گفتوگویی تازه
*
امید که گوگوش در گفتوگوی زندهی هفتهی آینده که در استودیوی صدای امریکا انجام خواهد شد، حرف تازهای برای گفتن داشته باشد و این گفتوگو به شکل تکرار مکررات و وقتکُشی نباشد.ر
*
گفتوگوی زنده، به گفتوگویی گفته میشود که تعداد زیادی از پرسشها به شکل فیالبداهه مطرح شود و بحثهایی پیش بیاید که از پیش هماهنگ نشده باشد، به عبارتی میتوان گفت موضوعات و بحثهای غیرقابل پیشبینی در گفتگوی زنده اتفاق میافتد. مهم نیست که هنرمند از بحثهای به میان آمده ناراحت بشود یا نشود، چون هدف از گفتگوی زنده، خوشحال کردن یا بدحال کردن هنرمند نیست و اگر قرار باشد هنرمندی از عنوان شدن مبحثی در یک گفتوگو ناراحت شود، با این ظرفیت پایین اخلاقی، بهتر است که اصلن گفتوگویی انجام ندهد.ر
*
گفتوگوی زنده، ویژهگیهای خاص خود را دارد. نباید از پیش تعیین شده باشد، همهی بینندهگان برنامه باید بتوانند با آزادی تماس تلفنی داشته باشند و پرسشهای خود را مطرح کنند. «من ناراحت میشوم و او ناراحت میشود» در یک گفتوگوی زنده، معنایی ندارد که اگر بهجز این باشد، میتوان با هماهنگی لازم، آنچنانکه کسی ناراحت نشود، گفتوگو را قبلن ضبط و بعد پخش کرد. به این طریق کسی دلخور نخواهد شد، اما فایدهی چنین گفتوگویی چیست؟ گفتوگوی ضبط شده، یعنی گفتوگوی فرمایشی، سفارشی یا چیزی شبیه به این. میتوان حتا بخشهای ناراحت کننده را ادیت کرد و میتوان هر کار دیگری هم انجام داد.ر
*
به همین دلیل من وامثال من و هر کسی که برای شعور خود احترام قایل است، گفتوگوی فرمایشی و سفارشی را نمیپذیرد و اصلن آنرا گفتوگو نمیداند.*ا
*
صدای امریکا رسانهای حرفهایست. گفتوگوهایی که در این رسانه انجام میشود، گفتوگوهایی زنده هستند. بنابراین صدای امریکا میداند که چهکار میکند و نیازی به توصیه و سفارش به این رسانه نیست.ر
*
آقای فرهودی گرامی نیز یک مصاحبهگر حرفهای هستند. من از گفتوگوی قبلی ایشان با گوگوش بسیار خوشام آمد، یعنی اینکه بسیار حرفهای عمل کردند و نشان دادند که کارشان را بلدند. گفتوگو با آقای ابی هم یک گفتوگوی زنده و خوب بود.ا
*
هدف من از نوشتن این مطلب این است که بگویم تعدادی اندک از فنهای اینترنتی گوگوش که در یک گروه بسیار کوچک اینترنتی دورهم جمع شدهاند و به ضرص قاطع، هیچکدام هم در عمرشان یک کتاب درست و حسابی نخواندهاند، نه از تاریخ هنر اطلاعی دارند، نه موسیقی میشناسند، نه از شعر و ترانه سردرمیآورند و نه سواد اجتماعی درست و حسابی دارند و در واقع کسانی هستند که از موسیقی و ترانه، فقط گوگوش را میشناسند، آن هم نه هنرش را و ترانهخوانیاش را بلکه بیشتر به فکر جمعآوری عکسها و ویدیوهای اویند و نیز مدل مو و مدل لباس و کفش و اینکه گوگوش در فلان کنسرت با فلان لباسی که پوشیده بود، از چه رنگ کمربندی استفاده کرده بود!! چنین کسانی دارند برای آقای فرهودی که یک مجری تلویزیونی حرفهای هستند که صدها مصاحبه انجام دادهاند، تکلیف تعیین میکنند که برای گفتوگو با گوگوش چه بکند و چه نکند و چه بپرسد.ا
