماعی کفرو الحا د بحساب می آید ، و درخلوت نیز، ما را به عذاب وجدان دچارمی کند.
ر

*
طبقه ای درجامعه ، به صرف داشتن لبا سی خاص ، چنان جدا ازما ، بهترازما وفراتر ازما ، مورد احترام وتکریم قرارمی گیرند که حتا نمی توان درگفتار واعمال آنان شک کرد . کورکورانه دربرابر آن ها سرطاعت و بندگی فرود می آوریم . آنان راتا حد خدایی بالا می بریم وهرگونه انتقاد و سوالی که دربرابراین عبودیت، تفکرآمیز و تحریک کننده باشد را مستوجب بدترین کیفر و مجازات می دانیم.ر
*
انسان ها فارغ ازقوه تمیز و تشخیص خود ، همچون آدمکی ، به دست فتوا و احکام صادره ی آنان می رقصند و هرگزبه خود اجازه نمی دهند راجع به آن چه ازسوی آنان صادر می شود، شک کنند ویا با ممیزی عقل، آن را محک بزنند.ر
*
این قدیسان و ازمابهترون که خودرا مانند فرشته گان ، سوای آدمیان ، حامل احکام خداوندی ، معصوم وعاری ازهر خطا و اشتباهی می پندارند ، قاطعانه حکم می کنند که سرنوشت دنیا و آخرت ، مرگ و زندگی ، غم وشادی و حتا جزیی ترین پسند وانتخاب زنده گی شما چه گونه و درکف اختیارآنان باشد . راه گریز ی از آن نیست ، چرا که آنان با تمام قوا و امکانات برای پیاده کردن این شیوه ی زندگی هجوم می آورند.ر
*
درابتدای امر، عاقبت ِ کار ، همه شیرینی وسعادت و نیک بختی تعریف می شد ولی با گذشت ِ زمان ، خبری از آن مدینه ی فاضله نشد ، و با این که خودِ ما مردم ، بهتراز هرکسی، با رگ و ریشه و پوست و استخوان عواقب این فرمانبرداری و اطاعت تام و تمام راحس کرده ایم ، هنوز به آن چه به ما رسیده ، شک نمی کنیم.ر
*
گناه رابه گردن غریبه می اندازیم – توطئه ی خارجی است – وگرنه ما که همه کارهای مان درست است . اگر غریبه دشمنی نمی کرد ، همه چیزمطابق وعده ها ییش می رفت . حتا اجازه نداریم فکرکنیم که نکند آب ازسرچشمه ، گل آلود بوده است. درته دل ، کسی به ما نهیب می زند که مبادا با پشت پا زدن وعدم تمکین در برابر قدیسان و ازمابهترون ، کسانی که از آنان فرشته و موجوداتی ماوراء زمینی ساخته ایم ، هم دنیا راببازیم و هم دچار خسران ابدی شویم.ر
*
دردل ِ این تاریکی ِطاعت وتقلید از اربابان ِ فتوا، شاعر نوری می تاباند و برخلاف رسم و رسوم اجتماعی ، منشاء مشکل را جای دیگری جست وجو می کند ، روزنه ای تازه ، ودر ِشک و تردید را مقابل ما می گشاید:
ر

*
نکند سبب سیه روزی و تیره بختی ما ، دشمنی غریبه نباشد؟
نکند کسی از درون ِ خود ِ اجتماع مان ، ما را به سُخره گرفته باشد؟
نکند چیزی از درون ِ خودِ ما ؛ مانع حرکت و پویایی من وما می شود؟
*
چرا شک نکنم برآن اعتقاداتی که طی سال های طولانی ، جمود و سردی ودلمردگی آفریده ، مرا ازحرکت و پویایی بازداشته وعزا و سیاهی را ترویج داده است ؟
*
اگر دربطن این فسردگی وجمود هنوز نورامیدی باقی است که تحرکی ایجاد کند چرا به آن پروبال ندهم؟

*
چراازخود سوال نکنم؟
چرا به آن چه بدیهی می پندارم ، شک نکنم ؟
چرا هر آن چه خطیب مجلس به من می خوراند ، بی بهانه می بلعم؟
چرا این همه روز عزا در برابر اندکی جشن و سرور؟
*
اگر نتیجه ی تمام آن گردن نهادن ها وطاعتِ محض، امروز من است ، من این امروز را نمی خواهم.
ر


من اعتراض دارم ...... اعتراض ....... من دلم می خواهد فردا متفاوت باشد.ر
*
دلم می خواد طرحی نو دراندازم:
ر

*
دلم می خواد روز عزا پیرهن قرمز تن کنم
به زور نور ساز خوش ، شبکده رو روشن کنم
نیزار بیزارو می خوام به میکده مهمون کنم
می خوام شب یلدامونو چله ی تابستون کنم

*
من اعتراض دارم ....... اعتراض .....ر
*
چرا این فرشته گان و ازما بهترون دیگر درجایگاه سنتی خود که حکومت بر اخلاقیات و معنویات بود نیستند؟


