تازه ترین ترانهی مهرداد
عاشقانهترین لحظهها
*
نوشتهی: مریم
*
*
بهار 88 برای من بیهیچ مقدمهیی از راه رسید، میگویم بیهیچ مقدمه، چون آنقدر گرفتار مسایل گوناگون زندهگی بودم که ورق خوردن تقویم را نمیدیدم و حواسام به شمارش روزها نبود. لحظههای آخرسال، بدوبدو هفتسین را چیدم و سر و وضعام را مرتب کردم و درست چنددقیقه پیشاز تحویل سال، کنار هفتسین به نیایش نشستم و همزمان با خودم فکر میکردم که همهی این برنامهها و رسم و رسومی که ما برای شروع سال نو داریم چه معنی دارد وقتی مردم ما عادت به تازه شدن ندارند؟ وقتی همه هنوز به همان عادت و اندیشههای کهنه چسبیدهاند و هیچ تلاشی برای خانهتکانی فکری و روحی و فرهنگی نمیکنند، این خانهتکانیهای ظاهری دمعید چه معنایی دارد؟
*
با این پرسشها سرگرم بودم که ناگهان صدای تیک تیک ثانیهها، لحظه را به سال نو وصل کرد، سال نو شد و بی آنکه به پاسخی برای این پرسشها رسیده و معنایی برای اینهمه جنبوجوش بیخود مردم در آستانهی سال نو پیدا کرده باشم، برای دید و بازدید عید راهی منزل مادر شدم.ا
با این پرسشها سرگرم بودم که ناگهان صدای تیک تیک ثانیهها، لحظه را به سال نو وصل کرد، سال نو شد و بی آنکه به پاسخی برای این پرسشها رسیده و معنایی برای اینهمه جنبوجوش بیخود مردم در آستانهی سال نو پیدا کرده باشم، برای دید و بازدید عید راهی منزل مادر شدم.ا
*
مادر را که دیدم از گونههای گُلانداخته و چشمهای خیساش خواندم که موقع تحویل سال، همهی دللتنگیهایش را گریسته است. گفتم: چرا گریه کردی، حالا که موقع شادیه؟! گفت: مهرداد یه مناجات خونده، الان کانال شبخیز پخش کرد. خیلی سوز داشت. اونو که گوش کردم دیگه نتونستم گریه نکنم. مناجاتاش خیلی قشنگ بود، معلوم بوداز ته دلش میخوند.ر
*
با این که مدتها بود عمدن از تماشای برنامههای شبکههای فارسیزبان آنسوی آبها دوری میکردم، با این حرف مادرم و این همه تعریف او از کار تازهی مهرداد، کنجکاو شدم برای دیدن و شنیدن آن، پای این بیستو چهارساعتههای بهشدت تماشایی و جذاب بنشینم و از برنامههای بهشدت تر و تازه و نوی این تلویزیونها بهره مند شوم!!! واقعن برای من جای سوال دارد که این تلویزیونها چرا نوروز را جشن میگیرند و برنامهی ویژهی نوروزی تهیه میکنند وقتی هیچ چیز نویی برای ارایه ندارند؟؟!!!ا
با این که مدتها بود عمدن از تماشای برنامههای شبکههای فارسیزبان آنسوی آبها دوری میکردم، با این حرف مادرم و این همه تعریف او از کار تازهی مهرداد، کنجکاو شدم برای دیدن و شنیدن آن، پای این بیستو چهارساعتههای بهشدت تماشایی و جذاب بنشینم و از برنامههای بهشدت تر و تازه و نوی این تلویزیونها بهره مند شوم!!! واقعن برای من جای سوال دارد که این تلویزیونها چرا نوروز را جشن میگیرند و برنامهی ویژهی نوروزی تهیه میکنند وقتی هیچ چیز نویی برای ارایه ندارند؟؟!!!ا
*
این یکی دوروزی که پای برنامههای این تلویزیونها نشستم جز تکرار مکرارت چیزی ندیدم و نشنیدم. اما بین همهی گفتوگوهایی که در دو روز نخست سال نو، به بهانهی دیدن کار تازهی«مهرداد» دیدم و شنیدم، از گفتوگوی پیروز خوشام آمد واز گفتوگوی لیلا فروهر در تلویزیون امید ایران. هر دو لحظههای زیبایی را رقم زدند، پیروز با گیتارش و اجرای زندهی دو ترانهی تازهاش و لیلا فروهر با اجرای زندهی یک ترانهی قدیمی از«گلچین» حال و هوای عید را زیباتر کردند.ا