*
جالب اینجاست که همان تعداد اندک در همان گروهکشان، هر کدام با دهها آیدی جعلی، برای آقای فرهودی ایمیل میفرستند و نسبت به گوگوش اظهار عشق میکنند!! فقط به این دلیل که به آقای فرهودی نشان بدهند که همهی ایران از عشق به گوگوش لبریز و درحال فنا هستند!! اگر کسی هم ایمیلی در انتقاد از گوگوش بفرستد حتمن دشمن است و حسود است و میخواهد گوگوش را خراب کند!!!ا
*
منظور این تعداد هوادار اینترنتی اندک این است که اگر ایمیل انتقادآمیزی رسید، آقای فرهودی آنرا مطرح نکند، ویدیو و ترانه هم پخش نکند، بحث سیاسی هم ممنوع، باز گذاشتن خط تلفن هم قدغن، فقط و فقط ایمیلهای فدایت شوم این گروه خوانده شود و ابراز عشق بیکرانشان، که گفتوگو برای گوگوش خوشایند و فرحآور باشد!!! و باقی بینندهگان هم همه هیچ!! یعنی اینکه در چنین اوضاع و احوال سیاسی غمانگیزی، یکی دوساعت وقت یک رسانهی سیاسی و وقت مردم گرفته شود فقط برای پخش قربان صدقههای یک گروهک!! یعنی حیرتانگیز است!!!ا
*
این حرفها عین واقعیت است و این گروهک با ایمیل به آقای فرهودی گوشزد!! میکنند که چه بکند و چه نکند. من چند نمونه از سفارشنامههای اعضای این گروهک گوگوشی را در اینجا میآورم تا خود بخوانید و قضاوت کنید:ا
*
کسی بهنام امین به تاریخ سیویکم می، در ایمیلی خطاب به دوستان همگروهاش چنین مینویسد:ا
*
دیشب مصاحبهی آقای ابی را در دو روز اول دیدم. بهنظرم اومد که باید درخواستهای دیگهای هم اگر موافقید، به آقای فرهودی بدهیم. و درخواست مهم اینه که خصوصن با توجه به اینکه زمانی تا انتخابات نمونده، برنامه زیاد سیاسی نشه و بهجای سوالات سیاسی، بیشتر به سوالاتی که در مورد هنر و کار خانم گوگوش هست، پرداخته بشه.ا
*
مورد دیگه اینکه امیدوارم در این مصاحبه هم ارتباط تلفنی وصل نکنند. چون قابل پیشبینی نیست که کسیکه میره روی خط، واقعن کی هست؟ میدونین که!ا
*
جالب است که نوشتهاند باید درخواستهای دیگری هم به آقای فرهودی بدهیم!!! این نشان میدهد که پیش از این ایمیلها نیز در باب این گفتوگو دستورالعملهای لازم را به آقای فرهودی داده بودند و اینک پس از دیدن گفتوگوی ابی، ضرورت دارد که علاوه بر درخواستهای پیشین، یکسری درخواست جدید هم بدهند!!!ا
*
این شخص و دوستاناش هنوز یاد نگرفتهاند که برای گفتوگوی زنده نباید تعیین تکلیف کرد که چه بحثی پیش بیاید، چه گفته شود و چه گفته نشود... به راستی چرا نباید بحث سیاسی هم پیش بیاید؟ مگر چه اشکالی دارد؟ و چرا نباید ارتباط تلفنی برقرار شود؟ از چه میترسند این جماعت؟ چه تفاوتی میکند که چه کسی پشت خط تلفن است؟ مهم سوالیست که مطرح میشود، شناسنامهی شخص تلفنکننده، به چه درد مردم میخورد؟
*
بعد خانمی به نام نینا در پاسخ به این ایمیل چنین مینویسد:ر
*