چرا قدیسان ، حاکم بر سرنوشت فرهنگی ، سیاسی ، و اجتماعی ما شده اند ؟

خطیبِ مجلس ما را از شادی منع می کند وبنا برمصلحت خویش از بزرگان موعظه می کند:ر
ر" مومن اندوه اش بسیار و شادی اش اندک است."ر
*
ولی من دیگر گوش ِ شنوا ندارم:ر


نونِ خطیب ِ مجلسو دلم می خواد آجر کنم

وقتِ موعظه مردمو از خنده روده بر کنم

*

این ترانه ، بیش از هرترانه ی دیگری متعلق به امروز ماست . درسطح نمی ماند و به ریشه می پردازد . شعار نمی دهد و از دل فریاد می کشد . دل مایی که تشنه فریاد است.ر

شهیار قنبری به راستی که هرروز تازه تر می شود . کلام او نفس دارد و ازعمق وجودِ جامعه ی امروز برون می آید با استعارات و تشبیهات ِ بدیع و زیبا ، به درستی امروز ما را وصف می کند و اعتراض ما را فریاد می زند. درد را حس می کند و انگشت را بر نقطه حساس می گذارد.ر
*
مهرداد آسمانی با لمسِ درستِ شعر به راستی که دست به آفرینشی همزادِ شعر زده و به آن پر و بال بخشیده است . ملودی و آهنگ به طرز خارق العاده ای کلام راهمراهی می کند و تنظیم زیبایِ اندی جی گوش را نوازش می دهد.ر
*
اجرای گوگوش مانند همیشه جادویی است . او حس ِ خود را درکلمات جاری می کند و به شعر جان می بخشد . کلام را حس می کنیم ، لمس می کنیم ، زنده گی می کنیم واین اعجازِ صدای گوگوش است. صدایی که ازاعماق وجود و دل برمی خیزد ولاجرم بر دل می نشیند.ر *

تردید ندارم که این ترانه به جاودانه ها خواهد ییوست و نام خود را بر تارکِ ترانه های ارزشمند و به یادماندنی ثبت خواهد کرد . ترانه ای از جنس مردم و برای مردم .ر

*
تبریک وسپاس از جانب دوستداران ترانه های ناب ، نثارِِ گوگوش ، این بزرگ بانوی ترانه های ماندنی ، شهیارقنبری، که عطرتازه گی همواره از او برون می تراود ، مهردادآسمانی که با نت ها ، زیبایی و حس می آفریند، و نیز اندی جی که با خلاقیت ، این همه زیبایی را به سازها می سپارد.ر