این یکی دوروزی که پای برنامههای این تلویزیونها نشستم جز تکرار مکرارت چیزی ندیدم و نشنیدم. اما بین همهی گفتوگوهایی که در دو روز نخست سال نو، به بهانهی دیدن کار تازهی«مهرداد» دیدم و شنیدم، از گفتوگوی پیروز خوشام آمد واز گفتوگوی لیلا فروهر در تلویزیون امید ایران. هر دو لحظههای زیبایی را رقم زدند، پیروز با گیتارش و اجرای زندهی دو ترانهی تازهاش و لیلا فروهر با اجرای زندهی یک ترانهی قدیمی از«گلچین» حال و هوای عید را زیباتر کردند.ا
*
هرچه هم دنبال هلن و مارتیک گشتم، پیداشان نکردم. نمیدانم مصاحبهای نداشتند، یا داشتند و من ندیدم، من عاشق صدای این دو هنرمند هستم. اما سرانجام بعد از همهی این گشتو گذارها بین برنامه های نوروزی تلویزیونها ، شنبه شب، یکم فروردین، به گفتوگوی مهرداد با تلویزیون ایران و مناجاتاش رسیدم که بهنظرم این گفتوگو بهترین گفتوگوی نوروزی امسال بود. مختصر و مفید، کوتاه اما پُر از حرف و پُراز تازهگی. به ویژه این تکه از حرفهای مهرداد را بسیار دوست داشتم که گفت:ر
*
در سال 87 به هرچیزی که دلام میخواست با سیاست و آرامش رسیدم و با کسانی جدیدن آشنا شدم که سالها بود میشناختمشون. سال 87 سال بسیار خوبی برای من بود، سالی بود که حتا اقتصاد امریکا هم خودشوعریان نشون داد، همهچیز خودشو عریان نشون داد و این بسیار خوبه که آدم با حقیقت هرچیزی آشنا بشه. این حالت که پیش میاد، سازندهگی راحتتره و فکر میکنم سال 88 سال سازندهگی باشه و سالی باشه که ویرانیها را بشه جبران کرد.ر
در سال 87 به هرچیزی که دلام میخواست با سیاست و آرامش رسیدم و با کسانی جدیدن آشنا شدم که سالها بود میشناختمشون. سال 87 سال بسیار خوبی برای من بود، سالی بود که حتا اقتصاد امریکا هم خودشوعریان نشون داد، همهچیز خودشو عریان نشون داد و این بسیار خوبه که آدم با حقیقت هرچیزی آشنا بشه. این حالت که پیش میاد، سازندهگی راحتتره و فکر میکنم سال 88 سال سازندهگی باشه و سالی باشه که ویرانیها را بشه جبران کرد.ر
*
باید اعتراف کنم که این نگاه مثبت واین روحیهی مقاوم مهرداد را بیاندازه دوست دارم و خوشحالام که میشنوم سال 87 را با همهی اتفاقهایش سال خوبی میداند. حقیقت ِخیلیها دراین یکی دوسال برای من و ما برهنه شد.ر
باید اعتراف کنم که این نگاه مثبت واین روحیهی مقاوم مهرداد را بیاندازه دوست دارم و خوشحالام که میشنوم سال 87 را با همهی اتفاقهایش سال خوبی میداند. حقیقت ِخیلیها دراین یکی دوسال برای من و ما برهنه شد.ر
*
همانطور که من هم پیشتر در پیامهایم در همین وبلاگ نوشته بودم این بهترین اتفاقی است که در زندهگی هرکسی رخ میدهد، این که آدم با حقیقت هرچیزی آشنا بشود، همانطور که مهرداد هم گفت، این عریان شدنها زیباست. مثال عریانی اقتصاد امریکا، مثال بسیار جالبی بود و هرکسی هوشیارتر بود، به مقصود مهرداد پی برد. مهرداد در سال هشتادوهفت حقیقت خیلیها را عریان دید و من در مردادماه سال هشتادوشش.ا
*
امروز که به گذشته مینگرم، با خودم میگویم کاش من هم صبر و تحمل مهرداد را داشتم و در زمانیکه حقیقت خیلیها را عریان دیدم، سکوت میکردم و باسیاست و آرامش به خواستهام میرسیدم. اما من مثل مهرداد صبور نبودم. دیدن حقیقت ِبرهنه یا برهنهگی حقیقت ِکسی که سالها عاشقانه میپرستیدماش چنان مرا بهوحشت انداخت و درهم شکست که جز فریاد کشیدن چارهیی نداشتم.ا