خیلی باهات موافقام امین جان، حتمن باید این دو موضوع را به آقای فرهودی گوشزد کنیم.ر
*
گوشزد کنیم!!! مگر آقای فرهودی خودشان بلد نیستند باید چهکار کنند که چند نفرنابلد در کاررسانهای، به ایشان گوشزد کنند؟؟؟
*
کسی بهنام«نوید» هم چنین نوشته:ر
*
امروز در برنامهی دو روز اول ابی آمده بود که حسابی حالاش گرفته شد. سر خواندن یا نخواندن خلیج فارس از اون سوال شد که همون حرفهای قبلی را زد. بعد از اون، تلفنی شد که حسابی حال ابی را گرفت در این مورد.ر
یکی هم از قدیمیها زنگ زد که شماها هیچ یادی از ما که اوایل بهترین کارها را برای شما کردیم نمیکنید و کملطفاید.ر
خلاصه بهجز دو تلفن، کلن روز خوبی واسه ابی نبود. مخصوصن سر خلیج فارس کاملن مشخص بود و بسیار هم بد جواب داد. یکی هم ایمیل زد که چرا با گوگوش آلبوم و کنسرت نمیدید؟ که گفت این سوال را از خود گوگوش بپرسید. من میگم اون بهترینه.ر
فکر کنم ابی امروز را یادش نره، دیگه هم به برنامهی زنده نیاد!!ر
*
یعنی اینگونه برداشتها و اظهار نظرها به واقع غمانگیز است. ابی هرگاه به هر رسانهای برای گفتوگو رفته، بیشتر این گفتوگوها به شکل زنده انجام شده و در همهی گفتوگوها نیز بیبروبرگرد، به تلفنهای مردم پاسخ گفته است. بنابراین ابی هیچ ترسی از گفتوگوی زنده و پاسخ به تلفنها ندارد. ابی وقتیکه میخواست به صدای امریکا برای انجام گفتوگو برود، بهخوبی میدانست که ممکن است چهگونه پرسشهایی مطرح شود و رفت. ابی شجاعت اینکه به تلفنهای مردم پاسخ بگوید را دارد.ر
*
با این حساب، اینکه روز گفتوگو برای«ابی» روز خوبی نبود، نشاندهندهی این است که نویسندهی ایمیل بهکلی از مرحله پرت است. ابی باز هم برای انجام گفتوگوی زنده، به رسانههای مختلف و صدای امریکا خواهد رفت، همچنانکه پیش از این نیز در همهی این سالها، بارها و بارها این کار را انجام دادهاست. ابی بهخوبی میداند که گفتوگوی زنده به چه معنایی است.ر
*
در مورد اینکه«ابی» در زمینهی آلبوم و اجرای کنسرت مشترک چنین پاسخ داد: از خانم گوگوش بپرسید! کاملن حق با ابی است. حدود دو سال پیش گوگوش در پاسخ به کسی که پیام همکاری با ابی را برای او آورده بود، چنین پاسخ داده بود: من بیست سالمه و با پیر و پاتالها هم نمیخونم. این پاسخ خانم گوگوش بود که من از منبعی موثق شنیده بودم و آقای امیرقاسمی هم جلوی دوربین همین موضوع را عنوان کرد.ر
*
البته این پاسخ گوگوش مربوط به زمانی است که با مهرداد آسمانی همکاری میکرد. شاید میخواست با چنین پاسخی بگوید که من با اینکه یک خوانندهی قدیمی هستم اما هنوز میتوانم با هنرمند جوانی مثل مهرداد آسمانی بخوانم و وقتی با هنرمندی جوان میخوانم دیگر به کسانی که سن و سالی از آنها گذشته، نمیرسد.ر
*
اتفاقن ابی به این پرسش، پاسخ بسیار خوب و هوشمندانهای داد.ر
*
و اما برگردیم به ایمیلها. کسی بهنام زری چنین نوشته:ر
*