*

ر«عمـاد»ر

یکُم اردیبهشت ماه 1387 خورشیدی

Thursday, April 17, 2008

ترور اسطوره

*
گوگوش شاه ماهی هنر ایران
*
*
سخنان مهم«نادر رفیعی»ر
*
مدیر شبکه ی تلویزیونی «امید ایران»ر
*
*
*
خانم ها ، آقایان
*
کنسرت خانم گوگوش در دوبی یک واقعه ی تاریخی بود . برای اولین بار ، دوبی در یک کنسرت ایرانی ، چنین جمعیتی را به خودش دید و این شاه ماهی هنر ایران گوگوش بود که چنین حادثه ی بزرگی را آفرید، پُر جمعیت ترین کنسرتی که تا به امروز در دوبی برگزار شده.ر
*
حضور بیش از چندین هزار ایرانی عاشق ، ایرانیانی که می آیند که گوگوش را ببینند ، می آیند شاه ماهی هنر مملکت شان را ببینند ، ایرانیانی که دل شان برای گوگوش تنگ شده بود ، ایرانیانی که باهزار مکافات و دردسر و مسائلی که پیش آمد ، حضور پیدا کردند و با لب های خندان ، با وجود همه ی آن مسائل ، برای گوگوش دست زدند ، او را تشویق کردند و از او سپاس گزاری کردند.ر
*
این نشان دهنده ی این موضوع است که ما ملت ایران ، عاشق هنرمندان مان هستیم . دیدید که ملت ایران پس از رفتن آقای فردین چه کردند؟ ملت ایران به دنبال او می گشت ، بسیاری از کسانی که در تهران بودند و یا در شهرهای دیگر ایران و یا حتا در کشورهای دیگر زنده گی می کردند ، وقتی به تهران می رفتند ، از پشت ویترین قنادی فردین ، او را نگاه می کردند ، فقط برای این که او را ببینند از پشت ویترین مغازه ی فردین ، از پشت ویترین قنادی ، می آمدند که فردین را ببینند.ر
*
ببینید! نمی توان با اسطوره های یک ملت بازی کرد وتوهین کرد . گوگوش هم به همین صورت است. آن چیزی که مرا به درد آورده این ست که امروز متاسفانه بعضی از رسانه ها به خاطر منافع مالی خودشان ، ترور اسطوره می کنند...ترور اسطوره.ر
*
یعنی در هیچ ملیتی این چنین نیست که ما می کنیم!! و به نظر خودمان اگر ما بیاییم و اسطوره ای را زیر سوال ببریم ، و فکر کنیم ارزش او را پایین برده ایم ، این طور نیست . در حقیقت یک ملتی برای خودشان اسطوره ای انتخاب می کنند. وقتی که می گویند شاه ماهی هنر ایران و هنرمندی که پس از سال ها و سال ها می آید و دوباره می خواند و هزاران نفر به دیدن او می آیند ، این جاست که نمی شود با چنین بزرگانی شوخی کرد ، نه تهمت زد و نه بی احترامی کرد چرا که هر کدام از این ها برمی گردد به خود آن شخص توهین کننده.ر
*
چند روز پیش در تلویزیون «تپش» ، من شاهد یک مصاحبه ای بودم و البته به من گفتند که تکرار این برنامه را ببین و تکرار را هم برای من ضبط کردند از تلویزوین تپش و دوستان برایم آوردند.ر
*
مصاحبه ای بود با آقای اسفندیار منفردزاده و آقای منفردزاده هنرمندی هستند بسیار قابل احترام و نه تنها دوست قدیمی من هستند بلکه برای من ارزش هنری بسیار والایی دارند . اما در بعضی از موارد هر کسی اشتباه می کند و ممکن است خواسته یا ناخواسته ، مطالبی را عنوان کند که شاید این مطالب واقعیت و حقیقت نداشته باشد.ر
*
من از سال 1986 که برنامه ی میدنایت شو آغاز به کار کرد تا به امروز که بیست و سه سال می گذرد ، بیش از صدها و صدها مصاحبه انجام داده ام . من به عنوان یک مصاحبه گر هیچ وقت هدف ام این نبوده که کسی را بیاورم مقابل دوربین بنشانم و از او سوالی بکنم که در جواب ، او بی احترامی ها و بی احترامی ها و بی احترامی ها به فرد یا افراد دیگری بکند و من همین طور ساکت بنشینم و نگاه کنم.ر
*
اگر داریم از قصد ، چنین کاری می کنیم که تلویزیون مان مطرح شود ، این چه مطرح شدنی ست؟ شما می توانید معروف بشوید اما محبوبیت با معروفیت خیلی تفاوت دارد . چرا وقتی اسم بعضی ها را که می آورند ، مردم هو می کنند؟ هو کردن مردم به خاطر چنین حرکت هایی ست برای این که به باور آن ها بی احترامی شده.ر
*
وقتی که یک ملتی ، شخصی را انتخاب می کند و باورش دارد ، اگر رسانه ای بخواهد به بهانه های مختلف و با حیله های مختلف به آن شخص توهین کند ، مردم نمی توانند این توهین را قبول کنند.ر
*
همکار من علیرضا امیرقاسمی در برنامه های «آنکات» ، همین کار را می کند ، یعنی افرادی را برای مصاحبه می آورد فقط برای این که توهین به دیگر افراد بشود و با این توهین ها ، برنامه اش مطرح بشود.ر
*
ما ایرانی ها هم متاسفانه به خاطر برخی از نکات که ضعف فرهنگی ماست به این بی احترامی ها توجه نشان می دهیم . تلویزیونی مثل تلویزیون آقای داور چرا باید امروز وجود داشته باشد؟ ما مردم وقتی از این تلویزیون ها توهین می شنویم فردای آن روز به هم می گوییم : آقا دیدی ؟ دیدی در فلان تلویزیون چه فحشی به فلان خواننده یا به آن یا به این دادند؟
*
