*
بهترین خبر همین حضور تو
*
خبر حادثه ی عبور تو*
*
*
آخرین روزهای بهار ، یاد آور پرواز پرنده ی زخمی از قفس است ، پرواز به سوی سرزمینی که صدای ناب را حبس نمی کند ... خرداد ماه 1379 ایرانی و سال 2000 میلادی ، آغاز زیبا ترین پرواز ، در آسمان سبزترین بهار همیشه است
*
بیست و دوسال سکوت ، سکوت بانوی هزار هزار ترانه (1) ، سکوتی بغض آگین ، سکوتی دل تنگ ، سکوتی غم انگیز و اشک ریز و پس ِ آن پرواز ، ، پروازی تا بلندای صدا (2) ، تا اوج عشق ، تا ته ِ بی مرگی ، تا دوردست ترانه ... در همه ی این بیست و دوسال ، عروس سپید پوش ترانه خانه (3) از دیده ها پنهان بود اما از یادها نرفت ... وسر انجام گوگوش از محاصره ی سکوت گذشت و در پانزدهم جون سال 2000 به شهر صدا رسید
*
در مرور شیرین این روایت رنگین ، شاید بهتر آن باشد که از تلخی ها نگوییم ، از حرف های عجیب و غریب که از زبان آدم های عجیب و غریب به این سو آن سو پرت می شد نگوییم ، از سخن های نامردُمانه ی تلویزیون های سیاسی فارسی زبان نگوییم ، نگوییم که میهن و نماد های سیاسی را دستاویز خود قرار دادند که جلوی ریزش نور را بگیرند ، که مردم نتوانند زیبایی را ببینند ، اما مردم ، زیبایی را به خوبی دیدند ، بیست و دو سال با اندیشه ی این زیبایی زندگی کرده بودند ، چگونه ممکن بود به سویش کشیده نشوند ؟
*
در همه ی این سال ها ، این صدای دل نشین و دوست داشتنی ، همدم ایرانی ها چه در غربت و چه در خانه بود ، حال ، عشق بود ، حسرت بود ، خاطره بود ، نوستالژی بود ، هر چه که بود ، این صدا با قلب و روح مردم به هم آمیخته بود ، پس مردم عاشق و هم نه چندان عاشق ، همه با هم به دیدارش شتافتند ، رفتند که با شنیدن صدای نابش ، چشم های زیبایش را نیز ببینند و این بار، نه زمزمه ، که فریاد سر دهند : "می شه با چشمای تو قدیمی ها رُ تازه کرد " 4 ... و قدیمی ها تازه شدند ، سبز سبز و نسیم ناب صدا در سراسر شهر تورنتو وزیدن گرفت
*
شام گاه روز شنبه ، هشتم مرداد ماه 1379 ، برابر با بیست و نهم جولای سال 2000 ، عروس سپید پوش ترانه خانه پس از دو دهه سکوت ، نخستین شب آواز خود را در میان شور و شوق جمعیتی بیش از پانزده هزار نفر در شهر تورنتو کانادا اجرا کرد
*
سالن ایر کانادا سنتر غرق در نور و شادی و شگفتی بود ... قرار بود ناب ترین و عزیز ترین صدا شنیده شود ، بعد از بیست و دو سال و این یک ماجرای ساده نبود ، یک رویداد تاریخی بود و این رویداد تاریخی به وقوع پیوست ... گوگوش به روی صحنه رفت ، صحنه ای که به او تعلق داشت و او به آن ، صحنه ای که خانه اش بود امن ترین جای جهان ، صحنه ای به یاد ماندنی ، صحنه ای تاریخی ، ... بیست و دوسال ، صحنه بود ، ولی گوگوش نبود " اما چه فایده داره صحنه ی بی ستاره ؟ " (5) ...و ستاره پدیدار شد و صحنه ی خاموش را نورباران کرد ، هیچ صحنه ای بی ستاره ، صحنه نیست ، پس بانوی هزار هزار ترانه ، بغض بیست و دو ساله اش را آواز کرد و صادقانه خواند : " مگه می شه من نباشم ؟ " (6) ... پس از بیست و دو سال سکوت ، بی نهایت دشوار است که خود را به روی صحنه و در برابر سیل مردمی ببینی که عاشقانه دوستت دارند و این همه سال چشم به راهت بودند ... بی نهایت دشوار است آواز خواندن در برابر اقیانوسی از عشق و وفا ، اما این اتفاق تاریخی به وقوع پیوست و ترانه ی همیشه زیبای هجرت ، طلسم بیست و دو سال سکوت را شکست