امین جان! من هم با شما کاملن موافقام. درسته که این شبکه ممکنه اختیارشو به دست کسی نده، اما بهتره ایمیل بزنیم و باز نکردن خطها را سفارش کنیم و بگیم بهخاطر آرامش وجود گلبانو تلفن نگیرند چون مطمئنن هستند کسانی که بخواهند زهر بریزند. ضمن اینکه سوالات تلفنی از ابی هم اصلن جالب و قابل گفتن نبود.ر
*
حال پرسش اینجاست که اگر گلبانو قرار است با چند تلفن آرامشاش بههم بریزد و ناراحت بشود، اصلن چرا انجام گفتوگوی زنده را میپذیرد؟ گفتوگوی زنده یعنی همین، و ناراحت شدن هم ندارد.ر
*
کسی هم به نام مهتاب چنین نوشته:ر
*
درسته نوید جان، عیب برنامهی زنده همینه. حالا ببین حسودا اگه گوگوش در برنامه تلفن بگیره چه میکنند. منکه به نازنیناش پیغام رسوندم که جوابهای دندانشکن آماده کنه. چون هرچه موفقتر، دشمن و حسود بیشتر.ر
*
برخلاف این خانم، من معتقدم که حُسن برنامهی زنده همین است که همهچیز، همانگونه که رُخ میدهد دیده میشود و ادیتکرده و فرمایشی نیست... و اما پرسش مهم اینکه حسودان چه کسانی هستند؟ آیا اگر کسی انتقاد یا اعتراضی منطقی داشته باشد، حسود است؟ به چه چیزی حسادت میکند؟
*
در گفتوگوی قبلی که عدهای به لغو کنسرت دوبی و از دست دادن پولشان اعتراض کرده بودند، آیا آدمهای حسودی بودند؟ به چه حسادت کرده بودند؟ به از دست دادن پولهایشان؟؟
*
و جوابهای دندانشکن برای چه؟ مگر نازنین شما میخواهد به میدان جنگ برود؟
*
و از همه مهمتر، اگر شما بر این باورید که گوگوش موفق است پس چرا اینهمه نگران هستید و سفارشنامه میفرستید؟ هنرمندی که همهجانبه موفق است و مشکلی ندارد و خیالاش راحت است پس اینهمه نگرانی برای چیست؟ بهراستی اینهمه آشفتهگی چرا؟
*
من معتقدم که این جماعت اصلن فن نیستند، بلکه برای هنرمند، از هر دشمنی، دشمنترند. فن بودن فقط به معنای قربان صدقه رفتن و تصور کردن هنرمند در بالاترین نقطه نیست. فن کسی است که وظیفهی هواداری را بلد باشد و برای هوادار بودن فقط قربان صدقه رفتن و هنرمند مورد علاقه را در اوج دیدن و بقیه را در حضیض، کافی نیست. این قبیل کارها، شخصیت هنرمند را برباد میدهد.ر
*
از طریق دوستی باخبر شدم که زمان گفتگوی قبلی گوگوش با صدای امریکا، کسی به نام مریم به آقای فرهودی ایمیلی داده بود و به ایشان گوشزد!! کرده بود که کسی به نام آنسه به شما ایمیل میدهد و از گوگوش بدی میکند، او دشمن است و حسود است و چنین و چنان است!!!ر
*
نخست اینکه من در گفتوگوی قبلی هیچ ایمیلی برای آقای فرهودی نفرستادم. دوم اینکه من هر حرف ونظری داشته باشم در همینجا مینویسم و واضح و بدون گوشه کنایه هم مینویسم، نه فرصتاش را دارم و نه ده تا آیدی جعلی که به آقای فرهودی ایمیل بزنم و هرچه دوست دارم بگویم. لطف کنید کردههای خود را به من نسبت ندهید. این کارها فقط از شما برمیآید و آن ایمیلها هم سند زندهی این ماجرا.ر
*