اما آدم های واقع بین ، هیچ وقت به دنبال این حرف ها نمی روند ، هیچ وقت این برنامه ها را دنبال نمی کنند . متاسفانه بعضی از برنامه سازها یا صاحبان رسانه فکر می کنند که اگر از این طریق تلویزیون را مطرح کنیم ، معروف می شویم . بله مطرح می شوند اما به سوی منفور بودن و نه محبوب بودن.ر
*
اگر کسی به عنوان مصاحبه گر می نشیند و همین طور ساکت می ماند که هر کسی به هر صورتی و به هر طریقی و با هر عنوانی ، به اشخاص دیگر توهین کند و مصاحبه گر فقط سکوت کند ، این یک حیله است. این یکی از فن و فنون ژورنالیستی ست که بنده بیست و سه سال است که این فن را بلدم و هرگز آن را به کار نگرفتم چون با این فنون ، دیگر نمی توان شرافت و شرف کاری را معیار قرار داد.ر
*
شما می بینید وقتی تیتر برنامه ی «گروه یاران در ارتباط مستقیم» پخش می شود ، موزیک متن آن کار اسفندیار منفردزاده است و من با افتخار این موزیک را انتخاب کردم و بر روی اُپنینگ برنامه گذاشتم ، به خاطر ارادتی که به ایشان و کار هنری شان دارم و از همین جا هم سر تعظیم فرود می آورم.ر
*
اما آقای منفردزاده خواسته یا ناخواسته یا به هر دلیلی ، جلوی دوربین می نشیند و می گوید که آقای کیمیایی فقط دوست خانم گوگوش بودند ، دوست پسرشان بودند
!!!!
ر
*
*
*
*
ببینید من تعجب می کنم که چرا خانم گوگوش باید در مقابل چنین صحبت هایی سکوت کنند؟؟؟... ولی من ِ صاحب رسانه خودم را مسئول می دانم که مسائلی را که در رسانه ای یا رسانه هایی دیگر اتفاق می افتد و مطرح می شود را به شکل صحیح آن با شما مردم در میان بگذارم.ر
*
آقای مسعود کیمیایی همسر رسمی خانم گوگوش بودند . مسعود کیمیایی برای خودش نام و رسمی دارد ، کارگردان سینماست و فیلم های بسیار زیبایی ساخته ، به ویژه زمانی که با بهروز وثوقی کار می کرد که کارنامه ی اصلی کار ایشان ، زمانی ست که با بهروز وثوقی کار می کردند ، اما به هر حال ایشان یک کارگردان صاحب نام هستند.ر
*
زمانی که آقای کیمیایی وارد «کانادا» می شوند آن جا دیگر مسعود کیمیایی نیست ، آن جا می شود مسعود کیمیایی همسر خانم گوگوش ... و این مسئله برای ایشان یک مقدار ناراحت کننده بود و زمانی که آقای مسعود کیمیایی به ایران بازگشتند ، طلاق ایشان و همسرشان خانم گوگوش از طریق آقای دکتر سیروس مشکین صادر می شود که البته این طلاق نامه توسط دوست مشترک ما به ایران فرستاده شد و نزد آقای کیمیایی برده شد و آقای مسعود کیمیایی هم این طلاق نامه را امضا کردند و از همسرشان خانم گوگوش به طور رسمی و قانونی جدا شدند.ر
*
آقای دکتر سیروس مشکین در امریکا هستند و یکی از وکلای معروف و بنام اند و ایشان در امر طلاق ، وکیل خانم گوگوش در امریکا بودند و این طلاق در زمان وکالت ایشان صورت گرفت.ر
*
اما دیگر چه چیزی می شود برای خانم گوگوش شاه ماهی هنر ایران پیدا کرد؟ بعد از آن مسائلی که بین خانم گوگوش و تلویزیون تپش و علیرضا امیرقاسمی پیش آمد و همه نیزمطلع هستند ، خانم گوگوش در دادگاه برنده می شوند و هزینه ای که تلویزیون تپش به عنوان جریمه باید به خانم گوگوش می پرداختند توسط شرکت گُلد لاین به حساب خانم گوگوش واریز شد ، اما هیچ وقت خانم گوگوش در هیچ مصاحبه ای ، در هیچ جایی ، این مسئله را عنوان نکردند که در این دادگاه ، تلویزیون تپش باخت ، علیرضا امیرقاسمی باخت و مجبور شدند از نظر قانونی مبلغی را به خانم گوگوش پرداخت کنند.ر
*
درست نیست که رسانه ای بنشیند و افرادی را بیاورد که یک روز به بهروز وثوقی ، یک روز به داریوش ، یک روز به گوگوش و کسانی که اسطوره هستند ، بی احترامی کنند ، توهین کنند به خاطر این که تلویزیون شان مطرح شود.ر
*
درست نیست که فردی را بیاورند یا هنرمندی را بیاورند که در مصاحبه بگوید که من گی هستم !! این برای جامعه چه ارزشی می تواند داشته باشد ؟ این بدآموزی ها به خاطر نفهمیدن و ندانستن کار ژورنالیستی و خبرنگاری هست ، برنامه ها باید برای مردم جنبه ی مثبت و آموزشی داشته باشند و گرنه اگر بخواهیم کسی را بیاوریم که به دیگری توهین کند و ما هم به خیال خودمان مطرح شویم ، این چه ارزشی دارد؟
*
وقتی تلویزیونی چنین کاری می کند، وقتی کسی را جلوی دوربین می نشاند و مصاحبه گری که دوست دارد در سکوت بنشیند یا به خاطر ندانستن و بی سواد بودن در کارش و یا از روی حیله ، فرقی هم نمی کند و هر دو یک حالت دارد ، به دیگران توهین کند ، این چه ارزشی دارد؟
*
حال که آن رسانه ، آگهی کنسرت های خانم گوگوش را ندارد و دیگر سهیم و شریک کنسرت های ایشان نیست آیا باید در هر مصاحبه ای هر بار اسم گوگوش یا مهرداد را مطرح کند؟ تا کی ؟؟
*
این مافیا بازی ها نباید در کار مصاحبه گر وجود داشته باشد ، پشت دوربین هر کاری می خواهد بکند ، اما در مقابل دوربین این کار را نکنید ، این دوربین حُرمت دارد ، چرا به باور مردم ، به عشق مردم توهین می کنید؟
*