*
کلام زیبای شهیار قنبری ، نوای دل نشین ناصر چشم آذر و صدای جادویی گوگوش ، افسون این همه سال سکوت را در هم فرو ریخت و بانوی هزار هزار ترانه ، خود، یگانه افسونگر همیشه ی صحنه شد
*
و اینک پس از گذشت شش سال ، این بار در سوم جون سال 2006 ، شهر تورنتو باز هم شاهد وزش نسیم ناب صدا شد ، گل بانوی ترانه ی نوین ایران ، بار دیگر بر صحنه ی باشکوه ایرکاناداسنتر درخشید و بیش ازیازده هزار نفر از مردم مشتاق حاضر در سالن را به شور وهیجان واداشت
*
این بار اما ، مهرداد آسمانی ، دوست با وفایش نیز در کنارش بود ، یک همراهی صمیمانه و ناب ، از جنس دوستی های کیمیا ... بنابر گفته ی شاهدان و حاضران در سالن کنسرت ، برنامه ی مهرداد بسیار زیبا بود ، او به راستی غوغا کرد ، آن چنان که اجراهای پُر قدرتش ، بارها و بارها تحسین و تشویق حاضران در سالن را برانگیخت
*
با توجه به قیمت های بالای بلیت نسبت به سال 2000 ، جمعیت حاضر در سالن شگفت انگیز بود ، از یاد نبریم که شب آواز گوگوش در سال 2000 پس از بیست و دو سال سکوت برگزار شد ، پس سالن ِ لبریز از جمعیت ، پیش بینی می شد
*
اما در سوم جون 2006 ، فقط عشق بود که مردم عاشق را به سمت سالن کنسرت کشاند ، فقط عشق ، دیگر نه کنجکاوی بود ، نه حسرت بیست و دو سال ندیدن گوگوش ، نه نوستالژی بود و نه زنده شدن خاطره ها ، همه ی این موارد ، با برگزار ی دو کنسرت در شهر تورنتو ، یکی در سال 2000 و ودیگری در سال 2001 ، رخت بر بست و در سوم جون 2006 ، تنها ، عشق بود که باقی ماند ...حضور بیش از یازده هزار نفر با بلیت های بسیار گران در سالن کنسرت ، در واقع شگفتی ی عشق را به نمایش گذاشت
*
با توجه به تاریخچه ای که از برگزاری کنسرت های ایرانی مختلف ، در پیش روی همه ی ماست ، اگر یک اتوبوس خواننده را هم با این قیمت های گران بلیت به سالن کنسرت می آوردند ، گمان نمی کنم این اتوبوس می توانست حتا یک سوم این جمعیت را به سالن کنسرت بکشاند ... به همین دلیل ، برای گوگوش نازنین و مهرداد عزیز تبریکی صمیمانه و جانانه داریم همراه با آرزوی بهترین ها برای این دو هنرمند عزیز
*
گزارش درست و واقعی ی کنسرت سوم جون سال 2006 را می توانید در سایت تاجیکستان بخوانید
**
*
آزاد و شاد باشید ... آنسه
*
*
_____________________________________
عنوان مطلب : از ترانه ی آخرین خبر ( گوگوش ، مهرداد آسمانی ، شهیار قنبری ) آلبوم آخرین خبر
شماره های 1 و 2 و 3 : واژه های ناب شهیار قنبری
شماره ی 4 : بخشی از ترانه ی " هنوز " - شهیار قنبری - کتاب دریا در من
شماره ی 5 : برگرفته از ترانه ی " آزاد " - شهیار قنبری ... که در هنگام اجرای ترانه ، این بیت بدون اجازه ی شاعر از متن ترانه حذف شد
شماره ی 6 : مصراعی از ترانه ی " دل تنگی " مسعود کیمیایی - آلبوم زرتشت