از کان و از مکان، پی ارکانم آرزوست
*
*
*با همهی اندوهی که از درگذشت هنرمند متعهد و وطنپرست آقای«رضا فاضلی» دارم، امروز به مورد غمانگیزی برخوردم که اندوهام را دوچندان کرد و آن دیدن تلاشی غمبار بود برای پایینکشیدن یک هنرمند مردمی، جهت بالابردن هنرمندی دیگر، اگرچه نادانسته و حماقتوار!!ر
*
در برنامهی«دو روز اول» صدای امریکا، زمانیکه از خانم گوگوش سوال شد که چرا عدهای میتوانند دربخش پیامهای وبلاگ شما پیام بگذارند و عدهای چنین اجازهای ندارند؟ ایشان پاسخ دادند که وبلاگ من مقرراتی دارد که اگر آن مقررات رعایت نشود، پیامشان بر روی صفحهی وبلاگ نخواهد آمد!!!ر
*
هربیننده و شنوندهای حتمن پیش خود تصور میکند که لابد یکی از این مقررات، عدم توهین به شخص یا اشخاص مختلف است. اما نه، اینگونه نیست. در وبلاگ خانم گوگوش پیش ازاین نیز به چند هنرمند توهین شده بود که پیامهای حاوی توهین، از مرز مقررات عبور کرده و برروی صفحه جا خوش کرده بودند. منظور خانم گوگوش از مقررات مسایل دیگری بود که حتا خودشان نیز خجالت کشیدند مطرح کنند.ر
*
توهین کردن فقط نوشتن کلمات یا جملههای خارج از عرف اخلاقی واجتماعی ویا ناسزا نیست، گاهی ممکن است جملههایی نوشته شود که در ظاهر، کلمات زشت و رکیک نیز با خود بههمراه نداشته باشد، اما مضمون پیام، صددرصد توهین باشد. به این نمونه توجه کنید، نمونهیغمانگیزی است اما تشریح چنین مواردی برای بهنمایش گذاشتن مقررات وبلاگ یک هنرمند لازم است:ا
*
این عین پیامیست که دروبلاگ خانم گوگوش از حدومرز مقررات عبورکرده و ویزای برصفحه نشستن گرفته است:ا
چند سال پیش من در ختم شادروان فردین که در مسجد بلال حبشی بود شرکت کردم که البته ضمن احترامی که همیشه برای آقای فردین قائل بودم ولی بیشتر رفته بودم که شاید گوگوش را در آنجا ببینم و یا خبری ازشون بگیرمو مثل اینکه اکثر مردمی که در آن مراسم شرکت کرده بودن همین هدف رو داشتندچون یکسره سراغ گوگوش رو میگرفتند و تا تازه واردی از راه میرسید عده ای فریاد میزند گوگوش و همه جمعییت روی سرو کله هم میریختند به طوری که یکی ازاقوام آقای فردین ناراحت شد و گفت اینها برای ختم نیامدن فقط آمدن گوگوش رو ببینندو با صدای بلند به همه گفت که گوگوش دیروز به منزل آقای فردین آمدن و امروز اینجا نمیان و جمعییت ناخوداگاه و با صدای بلند ویکصدا گفتند آ…………….خ ا
*
چه باید گفت؟ چه میتوان گفت؟ اصلن غمانگیز است و تاسفآور. پس یعنی آن جمعیت میلیونی که برای تشییعپیکر زندهیاد فردین رفته بودند، بهخاطر فردین نبود؟ برای دیدن خانم گوگوش بود؟ این چه درکیست؟ این چه شعوریست؟ این قانون کدامین سرزمین است که برای بالا بردن یک هنرمند، دیگری را با توهین کردن به پایین بکشند؟ این رسم کدامین مملکت است که شعور چند میلیون ایرانی را که بهخاطرعشق به فردین و نشان دادن این عشق به نظامی که او را قدغن کردهبود، به خیابانها آمده بودند را به بازی بگیرند؟ این آیین کدامین قلمرو است که سیل جمعیتی که برای بدرقهی نماد جوانمردی و معرفت سینمای ایران آمده بودند را به حساب هنرمندی دیگر بگذارند؟
*
شاید که خانم گوگوش نیاز داشته باشند به اینگونه تعریف و تمجیدهای تاسفانگیز، شاید که برخی هواداران ایشان احساس میکنند که به هر طریقی شده باید هنرمندشان را بالا بکشند حتا به قیمت توهین کردن به هنرمندی دیگر ونیز توهین به شعور مردم، حتمن چنین نیازی را حس میکنند که دستبه دامان چنان پیامهای شرمآوری میشوند.ر
*
حتمن چنین نیازی را بهشدت حس میکنند که از بام تا شام با نامهای جعلی و تکثیرشده، به این تلویزیون وآن تلویزیون ایمیل میزنند که شما را بهخدا با هنرمند ما مصاحبه کنید، آقای بهزاد بلور! خواهش میکنیم بروید به خانهی خانم گوگوش و با او مصاحبه کنید!!! برنامهی زنامروز! فلان تاریخ روز تولد هنرمند ماست، خواهش میکنیم که از او بگویید، دربارهی او بگویید و با او مصاحبه کنید!!! لابد نیاز مبرم به این مصاحبهها هست. حتمن نیاز مبرم به مطرح بودن و دیدهشدن هنرمند موردنظرهست و متعاقب آن حتمن نیاز مبرم هست که بگویند جمعیتی که برای مراسم ختم زندهیاد فردین به مسجد آمده بودند، در واقع برای او نبود، آمده بودند که گوگوش را ببینند و وقتی متوجه شدند که گوگوش نمیآید، همه باصدای بلند و یکصدا گفتند آخ!!!ر
*
البته به نظر من که هوادار گوگوش نیستم، ایشان برای دیدهشدن و مطرح بودن نیازی به این کارها ندارد، اما از دیدگاه هواداران حتمن چنین نیازی وجود دارد، چرا که عملکردشان اینگونه نشان میدهند و حیرتانگیزتر از عملکرد هواداران، مقررات وبلاگ خانم گوگوش است که توهین و تحمیق مردم، به راحتی از خط قرمزش عبور میکنند و بر روی صفحه به تماشا مینشینند.ر
*
با این حساب عجب خوشاقبال بودند زندهیادان«ارحام صدر» و«خسرو شکیبایی» که زمانی از دست رفتند که خانم گوگوش در امریکا بودند، وگرنه لابد تعدادجمعیت مراسم آن زندهیادان را نیز بهحساب دیدن خانم گوگوش میگذاشتند!!!ر
*
چهقدر برای یک هنرمند ضروریست که هواداران باشعور داشته باشد!! هوادار باشعور و آگاه، هنرمند را بالا میکشد و هوادار فاقد درک و شعور، هنرمند را با سر به زمین میزند، چرا که هنر را نمیشناسد و به ارزش هنرمند واقف نیست و اصلن نمیداند ارزش یک هنرمند به چه نکات و مواردی وابسته است، بنابراین فقط برای اینکه هنرمند او را ببیند هر کاری میکند، فقط به این دلیل که به چشم هنرمند دیده شود و بگوید ما هم هستیم، به ما هم نگاه کن!ا
اما پرسش اساسی اینست که چهگونه است پیام غمانگیز چنین هوادار ناآگاهی، بر صفحهی وبلاگی صاحبمقررات و قانونمند!! مینشیند؟ آن را دیگر باید از خانم گوگوش و واضعین مقررات وبلاگ ایشان پرسید!! واقعن چرا؟؟*
آنسه
بیستوپنجم فروردینماه 1388 خورشیدی
*