*
مگر فردین را بیست و پنج سال کنار نگذاشتند؟ دولت جمهوری اسلامی بیست و پنج سال فردین را کنار گذاشت ، اما مردم نتوانستند او را کنار بگذارند . حالا یک تلویزیون تپش مثلن می خواهد اسطوره ای را به این صورت کنار بگذارد ؟؟؟ آن هم به خاطر مسائلی که در گذشته بوده ، به خاطر محکومیت اش در دادگاه و به خاطر این که امروز نمی تواند دستی در کنسرت های خانم گوگوش داشته باشد؟ نمی تواند دستی در برگزاری کنسرت ها یا آگهی های گوگوش داشته باشد؟ خیلی جالبه!!!ر
*
مهرداد آسمانی بارها و بارها به تلویزیون تپش گفته که آقا ویدیوهای من و خانم گوگوش را پخش نکنید ، ولی هم چنان پخش می شود!!! خیلی جالبه که خواننده ای بگوید ویدیوی مرا پخش نکنید ، ولی پخش کنند ، چرا؟ برای این که نمره بگیرد ، خُب ، ویدیوی گوگوش را پخش کردن ، یک نمره ای دارد برای تلویزیون تا ویدیوی کسی دیگر.ر
*
ببینید چه جوی دارند بازی می کنند !!! این شیوه ی خبرنگاری نیست. اگر کسی را دعوت می کنیم برای مصاحبه ، نباید توهین به شخص یا اشخاصی بشود که آن اشخاص در همان زمان آن جا حضور ندارند که پاسخگو باشند. اگر مصاحبه شونده حرفی می زند در قبال آن حرف باید از او سوال شود نه این که مصاحبه گر سکوت کند که آن شخص هر چه دل اش خواست بگوید ، اگر حُسن نیتی باشد و اگر حیله ای در کار نباشد باید که چنین باشد ، وگرنه کسی را آوردن و جلوی دوربین نشاندن و توهین کردن به این و آن که نشد مصاحبه.ر
*
اگر کسی ، هنرمندی ، در مقام اسطوره ی یک ملت قرار گرفت ، به او نزدیک نشوید برای این که با این کار دارید با شعور و باور یک ملت مقابله می کنید . باور مردم ایران حضور هزاران نفر در کنسرت دوبی بود که این همه راه را با سختی آمده بودند که گوگوش شان را حتا از فاصله ی دور ببینند و به او بگویند که ما تو را دوست داریم ، ما با تو هستیم ، اگر چه فرسنگ ها ار هم دور هستیم اما قلب های ما به هم نزدیک است.ر
*
پاینده باشید ... به امید روزهای بهتر و آینده ای روشن تر.
ر