امروز که به گذشته مینگرم، با خودم میگویم کاش من هم صبر و تحمل مهرداد را داشتم و در زمانیکه حقیقت خیلیها را عریان دیدم، سکوت میکردم و باسیاست و آرامش به خواستهام میرسیدم. اما من مثل مهرداد صبور نبودم. دیدن حقیقت ِبرهنه یا برهنهگی حقیقت ِکسی که سالها عاشقانه میپرستیدماش چنان مرا بهوحشت انداخت و درهم شکست که جز فریاد کشیدن چارهیی نداشتم.ا
*
وقتی این حرفهای مهرداد را شنیدم و خاطرات این یکی دو سال خودم و آنسه را مرور کردم یاد یک ضربالمثل زیبای چینی افتادم که میگوید: وقتی کسی را بیش از اندازهی واقعیاش بزرگ کنی، کوچکترین عمل احمقانهاش، بزرگترین ضربه برای تو خواهد بود. با تکیه بر این حرف، اشتباه شاید از ما بود، از ما که کسانی را بیش از اندازهی واقعیشان بزرگ کردیم و بزرگترین ضربه را هم از کوچکترین اعمال احمقانهی آنها خوردیم. اما خوبی زندهگی همین است که میگذرد و روزگار نو میشود.ا
وقتی این حرفهای مهرداد را شنیدم و خاطرات این یکی دو سال خودم و آنسه را مرور کردم یاد یک ضربالمثل زیبای چینی افتادم که میگوید: وقتی کسی را بیش از اندازهی واقعیاش بزرگ کنی، کوچکترین عمل احمقانهاش، بزرگترین ضربه برای تو خواهد بود. با تکیه بر این حرف، اشتباه شاید از ما بود، از ما که کسانی را بیش از اندازهی واقعیشان بزرگ کردیم و بزرگترین ضربه را هم از کوچکترین اعمال احمقانهی آنها خوردیم. اما خوبی زندهگی همین است که میگذرد و روزگار نو میشود.ا
*
در این عاشقانهترین لحظهها
پریشاندلان با زبان دعا
بگویید باهم خدایا خدا
خدایا به این وقت وساعت قسم
به غمگیندل بیبضاعت قسم
خدایا به داد فقیران برس
به داد دل دردمندان برس
در این عاشقانهترین لحظهها
پریشاندلان با زبان دعا
بگویید باهم خدایا خدا
خدایا به این وقت وساعت قسم
به غمگیندل بیبضاعت قسم
خدایا به داد فقیران برس
به داد دل دردمندان برس
به سوز دل مادر داغدار
به داد اسیران یتیمان برس
زن در قفسمانده آزاد نیست
نفس میکشد نای فریاد نیست
خدایا خدایا به دادش برس
جوان مرغک بال و پر بسته است
به رویای آینده دل بسته است
جوانان ایران سرافراز کن
پروبالشان را خودت باز کن
به داد اسیران یتیمان برس
زن در قفسمانده آزاد نیست
نفس میکشد نای فریاد نیست
خدایا خدایا به دادش برس
جوان مرغک بال و پر بسته است
به رویای آینده دل بسته است
جوانان ایران سرافراز کن
پروبالشان را خودت باز کن
*
این مناجات زیبا به دل منهم نشست و گونههای مراهم مثل گونههای مادرم، تر کرد. درود میفرستم به جهانبخش پازوکی وکلام زیبایش که به سادهترین شکل ممکن از دل ِهمهی ما با خدا سخن گفته، و یک خسته نباشید بلند بالا به مهرداد برای اجرا و ملودی زیبا و سنگین این کار و درود بر منوچهر چشمآذر برای تنظیم زیبای آن.ر
این مناجات زیبا به دل منهم نشست و گونههای مراهم مثل گونههای مادرم، تر کرد. درود میفرستم به جهانبخش پازوکی وکلام زیبایش که به سادهترین شکل ممکن از دل ِهمهی ما با خدا سخن گفته، و یک خسته نباشید بلند بالا به مهرداد برای اجرا و ملودی زیبا و سنگین این کار و درود بر منوچهر چشمآذر برای تنظیم زیبای آن.ر
*
نام عاشقانهترین لحظهها نام بسیار زیبایی است که برای اینکار انتخاب شده، میدانم که خیلیها مثل مادر من، درست پیش از تحویل سال، عاشقانهترین لحظهها را همراه این مناجات، با خدای خودشان جشن گرفتند.ر
*
*
مریم
پنجم فروردین ماه 1388 خورشیدی
*