و دیگر اینکه من تاکنون هرچه در این وبلاگ نوشتهام، خانم گوگوش به طریقی پاسخ گفته. یک نمونه اینکه من در بارهی گفتگوی سال 2003 ایشان با صدای امریکا، مطلبی نوشته بودم که درهمین وبلاگ، چند پُست پایینتر میتوانید مشاهده کنید و در آن مطلب به اینکه ایشان با رفتن به استودیوی صدای امریکا و حضور نیافتن در مقابل دوربین بیهیچ دلیل منطقی، و گفتوگوی تلفنی درحالیکه در استودیو حضور داشتند، در واقع به صدای امریکا و مردم بیاحترامی کردند، اشاره شده بود. این مطلب بسیار درستی بود که گوگوش را به گفتوگوی دوباره با صدای امریکا هدایت کرد. ایشان تازه با این رسانه گفتوگو انجام داده بودند و دلیلی نداشت که به این زودی در استودیوی صدای امریکا حاضر شوند، و اینبار نه با تلفن، بلکه جلوی دوربین بنشینند.ر
*
در شرایطی دشواری که ما زندهگی میکنیم که بیاغراق، شرایط اسفباری است و در چنین هنگامهای که انتخابات نیز در راه است و هر کسی سخنی و نظری دارد و همه را تب انتخابات فرا گرفته، بهنظر نمیآید مردم ایران حال و حوصله و وقت این را داشته باشند که برای صدای امریکا که یک رسانهی خبری- سیاسی است ایمیل بفرستند و قربان صدقهی گوگوش بروند، بهجز همان تعداد اندک در همان گروهک مزبور و البته هر کدام با دهها آیدی جعلی.ر
*
شرایط زندهگی در ایران بهقدری غمانگیز است که ایمیلهایی که از ایران برای صدای امریکا فرستاده میشود، بیشتر ایمیلهای سیاسی و اخبار اجتماعی است. هنرمندی هم که برای گفتوگو به این رسانه میآید، باید که حتمن آمادهگی پاسخگویی به پرسشهای سیاسی را داشته باشد. هیچ هنرمندی در حال حاضر نمیتواند بگوید من سیاسی نیستم. این حرف، حرف درستی نیست. هنرمندان از مردم عادی جامعه، سیاسیترند و نباید از پاسخگویی به پرسشهای سیاسی فرار کنند یا اینکه کسانی بهعنوان هوادار، به رسانه توصیه کنند که بحث سیاسی مطرح نشود و خط تلفن باز نباشد!!!ر
*
خانم گوگوش در گفتوگوی قبلی با آقای فرهودی، در پاسخ به این که پرسیده بودند شما که یک هنرمند درجهی یک هستید به جز خواندن چه کار دیگری انجام دادهاید، گفتند:ر
*
اگر رسالتی به دوشام باشه، من با خوندنم این رسالت را انجام میدم!! و فعالیت موثر باید در ایران انجام بشه
چون ما در مملکتمان نیستیم بنابراین نمیشه که فعالیت موثری در خارج از ایران انجام بشه!!!ر
*
خانم گوگوش!ر
رسالت که حتمن بر دوش شما است، اصلن شک نکنید، اما شما با خواندن کدام ترانهها این رسالت را انجام دادهاید یا خواهید داد؟
*
و اینکه چون در ایران نیستید پس نمیتوانید فعالیت موثر داشته باشید، یعنی چه؟ یعنی اینکه پس به منزل برویم و در آرامش اقیانوس آرام استراحت کنیم و عاشقانه بخوانیم و کنسرتی اجرا کنیم و پولی بهدست آوریم و هنگام گفتوگوی زنده هم از پرسشهای سیاسی و خط تلفن و ایمیل انتقادآمیز و اعتراض هم ردّپایی نباشد که مبادا آرامشمان به هم بریزد؟!! رسالتی که شما بر دوش دارید به همین معناست؟
پریا هیچی نگفتن، زار و زار گریه میکردن پریا