*
نادر رفیعی
تلویزیون امید ایران
*
پنج شنبه بیست و نهم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*
*
--------------------------------------------------
*
و من و مای مخاطب، با شنیدن چنین حقایقی، با صدای بلند می گوییم:ر
*
آقای رفیعی نازنین
*
درود بر شما و وجدان کاری تان
*
با سپاس بیکران از آقای «نادررفیعی» برای واگویه ی حقیقتی
*
که باید گفته می شد، که اگر به جز این باشد هر نابلدی وهر کینه توزی
*
برای مطرح شدن،رعاجزانه دست به دامان تهمت و دروغ و توهین خواهد شد.ر
*
باشد که رسانه داران نابلد، یاد بگیرند و به شرافت کاری خود بیاندیشند
*
و مردم را خام و ساده لوح تصور نفرمایند.ر
*
ر«آنسه»ر
*
و همراهان و همدلان در
*
وب سایت «حرف»ر
*
وبلاگ «دلکده»ر
*
گروه اینترنتی «گوگوش آرت»ر
*
*ر
بیست و نهم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*

Saturday, April 12, 2008

گلایه ای بی پیرایه

*
آقای ایرج جنتی عطایی ، هنرمند گرامی!ر
*
ماه بر نیامد
*
*
*)
نوشته ی : آنسه
*
*
ساده ی ساده می نویسم ، بی منتِ هیچ واژه ی قلمبه ای و بی مدد ضیافت هیچ جمله ای ... ساده ی ساده می نویسم ، اما درست می نویسم ، اما حقیقت را می نویسم که تلخ است و گریزانیم از آن. گویا برای دیدن حقیقت به یک خوشه چشم نیاز است اما افسوس که تاکستان این همه خالی ست (1)...ر
*
در ماه دسامبر 2007 میلادی بر روی امواج اینترنت چنین جمله هایی را دیدم:ر
*
شتاب کردم که با یارانم ، با همکارانم ، با هم ترانه گانم سخن بگم و حمایتشون را جلب بکنم به سمت و سوی فریاد های به خون کشیده ی دانشجوهای دانشگاه های زادگاهمون. اونچه که در دانشگاه ها اتفاق افتاده خون آلوده کردن نگاه زادگاهمان به آینده است ...ر
*
مطلب را تا به آخر خواندم و امضای ایرج جنتی عطایی را دیدم. به ایشان درود فرستادم و هزاران آفرین گفتم به واگویه ی علنی این همه درد ، آفرین گفتم به هنرمندی که به فکر دانشجویان سرزمین اش است و در دل غربت ، سرزمین اش را به یاد دارد و به خاک اش حرمت می گذارد.ر
*
اگر چه که گفتند این اعلامیه در پی درگیری و دستگیری عده ای از دانشجویان طیف چپ نوشته شده ، اما در آن لحظه که اعلامیه ی آقای جنتی عطایی را خواندم ، راست و چپ برایم مفهوم نداشت ، مهم فریاد آزادی خواهانه ی درد آلودی بود که از تک تک جمله های این اعلامیه شنیده می شد و مرا به تحسین وامی داشت.ر
*
از نخستین کسانی بودم که این اعلامیه را در سایت حرف و وبلاگ دلکده گذاشتم و در گروه گوگوش آرت نیز اعلام کردم که ایرج جنتی عطایی چنین اعلامیه ای را منتشر کرده است ، از فراخوان ایشان حمایت کنید.ر
*
نشان این که چند ایمیل و پیام در حمایت از این اعلامیه در سایت آقای جنتی عطایی وجود دارد که خود را هوادار خانم گوگوش معرفی کرده اند و از طریق همین سایت و وبلاگ و گروه گوگوش آرت از ماجرا مطلع شده بودند.ر
*
به واقع شک نداشتم که این فراخوان ، ورای فعالیت های دیگری ست که در این زمینه صورت گرفته ، چرا که از سوی هنرمندی صاحب نام و مبارز رهبری می شود.ر
*
در ابتدای امر خبری نبود و از هنرمندان فقط داریوش و ابی حمایت خود را اعلام کرده بودند ، و بعد خانم گوگوش و مهرداد آسمانی و سپس به تدریج سایر هنرمندان نیز به این فراخوان پیوستند و به لطف خبر رسانی های این و آن ، حمایت خود را اعلام کردند و چه خوب که هنرمندان مان در صحنه ی حق طلبی حضور دارند.ر
*
زمان می گذشت و بر تعداد امضاهای حمایت افزوده می شد و این باعث خوش حالی بود که گروه زیادی برای حمایت از فراخوان یک هنرمند صف کشیده اند ، به واقع فکر می کردم که اتفاق خاصی خواهد افتاد و هنگامه ای بر پا خواهد شد ، اما فقط هر روز بر تعداد امضاهای حمایت کننده اضافه می شد و خبر جالب توجهی شنیده و خوانده نمی شد.ر
*
به جز امضاهای هنرمندان صاحب نام ، به امضاهای سایر حمایت کننده گان توجه کردم ، به راستی من نمی دانستم که ما ایرانی ها در میان خود این همه نویسنده و شاعر و نقاش و گرافیست و عکاس و ترانه خوان و ترانه نویس ، نمایش نامه نویس و فعال سیاسی داریم !! حیرت کردم و شگفت زده از خود پرسیدم : وقتی سرزمینی این همه نوسینده و شاعر و نقاش و فعال سیاسی و بازیگر آگاه دارد که پاسخگوی فراخوان یک هنرمند هستند، پس چرا این سرزمین همچنان دربه در است ؟ چرا چنین سرزمینی به روز سیاه نشسته است ؟ چرا این همه شاعر و نویسنده و نقاش و فعال سیاسی و آواز خوان و ترانه نویس و بازیگر سینما که از فراخوان حمایت کرده اند ، در سرزمین خود نیستند؟ چرا با کوله باری از آرزوهای یخ بسته ، در همه جای دنیا پراکنده اند؟
*
سرزمینی که کتاب خوان و نویسنده و شاعر و هنرمند ندارد باید به روزگارما دچار شود ، پس ما با این شرایط خوب فرهنگی و این همه شاعر و نویسنده و روشنفکر ، چرا در چنین مخمصه ای دست و پا می زنیم؟
* *
اما خُب ، درود بر این امضاها ، فراخوان خوب است و امضاها عالی ست اگر که تلاش شود که ارگان های بین المللی ، از چنین حرکتی آگاه شوند و کاری مثبت در جهت اهداف فراخوان شکل بگیرد ، که اگر بخواهد به جز این باشد ، امضاها به تنهایی تاثیر چندانی نخواهند داشت.ر
*
اما در کشاکش همین آزادی خواهی و فراخوان ، مورد غم انگیزی را نیز به چشم دیدم که بسیار مهم است. به چشم دیدم که بعضی از ایمیل ها یی که برای حمایت از این فراخوان فرستاده شده ، سانسور می شود ، حیرت انگیز است فراخوان آزادی و سانسور ؟؟ چه گونه ممکن است این دو کلمه با هم کنار بیایند؟ مگر رابطه ی آزادی و سانسور، همان نبرد ارکیده و داس نیست؟(2)ر
*
چند نفری از دوستان نیز گفتند که به جز ایمیل ، وقتی در زیر متن فراخوان در بخش وبلاگِ سایت، پیام هم نوشتیم پیام های ما اپروو نشد و حذف شد!! ر
*
متن ایمیل و پیام شان را برایم فرستادند و دیدم که به جز تشکر و حمایت از فراخوان چیز دیگری ننوشته اند ، بعضی از پیام ها بسیار زیبا و با نگارش خیلی خوب و درست نوشته شده بود و این جای سوال دارد که وقتی حتا نگارش های نه چندان خوب و گاهی همراه با غلط های املایی را هم اپروو کرده اند ، چرا پیام های خوب و درست این دوستان در سانسور مانده است؟
*
حال می توان با نگاه به نیمه ی پُر لیوان گفت که چاپ همه ی ایمیل ها به دلیل تراکم ، امکان پذیر نیست ، اگرچه که ایمیل هایی با عنوان بدون نام هم چاپ شده اند در حالی که حمایت بدون ذکر نام حامی ، اعتباری ندارد. با این همه ، ملالی نیست ، اما پیام های وبلاگ چرااپروو نشدند؟
*
این گلایه ای دوستانه است در اوج احترام گذاشتن به فراخوان آزادی دانشجویان دربند ... به باور من باید این گلایه ها گفته شود که پنهان کردن شان ، دردی را دوا نخواهد کرد.ر
*
آقای جنتی عطایی گرامی! برای شما احترام فراوان قائلم اما سوالم از شما این است که :ر
*
آیا شما از سانسور پیام ها در سایت تان اطلاع دارید؟
*
به چه دلیل وب مستر سایت شما، پیام های تشکر و حمایت عده ای را سانسور کرد؟
*
چرا عده ای حق دارند این فراخوان را امضا کنند و عده ای دیگر حق ندارند؟
*
آیا درست است که در فریادی آزادی خواهانه از همین ابتدای راه ، همه صاحب حق نباشند و باز هم مثل همیشه ، بعضی ها بر بعضی ها برتری داشته باشند؟
*
آیا برای رسیدن به آزادی ، می توان از حربه ی سانسور استفاده کرد؟
*
*
این ها سوال هایی ست که به ذهن هر آن که پیام اش سانسور شده ، آمده و این فقط گلایه ی من نیست.
ر
*
آقای جنتی عطایی گرامی ! چه باید کرد؟ دوباره باید سماع آه مان را بر پیشانی آینه تماشا کنیم؟؟
*
*
به نو کردن ماه
بر بام شدم
با عقیق و سبزه و آینه
داسی سرد بر آسمان گذشت
که پرواز کبوتر ممنوع است.ر
*
صنوبرها به نجوا چیزی گفتند
و گزمه گان به هیاهو شمشیر در پرنده گان نهادند
*
ماه
برنیامد.
(3)
ر

*
بیست وپنجم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*

توضیحات
----------------------------------------------

یک – برگرفته از شعر یک خوشه چشم – آنسه امیری

دو – برگرفته از ترانه ی به من چه ؟ - ایرج جنتی عطایی

سه - احمد شاملو – مجموعه ی شعر ابراهیم در آتش
*
*

Tuesday, April 08, 2008

شب سپید درسایت حرف

*
ر«شبِ سپید»ر
*
تازه ترین آلبوم
*
گوگوش و مهرداد
*
*
*
اطلاعات کامل در باره ی آلبوم بسیار زیبا و شنیدنی
*
شب سپید
*
در سایت
*
*
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
بیست و یکم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*

Saturday, April 05, 2008

شک می کنم

*
شیطونه میگه همه ی فرشته ها رو لو بدم ...ر
*
*
نوشته ی : آنسه
*
*
*
*
گوگوش بی هیچ تردیدی معروف ترین ومحبوب ترین آواز خوان ایرانی ست که به دلیل نوآوری و سبک خاص اش در اجرای ترانه ، نه تنها در ایران بلکه در دیگر کشورهای فارسی زبان و چندین کشور غیر فارسی زبان نیز محبوبیتی خاص دارد.ر
*
به گفته ی «آندرانیک» آهنگ ساز صاحب نام ، که سال ها با گوگوش همکاری نزدیک داشته ، گوگوش سبک اجرای ترانه های پاپ ایرانی را بر هم زد و تحولی نو در اجرای ترانه به سبک پاپ اروپایی به وجود آورد که از همان زمان تا به امروز ، سبک ابداعی او در اجرای ترانه ، مورد تقلید بسیاری از هنرمندان همزمان با وی و نیز پس از وی ، تا به امروز قرار گرفته است.ر
*
سبک اجرای آوازخوانان همدوره ی گوگوش ، همه مثل هم بود اما گوگوش با خلاقیت و نوآوری که در اجرای ترانه دارد ، سبک منحصر به فرد خود را دنبال می کند.
ر
*
مهم ترین ویژه گی اجراهای گوگوش ، قدرت و توانایی او در اجرای هر نوع موسیقی است که این مورد ، در اجراهای دیگر آوزاخوانان دیده نمی شود.ر
*
ترانه ی شک می کنم از آلبوم شب سپید ، کار بسیار زیبایی ست با شعر زیبای شهیار قنبری ، آهنگ دلنشین و مناسب مهرداد آسمانی و تنظیم خوب اندی جی ، که تحولی در اجراهای گوگوش به وجود آورده است.ر
*
متن ترانه، اعتراضی جانانه و هنرمندانه است به حکومتی که شاعر، آن را خلیفه نشین می خواند. برای نشان دادن کهنه گی و پوسیده گی حکومت خلیفه نشین ، شاعر از واژه های کهنه و مناسب حال خلیفه نشین استفاده کرده است واژه هایی چون رمال ، خطیب ، حاکم ، فلک کردن.ر
*
متن ترانه بسیار تازه و زیباست با ترکیب های بدیع ، اصطلاحات روز مره مانند آجر کردن نان و از ما بهترون ، آوردن جناس ، مراعات نظیر و استفاده ی بجا از تضادهای بسیار زیبا ،که در واقع تصویری ست از آن چه که هر روز می بینیم و نمی بینیم .ر
*
کل تضادی که از جای جای ترانه شنیده می شود ، اعتراضی هنرمندانه است به خلیفه نشینی که سی سال با رقصاندن مردم به ساز خود سرگرم است . تضادهای بسیار مناسب برای اعتراضی خوش آهنگ به این که من نمی خواهم با ساز تو برقصم ، من می خواهم تازه شوم و تاکید آهنگ ساز بر این اعتراض با تکرار کردن دل خواسته های شاعر ، در واقع باعث تاکید و مهم نمایی حس شاعر شده و حال و هوای اعتراضی تازه ای در ترانه به وجود آورده است:ر
]
*
دلم می خواد روز عزا پیرهن قرمز تن کنم
*
پیرهن قرمز تن کنم
*
به زور نور ساز خوش شبکده رو روشن کنم
*
شبکده رو روشن کنم
*
نیزار بیزارو می خوام به میکده مهمون کنم
*
به میکده مهمون کنم
**
می خوام شب یلدامونو چله ی تابستون کنم
*
چله ی تابستون کنم
*
*
مهرداد با درک درست متن ترانه و حس شاعر ، فضا سازی بسیار مناسبی هماهنگ با متن ایجاد کرده که سبب خلق یکی از زیباترین ملودی های امروز شده است. ملودی شک می کنم بسیار مدرن و تازه است که بستر بسیار مناسبی برای متن ترانه گشته و واژه های ترانه مانند آب زلال رودخانه ، بر روی آن حرکتی موزون دارند.ر
*
اجرای بسیار زیبای گوگوش ، حس شاعر و آهنگ ساز را به راحتی به مخاطب منتقل می کند آن چنان که وقتی می خواند: دلم می خواد روز عزا پیرهن قرمز تن کنم ، کلمات را به نحوی بیان می کند که مخاطب دلیل تن کردن لباس قرمز را در روز عزا درک می کند ، هم چنان که چله ی تابستان شدن شب یلدا را می بیند.ر
*
گوگوش برای نخستین بار در این ترانه رپ کرده است ، رپ خوانی بسیا زیبای گوگوش ، نه مانند هر رپ خوانی ، که ویژه ی خود اوست. گوگوش در طی دوران فعالیت هنری خود از ابتدا تا به اکنون ، همیشه جرات و جسارت کار تازه را داشته است و این بار نیز بسیار پُرتوان و با اعتماد کامل به ایده ی آهنگ ساز، رپ به این زیبایی اجرا کرده است.ر
*
به جرات می توان گفت که هیچ کدام از آوازخوانان همدوره ی گوگوش ، توان انجام چنین اجرایی را ندارند ، آن ها هر یک در اجرای مخصوص به خود مهارت یافته اند و توانایی هر اجرایی را ندارند. و این ویژه گی فقط مخصوص گوگوش است.ر
*
علاوه بر رپ ، گوگوش با دیگر نوع خواندن اش و با تحریرهای زیبا، همه ی حس ترانه را به راحتی به مخاطب منتقل می کند ، به ویژه در تکه هایی از ترانه که پیام شاعر را می رساند ، این انتقال به زیبایی و بسیار روان انجام می گیرد و ضرباهنگ واژه ها را آن چنان حفظ می کند گویا که خود آن ها را سروده است ، مانند خواندن این تکه از ترانه:
ر
*

غریبه دشمن تو نیست
رمال بیدل دشمنه
وقتی که شلاق می زنه
این خودشه که می شکنه

*
سازهایی که در این ترانه به کار گرفته شده ، به زیبایی ترانه افزوده است. شک می کنم ترانه ای ست امروزین و مدرن ، که به حاکمیت سرزمین من و تو با لحنی نو اعتراض می کند. این اعتراض نه فقط از متن ترانه ، که از تک تک ملودی ها و نوای سازها به گوش می رسد و صدای زیبای گوگوش با قدرت آن را به من و تو و ما منتقل می کند.ر
*
سپاسی و درودی دوباره و بیکران بر گوگوش ، مهرداد آسمانی ، شهیار قنبری و اندی جی.ر
*
*
*هیجدهم فروردین ماه 1387 خورشیدی
*ر